تحول گفتمانی جریان چپ در گذار تاریخ چگونه است؟
به قلم: محمدجواد اخوان، مدیرمسئول روزنامه جوان
از نقطه نظر سیاسی میدانیم جریان چپ، جریانی است که در دهه شصت با محوریت طیفی از جریان خط امام که معتقد به مجموعه ای از گرایش ها در حوزه اقتصاد، سیاست و سیاست خارجی بودند شکل گرفت. آنها معتقد به اقتصاد متمرکز و دولتی در مدیریت کشور و برنامه ریزی متمرکز دولتی بودند. در حوزه سیاست خارجی معتقد به سیاستهای رادیکال ضدامپریالیستی، و در حوزه سیاست داخلی هم قائل به ولایت مطلقه فقیه بودند. اینها در داخل جریان حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز به تدریج راه خودشان را از طیف مقابل جدا کرده، و در همین زمان اکثریت دولت وقت، که دولت میرحسین موسوی بود را در اختیار داشتند.
سال ۶۸ با ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی با کنار زدن این جریان، سیاستی مغایر با نگرشهای آنها در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی دنبال شد، و این جریان وارد یک خلوتگاه سیاسی و فکری شده و شروع به بازاندیشی فکری کردند. عمده این افراد در مرکزی به نام مرکز تحقیقات استراتژیک، که خود آقای هاشمی تاسیس کرده بود؛ به ریاست آقای موسوی وارد شدند. در این مرکز فرصتی برای آنها فراهم شد؛ تا بتوانند سیاستها و نگرشها و رویکردهای خودشان را مورد بررسی و واکاوی مجدد قرار دهند.
در این مرکز به ریاست آقای خوئینیها، و معاونت آقای حجاریان پروژهی اصلی را آقای حجاریان توسعه سیاسی قرار دادند. این توسعه سیاسی ترجمه شده نگاه غربی وارد شده به کشور بود. آنها متاثر از دکتر حسین بشیری، استاد دانشگاه تهران بودند، و او نگرشهای سکولار و لیبرال را برای آنان تجویز میکرد. یک حلقه تئوریک دیگر با ریشه در دهه شصت شکل گرفت. در دهه شصت مجموعهای به نام کیهان فرهنگی، ذیل روزنامه کیهان شکل گرفت. دو شخصیت فکری آقای محمد مجتهد شبستری، و عبدالکریم سروش که جزء جرگه انقلاب با گرایشهای متمایز کنندهای بودند؛ شروع به بیان مباحث تجدید نظر طلبانه در کیهان فرهنگی کردند. بعد از ارتحال حضرت امام و تغییر مدیر مسئول کیهان، آنها با رفتن از کیهان فرهنگی مجلهای به نام کیان تاسیس کردند. آنها در مجله کیان کاری جدید که یک نوع بازاندیشی و تجدیدنظر طلبی گستره فکری، و ارائهی مجموعهای از گفتمانهای معارض با جریان خط امام بود را شروع کردند. مخاطب اصلی این افکار جریان چپ بودند.
جریان چپ از دو کانون حلقه کیان و مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری مورد حمله فکری یا حمله استحاله قرار گرفت. آنها با کنار گذاشتن نگاه به تدریج وارد یک چارچوب فکری جدید شدند. اگر قبل نگاه ضد امپریالیستی، ضد آمریکایی داشتند، کم کم گرایشهای لیبرال پیدا کردند. آنها معتقد به اقتصاد بسته سوسیالیستی بودند، که به تدریج به اقتصاد آزاد و لیبرالیسم گرایش پیدا کردند.
در سال ۱۳۶۹ فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی اتفاق افتاد که تاثیر بزرگی بر جریان چپ در دنیا گذاشت. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بنیان کج و ناپایدار تفکر مارکسیست- کمونیست را اثبات کرد؛ و بر همه سوسیالیستها و چپهای جهان تاثیرگذاشت. همانند باقی جریانهای چپ، جریان چپ در داخل کشور ما نیز متاثر از این شکست بزرگ فکری دچار خلأهای بزرگی شد. آنها به دنبال شنیدن حرفهای جدید از امثال آقای بشیریه، سروش، متجهد شبستری رفتند. در نتیجه از سال ۶۸ تا ۷۶ بخش تئوریک از جریان چپ دیگرعلاقهای به ریشههای خط امام و انقلاب جریان چپ نداشتند و در نقطه مقابل آن قرار گرفتند. نقطهای کاملا متمایز و متفاوت با آن چیزی که در گذشته بود.
در دوم خرداد ۷۶، نتیجه انتخابات پیروزی جریان چپ را نشان داد. وارثان این جریان دیگر هیچ شباهتی به جریان چپ گذشته نداشتند اما در انتخابات با همان تابلو قبلی خود در صحنه حاضر شدند. مردم که آنها را می دیدند، اطلاع نداشتند که این جریان چپ دیگر آن جریان چپ سابق نیست؛ و با پدیده فکری سیاسی جدید مواجه هستند. در تبلیغات از همان عناوین و کلیشههای چپ مانند مجمع روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، استفاده کردند. در واقع این جریان پدیده دیگری بود که بعد از دوم خرداد ماهیت خود را نشان داد. اما قبل از دوم خرداد، دگراندیشی و تجدیدنظرطلبی طیف حلقه کیان تقریبا روشن شده بود؛ و حلقه کیان فاصلهگذاری خودش را با گفتمان انقلاب اسلامی و تفکر اسلام محمدی روشن کرده بود. این ماهیت صرفا در لایه روشنفکری، محافل تحصیل کرده وآکادمیک بود. بعد از دوم خرداد ماهیت جدید این جریان وارد فرایند اجتماعی شدن در لایه فرهنگ عمومی و اجتماعی شد؛ و از بستر پیروزی جریان چپ تلاش کرد که برای خودش ظرفیتی در جامعه ایجاد کند.
منبع: ماهنامه تخصصی گرای انقلاب