به قلم: حمیدرضاشاهنظری
این روزها انتخابات امریکا در جریان است و برخیها در ایران مشغول قصهسرایی هستند که انتخاب مثلاً یکی از دو کاندیدای انتخابات برای ایران منافع بیشتری دارد یا حداقل مضرات کمتری را به ایرانیها وارد خواهد کرد! مطالعه عملکرد دولتهای متعدد دموکرات و جمهوریخواه امریکا نشان میدهد که هر کدام از دولتهای فوق که حاکم بودهاند در دشمنی با ملت ایران و ملتهای مستضعف منطقه و محور مقاومت، کم از دیگری نگذاشته و هرچه در توانشان بوده و امکانش را داشتهاند در راه این خصومت انجام داده و تفاوت فقط در شیوه و ابزارهای اعمال این دشمنی بوده است!
در زمینه اقتصادی، بیشترین تحریمها علیه ایران در زمان حضور دموکراتها در قدرت صورت گرفته و ایران بیشترین شدت تحریمها را در سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲ در دوران یک دموکرات تجربه کرده است، در حالیکه شدیدترین کمپین تحریمی نیز در دوره ترامپ جمهوریخواه تحت عنوان کمپین فشارحداکثری رخ داد. پس روشن است که در زمینه اقتصادی نمیتوان دشمنی هیچ یک از طرفین را کمتر از دیگری دانست بلکه فقط تفاوت در روشها و تاکتیکها و شرایط و مقدورات زمانه بوده که باعث عملکرد متفاوت شده است.
در زمینه روابط بینالملل و دیپلماتیک نیز چند وقت پیش کاملا هریس اعلام کرد که بزرگترین دشمن ما ایران است و ترامپ هم که قبلاً بارها دشمنی خودش با ایران و ملت ایران را به صراحت اعلام کرده و در عمل نیز نشان داده است. دموکراتها و جمهوریخواهان در دشمنی با ایران و محور مقاومت، دارای ادراک یکسانی هستند و علیرغم برخی تبلیغات صورت گرفته، همواره مسائل منطقه غرب آسیا و دشمنی با ایران و دوستانش را در اولویت قرار دادهاند. برای نمونه علیرغم تصور اینکه ترامپ در دوره خود اولویت را به شرق آسیا داده و طی یک چرخش آسیایی، به مقابله با چین پرداخته و غرب آسیا برایش در اولویت دوم قرار خواهد گرفت، باز مشاهده شد که این پیشبینی و ادعا رخ نداد و همچنان امریکا در آن دوره، توجه به غرب آسیا و دشمنی با محور مقاومت را در اولویت خود قرار داد. یا در دوره اخیر و ریاست جمهوری بایدن تصور میشد که بنا بر اهمیت موضوع جنگ اوکراین، دموکراتها سریع موضوع عملیات طوفانالاقصی و جنگ غزه را با برقراری آتشبس و اجبار آن به رژیم صهیونیستی فیصله داده و به موضوع اوکراین تمرکز خواهند کرد، ولی گذر زمان نشان داد که اینگونه نیست و همچنان غرب آسیا و حمایت از رژیم صهیونیستی و دشمنی با ایران و محور مقاومت از بالاترین اهمیت برای امریکاییها برخوردار است.
در موضوع مسائل منطقهای در دوره جمهوریخواهان بزرگترین لشگرکشیها و حمله به کشورهای منطقه رخ داده است. البته در نزدیکی جمهوریخواهان به جناح راست صهیونیست و دشمنی آنان با محور مقاومت تردیدی نیست و اتفاقاً در زمان ریاست جمهوری ترامپ جنایتکار، سردار بزرگ ایران حاج قاسم سلیمانی ترور شد و به شهادت رسید ولی مگر جنایتهای بیش از یک سال گذشته در منطقه به خصوص در غزه و لبنان، در دوره حضور یک دموکرات بر قدرت رخ نداده است؟ باید پرسید که برای نمونه جمهوریخواهان و شخص ترامپ چه امکانی برای رژیم صهیونیستی برای اقدامات جنایتکارانهاش در منطقه فراهم خواهند کرد که دولت دموکرات بایدن در یک سال گذشته فراهم نکرده است؟ در طی بیش از یک سال اخیر، صهیونیستها از همه گونه کمک مادی و معنوی از ناحیه دموکراتها برای انجام جنایات خود بهرهمند بودهاند و اتفاقاً مورد تشویق و حمایت کامل آنها نیز قرار داشتهاند.
در حوزه اقتصادی و تحریم، امریکاییها هرچه در توان داشتهاند و میتوانستهاند ایران را تحریم کردهاند و نهادهای اقتصادی ایران و اشخاص متعدد مرتبط و غیرمرتبط به اقتصاد ایران را زیر تیغ تحریم بردهاند و تنها اصغرآقای بقال سر کوچه مانده که تحریم نشده است! با این حال امروز تیغ تحریم ایران کند شده و جمهوری اسلامی ایران توانسته خود را با شرایط وفق دهد و با روشهای مختلف اقتصاد ایران را از تنگنای شدید خارج کند. برای نمونه امروز ایران به اندازه پیش از تحریم، نفت میفروشد و با روشهای مختلف ارز حاصله را به اقتصاد کشور تزریق میکند. از طرفی با پیوستن ایران به سازمانهایی، چون «شانگهای» و به خصوص «بریکس»، ابزارها و امکانات جدیدی پیش روی کشور برای دور زدن تحریمها و رشد اقتصاد فراهم شده است. این واقعیتها مبین این حقیقت است که دیگر «تحریم» آن برندگی سابق را ندارد و هر دولتی در امریکا بر سر کار بیاید، در این زمینه اقدام چندانی نمیتواند انجام دهد و باید با واقعیت ایران کنار بیاید.
از طرفی رژیم سیاسی حاکم بر امریکا، مسائل کلان جهانی را بر اساس دکترینهای مشخص بر اساس پارادایم سلطه و هژمونی جهانی خود مینگرد و به پیش میبرد و تغییر رئیسجمهور تفاوت چندانی در این موضوع ندارد. در امریکا دولت رسمی که با انتخاب رئیسجمهور بر مصدر امور مینشیند، تأثیر بنیادینی در تغییر سیاستها ندارد و سیاستهای کلان در کانونهای اصلی قدرت و در «دیپ استیت» این کشور تدوین شده و اجرایی میگردد.
امروز واقعیت صحنه این است که مستضعفین و آزادگان جهان شامل اکثریت مردم دنیا و ملت ایران در برابر یک نظام سلطهجو و استثمارگر و زیادهخواه به نام نظام سلطه جهانی به رهبری امریکا قرار دارند و هر دولتی در امریکا بر سر کار باشد موظف به پیگیری سیاستهای کلان ظالمانه و سلطهجویانه حاکمیت این کشور است و رقابت دموکرات و جمهوریخواه و دعوای هریس و ترامپ صرفاً یک بازی قدرت در مقیاس داخلی امریکا بوده و برای مشغولسازی مردم آنجا در حال انجام است و نتیجه آن، تأثیری در سیاستهای سلطهجویانه این حکومت و در سرنوشت ملتهای مستضعف جهان و ملت رشید ایران ندارد. باید واقعبینانه به صحنه نگاه کرد و دچار خودفریبی نشد و سخن حکیمانه گذشتگان را فراموش نکرد که «سگ زرد برادر شغال است!»