به قلم: سیدمهدی طالبی
توپ فوتبال و نعره طرفداران حاضر در ورزشگاهها، از توپخانه و سربازان تعیینکنندهتر شدهاند. این ورزش که بیشتر یک سرگرمی به شمار میرود، به دلیل جذابیتش یک صنعت اقتصادی شده و به همین ترتیب، دیگر حوزهها ازجمله سیاست را نیز به خود جلب کرده است.
محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی که روزی بهعنوان قاتل خاشقچی، روزنامهنگار منتقد و ذوبکننده او در اسید شناخته میشد، حالا به شکل مستقیم و غیرمستقیم مالک رونالدو و نیمار شناخته میشود. به نظر میرسد به دلیل ویژگیهای خاص، میدان فوتبال همعرض میدان نبرد، درحال تعیین نتیجه جنگ غزه است.
اهمیت بالای فوتبال باعث شده حواشی رخ داده در پایان یک بازی در پنجشنبه شب هفته گذشته، دامن دولتها، ملتها و رسانههای متعددی را بگیرد. در این روز و در جریان دیدار تیم باشگاهی «آژاکس» هلند و تیم مکابی رژیم صهیونیستی در قالب «لیگ اروپا»، شهر آمستردام شاهد برخورد هلندیها با صهیونیستها بود.
در این درگیریها 100 صهیونیست زخمی، هفت نفر مفقود و یک نفر کشته شد. پلیس هلند اعلام کرده در راستای محافظت از طرفداران تیم مکابی، 62 نفر از طرفداران فلسطین را دستگیر کرده است.
این درگیریها زمانی آغاز شد که نزدیک به سههزار طرفدار تیم مکابی که از سرزمینهای اشغالی به آمستردام رفته بودند، پس از پایان بازی در محافظت کامل پلیس شعارهای نژادپرستانه و در موافقت با نسلکشی فلسطینیها در غزه سردادند.
این صهیونیستها پس از سر دادن شعارهایی مانند «مدرسهای در غزه نیست چون بچهای نمانده است» پراکنده شده و اقدام به پایین کشیدن پرچمهای فلسطینی نصبشده در خیابانها و منازل مردم کردند. درپی این اقدامات تحریکآمیز، گروهی از جوانان به مقابله با صهیونیستها برخاستند که درنتیجه صهیونیستها متواری شدند.
با توجه به پیچیدگی ابعاد ماجرا به ویژه زمانبندی مشکوک آن همزمان با انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور بعدی آمریکا، انگیزه گرفتن راستهای افراطی در پی این اتفاق و تقارنش با آغاز سرکوب یهودیان در آلمان نازی، نمیتوان به سادگی درباره تحولات رخ داده صحبت کرد اما آنچه آشکار است، کار رژیم صهیونیستی از این طراحیها گذشته و راه نجاتی برایش پیدا نخواهد شد.
حتی اگر تلآویو به همراه متحدانش یک توطئه برای مظلومنمایی، اسلامهراسی و انحراف اذهان تدارک دیده باشد، وضعیت بغرنج رژیم و شدت عمل دشمنان صهیونیسم، نتیجه را معکوس خواهد کرد. صهیونیستها طی یک سال اخیر آنقدر انسان کشتهاند که با هیچحربهای، رویشان سفید نمیشود.
قتلعام نزدیک به 50 هزار نفر که بخش اعظم آن را کودکان و زنان تشکیل میدهند، با کشته شدن یک یهودی و ناپدید شدن 7 نفر پاکشدنی نیست، بلکه بسیاری از این مقابله خشنود شده و علاقهمند به افزایش تلفات صهیونیستهایند.
پیچیدگیهای بالا موجب شده در این گزارش به تمام جوانب مثبت و جوانب منفی احتمالی پرداخته شود. باید درنظر داشت فارغ از آنچه منشأ اتفاق بوده است، این دنبالههای اتفاقند که نتیجه را میسازند. اگر رخدادهای پنجشنبهشب آمستردام خودجوش بوده، رها کردن این مسیر میتواند تلآویو را به برخی از نتایج مدنظرش برساند و اگر توطئه خود رژیم بوده، تضمینی نیست که پیامدهای آن بیشتر از مواهب دامنگیرش نشوند.
جوانب مثبت
اگر فرض را بر طراحی امنیتی رژیم برای مظلومنمایی بگذاریم، اصل طراحی در زمینه نفرت علیه صهیونیستها نشان میدهد این پدیده آنقدر تثبیت شده که تلآویو خود نیز برای طراحی، زمینی جز آن سراغ ندارد. از این رو فارغ از منشأ قضیه، در این بخش به جوانب مثبت واقعه پرداخته شده است.
1- ضدیت با رژیم صهیونیستی بهشدت فراگیر شده و آن را میتوان در تمام عرصهها دید. فوتبال اما بهویژه در روزهای اخیر، به برجستهترین صحنه در میان این عرصهها تبدیل شده است. حمل پرچم فلسطین، شعار در طرفداری از فلسطینیها و ابراز نفرت از نسلکشی در سرزمینهای اشغالی صحنهای آشنا و فراگیر در استادیومهای اروپاست.
2- رسانههای غربی و صهیونیستی تلاش کردهاند درگیریهای آمستردام را به زد و خورد میان صهیونیستها و مسلمانان در این شهر مرتبط بدانند. این درحالی است که نفرت از یهودیان بیشتر از هرکجا ریشه در اروپا داشته و دارد. نفرت از برخی جوامع یهودی در اروپا ریشهای تاریخی داشته و ارتباطی به مسلمانان و دیگر ملتها و گروهها ندارد.
این نفرت نیز منحصر به یک گروه و جناح خاص در اروپا نبوده و همه شمول است. در دوره تاریخی منتهی به جنگ جهانی اول تا پایان جنگ جهانی دوم، از روسیه گرفته تا آلمان، فرانسه و انگلیس، نفرت از یهودیان در اشکال مردمی و دولتی وجود داشت که بسیاری از جنبههای آن پس از 1945 نیز تداوم یافتند. ظرفیتهای نفرت از یهودیان، با نسلکشی صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی تشدید شده و بار دیگر به یکی از اصلیترین موضوعات در قاره سبز تبدیل شده است.
3- با پایان جنگ جهانی دوم و تسلط نسبی صهیونیستها در جهان غرب، قوانینی برای مقابله با ضدیت و شعار علیه رژیم در کشورهای اروپایی وضع شد که همچنان اعمال میشوند. علیرغم تمام محدودیتها و فشارها اما شهروندان اروپایی حتی در اقشار بالادست مانند استادان دانشگاه، هنرمندان و سیاستمداران، با وجود آگاهی از تبعات اعتراضاتشان، زیانها را به جان خریده و علیه تلآویو اعتراض میکنند. هزینه دادن برای مقابله با جنایتهای رژیم توسط نخبگان اروپایی موضوع کمی نیست و تسلط صهیونیستها بر قاره سبز را تضعیف میکند. دولتهای اروپایی نمیتوانند ملتها و نخبگانشان را نادیده بگیرند، به عنوان مثال دولتهای اسپانیا و ایرلند بر اثر فشارهای آمریکا و صهیونیسم جهانی، اعضای ضدصهیونیست خود را تغییر دادند اما به دلیل فشارهای فزاینده مردمی، راهی جز اتخاذ سیاستهای ضد رژیم نداشتهاند. در بهار سال جاری که سه کشور اسپانیا، ایرلند و نروژ کشور فلسطین را به رسمیت شناختند، جرمی کوربین عضو مجلس عوام انگلیس و رهبر سابق حزب کارگر علت تصمیم آنها را فشارهای مردمی دانست.
او تاکید کرد دولت انگلیس نیز باید به دلیل فشارهای مردمی موجود دست به چنین اقدامی بزند؛ چندی قبل از این اتفاق بود که دولت سابق و محافظهکار انگلیس مجبور شد وزیر کشور خود را به دلیل انتقاد از تظاهرات حامیان فلسطین تغییر دهد.
4- رژیم صهیونیستی دیگر در حوزههای بینالمللی جایگاهی ندارد؛ از ورزش گرفته تا هنر و سیاست، همه و همه صحنه اعتراض و ضدیت با تلآویو شدهاند. این پدیده تا جایی ریشه دوانده است که فرانسه و اسپانیا، شرکتهای متعلق به رژیم را از حضور در نمایشگاههای تسلیحاتی خود منع کردهاند.
5- نفرت بینالمللی کنونی از رژیم را خود صهیونیستها با جنایتهایشان کاشتهاند. پاسخ جنایتهای رژیم باید در جایی داده شود و اینگونه نیست که همه دنیا در اختیار صهیونیستها و همکارانشان باشد. این اتفاقات خارج از مدیریت صهیونیسم است. صهیونیستها هرچه بر نسلکشی خود اصرار داشته باشند، منزویتر خواهند شد.
6- ورزش همانند دانشگاه محل حضور و تجمع جوانان است. خیزش فعالان ورزشی و دانشگاهی علیه صهیونیستها نشان میدهد نسل جوان غربی که در بلندمدت تا 50 سال آینده در غرب حضور خواهند داشت و بهسرعت طی یک تا دو دهه آینده مدیریت دولتهای خود را در دست خواهند گرفت، نظری بهشدت منفی درباره تلآویو دارند و این نظر نیز دیگر تغییر نخواهد کرد؛ در نتیجه تلآویو در آینده جهان جایی ندارد.
7- اگر فلسطین اشغالی برای یهودیان صهیونیست ناامن شود دیگر آنها در غرب نیز جایی ندارند تا در مهاجرت معکوس به این مجموعه بروند. آنها اگر با انفجار اوضاع در غرب آسیا ناچار به خروج از سرزمینهای اشغالی شوند، کار دشواری برای بازگشت به اروپا خواهند داشت. صهیونیستها اگر به اروپا بازگردند با شرایطی بدتر از جنگ جهانی دوم مواجه میشوند.
8- گفته شده در میان کسانی که به صهیونیستها حمله کردهاند مسلمانان عرب و ترکیهای نیز حضور داشتهاند. این جمعیتها اثرات زیادی بر جوامع مادر خود دارند و جنبوجوش آنها میتواند به تحرکهایی منجر شود. در همین راستا رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه که مناسبات اقتصادیاش با تلآویو را حفظ کرده است باید نگاه دیاسپورای ترکیهای در جهان را بیشتر از گذشته در نظر بگیرد. این مسائل از دیاسپورا به کشورهای منشا نیز باز گشته و باعث التهاب در آنها خواهد شد.
9- در تظاهرات دفاع از فلسطین، شهروندان بومی هلند پرشمارتر از دیگرانند. میزان حضور آنها تا حدی زیاد است که دیگر گروهها به چشم نمیآیند. این مسئله تنها محدود به هلند نیست و در سراسر قاره سبز و در دیگر کشورهای اروپایی نیز شهروندان بومی و قدیمی این کشورها نقش اصلی و پررنگتر را در اعتراض علیه رژیم برعهده دارند.
احتمال سناریوی ساختگی
یک احتمال پررنگ درباره منشا واقعه آمستردام، توطئه و طراحی امنیتی رژیم برای اجرای طرحهای خود و ایجاد آرایش سیاسی جدید در غرب و جهان است. در این خصوص نکات ذیل دارای اهمیتند:
1- چندی قبل اسحاق هرتزوک، رئیس رژیم خطاب به صهیونیستها ادعا کرد ایران درصدد فروپاشاندن اقتصادشان است تا آنها از سرزمین فلسطین خارج شوند. جنگ، مهاجرت معکوس در میان صهیونیستها را افزایش داده اما تاکنون ابعاد عظیمی نیافته است اما به نظر میرسد مقامات رژیم دریافتهاند در آستانه چنین لحظهایاند؛ زمانی که ناگهای به جای هزاران یا دهها هزار نفر، صدها هزار یا میلیونها نفر در صف خروج قرار گیرند. امید اکثریت قاطع صهیونیستها برای زندگی خارج از فلسطین اشغالی، آمریکا و اروپاست. به نظر میرسد به دلیل ریشههای اروپایی بسیاری از این افراد و زندگی آسانتر در قاره سبز، تمایلات به اروپا کمتر از آمریکا نباشد. احتمال دارد سرویسهای امنیتی رژیم برای تضمین شرایط، بکوشند با طراحیهای امنیتی مهاجرت معکوس به اروپا را دشوار جلوه دهند. یهودیان تنها میتوانند به غرب و دنبالههای تمدنی آن مهاجرت کنند و اگر در آنجا مشکلاتی برایشان وجود داشته باشد این کار را نخواهند کرد.
2- وقوع درگیری میان صهیونیستها با مخالفانشان در خیابانهای اروپا در جریان فوتبال یا عرصههای دیگر میتوانست مدتها قبل رخ دهد اما مقارن شدن آن با روی کارآمدن ترامپ جای سوال دارد. یک فرضیه پررنگ، تلاش رژیم برای هویتدهی ضداسلامی به احزاب و گروههای راست افراطی در غرب است؛ بهویژه که این احزاب پیش از این بر ضدیت با یهودیان تمرکز داشتهاند. تلآویو بیشتر از آنکه نگران اقدامات این احزاب ضد یهودیان ساکن در اروپا باشد درصدد جلب همکاری آنها برای مقابله با مسلمانان است.
3- واقعه آمستردام علاوه بر تقارن با انتخاب ترامپ یک زمانبندی دیگر نیز دارد. زمانبندیهای خاص وقوع برخی حوادث، آنها را شکبرانگیز میکنند. دبورا لیپستات، نماینده دولت بایدن در امر مبارزه با یهودستیزی در شبکه اجتماعی «ایکس» نوشته است: «این اتفاق دو روز قبل از سالگرد تلخ رایشسپوگرومناخت در سال ۱۹۳۸ روی داده است، زمانی که نازیها قتل عام یهودیان را در سراسر آلمان آغاز کردند.» زمانبندیها علاوه بر آشکار ساختن تلاش برای استفاده از تغییر فضا مانند روی کارآمدن دولتهای همسو با خود در میان متحدان میتواند تلاشها برای موجسازی رسانهای و تاریخی از آنها را نیز هویدا سازند.
4- اگر این اتفاق طراحی امنیتی باشد، مشخص نیست کار بر وفق مراد طراحان صهیونیست آن پیش برود. فعلا اوضاع در سرزمینهای اشغالی به مقداری نابسامان است که مقامات رژیم هرطرحی نیز به اجرا درآورند، نمیتوانند نشان دهند غرب برای یهودیان صهیونیست ناامنتر از فلسطین اشغالی است. از سوی دیگر راستهای افراطی غرب در شرایطی که صهیونیستها جنایت میکنند، نمیتوانند بر اسلامهراسی تمرکز کنند.
5- صهیونیستها با برجستهسازی یهودیستیزی به دنبال توقف فعالیتهای ضدصهیونیستی در اروپا هستند. آنها اغلب کوشیدهاند سیاستهای خود را با شرمندهسازی پیش ببرند. بهزعم صهیونیستها شرمندهسازی اروپا نسبت به یهودیستیزی میتواند باعث توقف اقدامات فزاینده برخی دولتهای ضد تلآویو شود.
6- نیروی هوایی هرچه قدرتمند باشد باید کار نیروی زمینی را تسهیل کند. رژیم نیز هرچند از یک نیروی هوایی قدرتمند بهره میگیرد اما از ضعف و کمبود سرباز در قوای زمینی خود رنج میبرد. این کمبودها باعث شده تا ارتش درصدد جذب سرباز از میان حریدیها باشد که از خدمت سربازی معافند. این تصمیم باعث اعتراضات حریدیها شده که در دولت نیز نفوذ قابلتوجهی دارند. تحریک بخشی از یهودیان اروپایی برای مهاجرت به سرزمینهای اشغالی میتواند تمام یا بخشی از این کمبود را جبران کند. تلآویو به 10 هزار سرباز نیاز دارد که میشود آن را با جلب دهها هزار یهودی اروپایی تامین کرد.