ویرگول
ورودثبت نام
Geraa | گرا
Geraa | گرا
خواندن ۱۲ دقیقه·۲ سال پیش

چرا و چگونه مطهری بخوانیم؟

درباره آثاری که پس از چهل سال هنوز تازه و زنده است

نوشتاری از محمدجواد میری؛ نویسنده و پژوهشگر حوزه انقلاب‌اسلامی

درباره مطهری زیاد گفته و شنیده‌ایم. متفکری که با گذشت چهل سال از شهادتش هنوز نامش و آثارش فراموش نشده‌اند. اما به راستی پس از این همه سال چه چیزی باعث شده ستاره مطهری همچنان در آسمان اندیشه و فرهنگ ایران اسلامی بدرخشد؟ و چگونه آثاری که چندین دهه پیش نگاشته شده‌اند می‌توانند برای امروز ما سودمند باشند؟

مطهری همه‌ی مطهری است!
مطهری یکی از تکیه‌گاه‌های فکری و فرهنگی ما در دوران انقلاب اسلامی است و آثارش از منابع مشهور فکری علاقمندان به انقلاب شمرده می‌شود. اما برای این که کمی بی‌تعارف‌تر درباره نوع بهرمندی‌مان از این منبع سخن بگوییم، خوب است ببینیم توقع ما از مطهری و سطح برخورد ما با آثار او چگونه است؟ به طور کلی، ما در برابر منابع و مراجع فکری چند نوع مواجهه داریم:
دورترین برخورد «مخالفت و دشمنی» با یک اندیشه است. مطهری نیز از زمان حیاتش تا امروز مخالفان سرسختی داشته و همین مخالفت‌ها به ترور و شهادت او نیز منجر شده است. امروز هم مطهری و فکرش مخالفان آشکار و پنهانی دارد که برای شناخت آن‌ها باید در درجه اول خود مطهری و ویژگی‌هایش را بشناسیم.
دومین و شایع‌ترین نوع مواجهه، «غفلت و فراموش کردن» یک منبع فکری است. همچنان که قرآن نیز علی‌رغم شهرتش چه میان خواص و چه میان عوام غریب است. فرض ما این است که نوع مواجهه ما با مطهری و سایر مراجع فکری انقلاب اسلامی از این دست نیز نیست.
نوع سوم مواجهه، برخورد «تزئینی و تشریفاتی» است. می‌شود از اندیشه‌های ارزشمند افرادی همچون شهید مطهری در حد زینت‌المجالس استفاده کرد. مثلاً دیوار مدارس را با جمله‌های ایشان پر کنیم که «مدیون معلمی هستم که اندیشیدن را به من بیاموزد نه اندیشه‌‎ها را». 12 اردیبهشت به مناسبت سالگرد شهادتش روز معلم را جشن بگیریم و صدا و سیما هم چند مرتبه آهنگ «مرتضی ای شهید مطهر» را پخش کند! این استفاده‌ها البته در حد خودش ممکن است فوایدی از جمله جلوگیری از غفلت مطلق از مطهری داشته باشد، اما نهایتاً تشریفاتی است و به تنهایی دردی از ما دوا نمی‌کند.
برخورد چهارم این است که «بخشی‌نگرانه و جزء‌نگرانه» سراغ یک اندیشه برویم. اگر بتوانیم بخشی از یک اندیشه را بفهمیم و توضیح دهیم، به این معنی نیست که آن منظومه فکری را در کلیت و جامعیت خودش درک کرده باشیم. درباره مطهری هم ممکن است بتوانیم روی دیدگاهش پیرامون حجاب یا آزادی یا معاد جسمانی یا... اشراف پیدا کنیم و حتی آن را ترویج کنیم؛ اما این که چه مقدار با کل اندیشه مطهری و در نتیجه با اهداف و روح آن آشنا هستیم، معلوم نیست.
برخورد پنجم فهم «کلی و همه‌جانبه» از یک اندیشه است. یعنی از اندیشه‌ها و میراث فکری و فرهنگی با اطلاع از جنبه‌های مختلفش استفاده کنیم، ولو این که این آشنایی اولیه و سطحی باشد، همین که بخشی و جزءنگر نیست به ما کمک می‌کند که فهم‌مان جامع باشد. آیا مطهری فقط درباره قیام امام حسین (ع) حرف زده؟ فقط درباره حجاب حرف زده؟ فقط شبهات عدل الهی را جواب داده؟ یا مجموعه‌ای متنوع از مسائل و دیدگاه‌ها را مطرح کرده که وقتی همه را کنار هم می‌بینیم، متوجه افق‌های کلان‌تر و درک همه‌جانبه‌تری در نگرش او پیرامون انسان، جامعه و تمدن‌سازی می‌شویم.
برخورد ششم، فهم «عمیق و مجتهدانه» از یک منبع است. این وقتی رخ می‌دهد که متوجه شویم مثلاً در منظومه فکری شهید مطهری، هدف‌های اصلی چیست؟ بحث اصلی کدام است و بحث فرعی کدام؟ محکمات اندیشه‌اش چیست و متشابهاتش کدام؟ در واقع اندیشه او را به‌عنوان یک نظام یا «سیستم» با شاخصه‌ها و شاکله‌ خودش تحلیل کنیم. این فهم عمقی لایه به لایه می‌تواند عمیق‌تر و جدی‌تر شود تا حدی که در مواقع لازم بتوانیم بر اساس آن منظومه فکری به مسائل امروزی‌مان پاسخ دهیم. مطهری قرار است به ما برای امروزمان افق بدهد و چالش‌های فکری و عملی امروز ما را حل کند و ما را به فهم عمیق‌تری از خود متون دینی راهنمایی کند.
اما برخورد هفتم، مواجهه «عملی و کاربردی» با مطهری است. باید پاسخ مطهری با چالش‌های امروز را بیابیم و بر اساس آن به تصمیم عملی برسیم. خود استاد مطهری نیز به برکت برخورد مداوم با مسائل معاصر خویش و شجاعتش برای درگیری با چالش‌ها توانست از ذخیره علمی خود بهره‌های جدید ببرد. خلاصه این که هدف ما باید مواجهه‌ای از نوع پنجم، ششم و هفتم با آثار استاد مطهری باشد وگرنه نتوانسته‌ایم مطهری را آن چنان که باید بشناسیم و از او بهره ببریم.

چرا همچنان مطهری؟
اما چرا با گذشت حدود 40 سال از شهادت استاد مطهری، همچنان اصرار داریم از آثارش بهره ببریم؟ برای پاسخ به این چرایی چند نوع پاسخ وجود دارد و هر پاسخ برای یک دسته ملاک است. در این فرصت می‌کوشم هفت دلیل در این باره را به ترتیب از نگاه همدلانه‌تر تا نگاه نقادانه‌تر و شکاکانه‌تر فهرست کنم.
دلیل اول، «تأکیدات امام و رهبری» بر آثار این استاد است. امام (ره) در یک تعبیر ویژه درباره شهید مطهری می‌فرمایند: «فرد دیگری را نمی‌شناسم که آثارش بی‌استثنا خوب و ارزنده باشد». همچنین رهبر انقلاب هم در موارد بسیار متعددی روی شناخت، بسط و تحلیل اندیشه این استاد فرزانه تأکید داشته‌ و دارند. حتی تعبیری از رهبر انقلاب نقل شده است که «هر کس یک دور آثار استاد مطهری را بخواند به یک سطح راقی (پیشرفته) از اندیشه دینی دست پیدا می‌کند». تفصیل این نظرات را انتشارات صدرا در کتاب «استاد در کلام رهبر» منتشر کرده است. در برابر این دلیل همدلانه، این شبهه مطرح می‌شود که آیا این تأکیدها دلیل بر کامل بودن مطالب استاد مطهری و نداشتن حتی یک خطا در این آثار است؟ البته که بحث علمی و فهم درست از دین آن هم در پاسخ به مسائل روز، هیچ وقت تمام نمی‌شود و هیچ کس نیز جز معصومین از خطا مبرا نیست. اما توصیه‌های امام و رهبری یعنی این اندیشه برای کسانی که به رهبران انقلاب اعتماد دارند، به‌طور کلی قابل اتکا و اعتماد بوده و راهنمای خوبی برای کسانی است که تخصص دینی ندارند.
دلیل دوم، اعتمادی است که «شخصیت مطهری» ایجاد کرده. در واقع اعتمادآفرینی او ناشی از زندگی مجاهدانه و مخلصانه اوست که به شهادتش نیز منجر شد. مطهری این قدر که پس از شهادتش به‌عنوان چهره‌ای عام مورد قبول و اقبال قرار گرفت، در زمان حیات خودش بی‌رقیب و کم‌رقیب نبود. همان طور که شهید آوینی هم پس از شهادتش آوینی شد و اندیشه و آثارش مورد اقبال گسترده قرار گرفت.
دلیل سوم، «محبوبیت قبلی و مقبولیت عام» ایشان در طول سالیان گذشته است. چندین نسل به آثار ایشان رجوع کرده‌اند و از آن الهام گرفته‌اند و پاسخ ابهاماتشان را در این آثار یافته‌اند؛ پس این خود محرکی برای نسل‌های بعد است که ببینند در این آثار چه نهفته است. البته این محبوبیت خودش ناشی از دلایل دیگری است که شرح داده شد یا خواهد شد، ولی به تنهایی موضوعیت پیدا کرده و مطهری را به نحو تشدیدپذیری کانون توجهات نموده است. البته این جا هم با دید نقادانه می‌شود پرسید آیا این مقبولیت عمومی و نسل اندر نسل، دلیل بر حقانیت مطلق اوست؟ پاسخ باز هم منفی است ولی واقعیت این است که این عامل در کنار سایر عوامل در واقعیت اعتمادی بی‌نظیر نسبت به مطهری ایجاد کرده است.
دلیل چهارم، «اثرگذاری تاریخی مطهری به‌عنوان یکی از رهبران فکری انقلاب اسلامی» است. ما به هر میزان که به انقلاب اسلامی معتقد یا حتی منتقد باشیم، برای فهم اتفاقی که در تاریخ معاصرمان رخ داده و به یکی از بزرگترین انقلاب‌های جهان تبدیل شده، ناچاریم زمینه‌های فکری‌ آن اتفاق را بشناسیم. همان طور که بدون مطالعه «تاریخ» انقلاب نمی‌توانیم بفهمیم چه بوده‌ایم و کجا بوده‌ایم و الآن کجاییم، بدون شناخت «فکر» جاری در پس‌زمینه‌ی انقلاب هم نمی‌توانیم درک عمیقی از وضعیت امروزمان پیدا ‌کنیم. یکی از مؤثرترین ارکان در پی‌ریزی و امتداد انقلاب و نیز نظام جمهوری اسلامی، مطهری و آثارش بوده است. پس چه او را قبول داشته باشیم و چه نداشته باشیم، مطهری آینه‌ی طرز فکر زمانه‌ی نوین ماست.
دلیل پنجم، «تنوع آثار» استاد مطهری است. از تبیین عقاید اسلامی تا تحلیل تاریخ اسلام. از واکاوی ملیت و ایرانیت تا مباحث حقوق زن. از مباحث اخلاقی تا نظریات اجتماعی. از نظام اقتصادی تا فلسفه. از حجاب تا جهاد و... هیچ دین‌شناس و اندیشمندی نمی‌توانید پیدا کنید که در موضوعات مختلف با این دامنه‌ی تنوعی که آثار استاد مطهری دارد، سخن گفته و مباحث دینی را تشریح کرده باشد. این برای کسانی که می‌خواهند فهم جامع و همه‌جانبه‌ای از دین داشته باشند بسیار مغتنم بوده و هست. حتی اگر افراد دیگری را از مطهری اسلام‌شناس‌تر یا عمیق‌تر بدانیم، آن دیگران نتوانسته‌اند به این اندازه وارد موضوعات مختلف شده و نگرش دینی را در جنبه‌های مختلف شرح دهند.
دلیل ششم و بسیار مهم، «ویژگی‌های محتوایی» آثار استاد مطهری است. نوع دین‌شناسی و اصلاح‌گری دینی استاد مطهری در اندیشه دیگران کمتر هست. مساله‌مند بودن و به روز بودن، نگاه جامع به منابع دینی، داشتن نگرشی کلان به مقوله عظمت و انحطاط مسلمین، داشتن نگاهی نقادانه و همزمان همدلانه به هم سنت و هم تجدد، تفکر مجتهدانه و موشکافانه، حفظ و صیانت از اصالت متون و احکام دینی در عین تلاش برای تبیین کارآمدی و روزآمدی دین و... ویژگی‌های فکری مطهری است که در آثارش منعکس شده و البته در این زمینه مدیون نگاه چندبعدی و متفکرانه‌ای است که از اساتید و زمانه خود نیز به ارث برده است. البته باز هم روشن است که این ویژگی نیز مثل ویژگی تنوع آثار، یک مزیت بسیار مهم برای ترجیح دادن مطهری بر بسیاری از اندیشمندان و اسلام‌شناسان دیگر هست اما به‌معنای این نیست که معتقدیم چشم‌بسته باید همه سخنان مطهری را تایید کرد و مقلدانه هر چه او گفته را صحیح دانست. اما به هر حال ملاک بسیار مهمی است.
و اما دلیل هفتم، که می‌تواند برای ما نوعی اعتمادآفرینی داشته باشد، «ویژگی‌های بیانی» استاد است. مطهری با زبانی با ما حرف می‌زند که دو ویژگی دارد: اولاً «استدلالی» است و ثانیاً «ساده» است. این ویژگی ساده و مستدل بودن به ما کمک می‌کند که قبل از آن که با احساس خود تحت تأثیر سخنانش قرار بگیریم، فکر خود را فعال کنیم و قدرت تعقل خود را پرورش دهیم. در نتیجه، متن مطهری را فقط یک‌سویه نمی‌بلعیم، بلکه با آن وارد گفت‌وگو می‌شویم و اگر ابهامی یا اشتباهی در آن پیدا کنیم، می‌کوشیم پاسخش را هم در متنش بیابیم. برخلاف متن‌های دیگری که چه درست بدانیم‌شان و چه غلط، دیدگاه خود را فقط می‌آموزند یا با بیان قوی خود القا می‌کنند. متن مطهری نه شاعرانگی متن‌های شریعتی و سروش را دارد، نه پیچیدگی سخنان آیت‌الله جوادی آملی یا مرحوم علی صفایی را و نه مثل آوینی ما را مقهور سحر کلام زیبای خود می‌کند. مطهری به راستی همزمان از سویی آموزنده و از سوی دیگر تفکرپرور است.

چگونه مطهری بخوانیم؟
اما درباره مطالعه آثار استاد مطهری دو مسیر را می‌شود پی گرفت:
مطالعه کامل آثار طبق سیر آسان به مشکل یا دسته‌بندی موضوعی که ممکن است برای همه مقدور نباشد.
آغاز از آثار ساده‌تر و در عین حال جامع‌ار استاد برای ایجاد درکی کلی از چارچوب و روش فکری استاد، به عنوان مقدمه مطالعات بعدی و کامل روی آثار ایشان.
با شیوه دوم، پیشنهاد می‌شود مطالعه آثار استاد از این کتب آغاز شود: «داستان راستان» و مقدمه‌اش، «جاذبه و دافعه علی (ع)»، «ده گفتار»، «آزادی معنوی»، «عظمت و انحطاط مسلمین» (در واقع همان مقدمه کتاب «انسان و سرنوشت)، «سیری در نهج البلاغه»، «اسلام و نیازهای زمان» (یا فصل «مکانیزم انطباق اسلام و نیازهای زمان» از کتاب «نظام حقوق زن در اسلام»)، «حماسه حسینی» و...
درباره شیوه مطالعه نیز باید گفت در واقع از هفتمین چرایی مطالعه مطهری (یعنی بهره‌مندی از بیان ساده و استدلالی مطهری)، به چگونگی‌ این مطالعه نیز پی می‌بریم. گفتیم که کلام مطهری ساده است. منظور از سادگی کلام ایشان، داشتن دو جنبه است:
سادگی در برابر ادبیّت و به‌کارگیری فنون بلاغت
سادگی در برابر ادبیات تخصصی و خواص‎فهم
متن مطهری جز در درس‌گفتارهای خاص حوزوی و دانشگاهی‌اش و نیز چند فراز محدود از میان هزاران صفحه آثارش، متنی است بسیار روان و فصیح و رسا طوری که برای عموم مردم قابل استفاده است. همچنان که اغلب آثار ایشان فاقد پیچیدگی و اصطلاحات تخصصی است. همان ویژگی که ایشان در مقدمه «داستان راستان» هم به آن اشاره می‌کند که: متن باید ساده باشد تا ذهن مخاطب به‌جای درگیری با رمزگشایی از متن، درگیر نتیجه‌گیری عقلانی از آن بشود.
عده‌ای این سادگی بیان را ضعف می‌دانند. البته از منظر فنون تبلیغاتی یا رسانه‌ای و از دید یک خطیب یا ادیب، این ممکن است ضعف هم باشد. اما برای مطهری و خوانندگانی که دنبال رشد فکری خود هستند، این نقطه‌ضعف، نقطه قوت محسوب می‌شود. سادگی عمومی آثار مطهری کمک می‌کند ما بتوانیم کنار هر جمله او یک «چرا؟» بگذاریم. در نتیجه، مطالعه آثار مطهری وقتی صد در صد مفید است و می‌تواند به برخورد عمیق و اجتهادی با آن منجر شود، که انتقادی، تدبری و مقایسه‌گرانه باشد.
انتقادی باشد یعنی در برابر تمام گزاره‌هایی که استاد مطرح می‌کند، علامت سؤال و چرایی قرار دهیم و حتی دنبال مثال نقض و جوابش باشیم تا سخن استاد را مَحک بزنیم و مُحکم و مستدل بپذیریم و پاسخ‌های پیدا و پنهان استاد به این چراها را از اندیشه خود او نیز استخراج کنیم.
تدبری باشد، یعنی عجولانه با ظاهر کلامش برخورد نکنیم و با توجه به سخن خودش و سایر آثارش، دنبال روابط عمیق‌تر بین مفاهیم و نظریاتش بگردیم. حتی ببینیم سخنش از کجا آغاز شده و چرا اساساً به دنبال یک موضوع بوده‌ و چه اهداف متفاوتی دنبال می‌کرده و... تا پی به حکمت‌های نهفته در کلام ایشان ببریم.
مقایسه‌ای باشد، یعنی گمان نکنیم در این موضوع، حرف همه همین است که مطهری گفته. باید ببینیم نگرش او با نگرش خود ما چه تفاوت‌هایی دارد، با برداشت‌های سایر اندیشمندان از معارف اسلامی چه فرقی دارد، با تلقی‌هایی که قبل از مطهری مطرح می‌شده چه فرق دارد و با آن چه امروز در عمل و زندگی فردی و جمعی ما جاری و عملی می‌شود چه فرقی دارد. این گونه کم کم ویژگی‌های منحصر به فرد منطق نظری و عملی مطهری را درک خواهیم کرد و به این خواهیم اندیشید که آیا ما در عمل نیز میراث‌دار خوبی برای مطهری هستیم یا نه؟

مطهری
شبکه تولید و جریان‌سازی سیاسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید