Geraa | گرا
Geraa | گرا
خواندن ۵ دقیقه·۱ ماه پیش

چماق آبی، هویج نارنجی

به قلم: جعفر حسن‌خانی

«بر اساس گزارش جدید، ایران ذخایر اورانیوم غنی‌شده خود را تا ۶۰ درصد افزایش داده است. اکنون این کشور بیش از ۴ برابر مقداری که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی آن را مقدار تقریبی لازم برای ساخت یک وسیله انفجاری هسته‌ای می‌داند، اورانیوم غنی‌شده ۶۰ درصد دارد. اکنون ذخایر کلی اورانیوم غنی‌شده این کشور، بیش از ۳۲ برابر حد مجازی است که ایران در چارچوب برجام متعهد شده بود».

این متن بخشی از بیانیه تروئیکای اروپا شامل آلمان، انگلیس و فرانسه است که پیش از صدور قطعنامه شورای حکام علیه ایران صادر شد و هدف بازیگری ۳ کشور اروپایی به کارگردانی آمریکا را در تصویب قطعنامه مشخص کرد.

درخواست طرف غربی پایبندی ایران به تعهدات برجامی است؛ در شرایطی که آمریکا از آن خارج شده و خود اروپایی‌ها در انجام تعهدات‌شان کاری نکرده‌اند. این درخواست هدف آشکاری دارد و آن اینکه درست در لحظه‌ای که تهدید اتمی رژیم نسل‌کش صهیونی بالای سر ایران است، امکان «گریز هسته‌ای» به عنوان یک گزینه بازدارنده و امنیت‌آفرین برای ایران را از بین ببرد.

پذیرش این درخواست یعنی خلع سلاح و پذیرش شکست در جنگ منطقه‌ای و بی‌دفاع کردن مردم ایران در برابر گزینه حمله اتمی اسرائیل. پیرامون اهمیت این قطعنامه چند نکته مهم را باید مد نظر قرار داد.

1- لحن «بیانیه تروئیکای اروپا شامل آلمان، انگلیس و فرانسه» و «قطعنامه شورای حکام آژانس انرژی اتمی» نشان می‌دهد طرف غربی این بار قرار نیست امکان هیچ گشایش اقتصادی‌ای را فراهم آورد. این بار در شروع کار هیچ هویج و آبنباتی در کار نیست. این‌ بار مذاکرات با چماق شروع شده است. طرف غربی بدون انجام هیچ‌یک از تعهدات برجامی، انتظار دارد ایران همه تعهدات برجامی را به اجرا بگذارد. بدون رفع هیچ‌یک از موارد تحریمی، انتظار دارد ایران با فشار بیشتر، این بار بر سر امنیت ملی خود در وضعیت خطرناک زیر آستانه جنگ عقب‌نشینی کند.

2-  جهان شباهتی به جهان سال‌های 1392 تا 1396 ندارد. قدرت ایجاد اجماع طرف‌های غربی علیه ایران، بسیار پایین آمده است. دیگر دلار همچون قبل ظرفیت تبدیل شدن به سلاح را ندارد. ابزار تحریم آمریکایی‌ها دیگر قدرت قبل را ندارد. رخنه‌های جدی‌ای بر دیوار تحریم آمریکا وارد شده است. سیاست منطقه‌ای و حسن همسایگی ایران در ۳ سال دولت آیت‌الله شهید رئیسی نشان داده منطقه چقدر ظرفیت اقتصادی بالفعل برای ایران دارد؛ آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم.

3- غرب آسیا هیچ شباهتی به غرب آسیای ابتدای دهه قبل ندارد. امروز در این منطقه کشتار به شکل وسیع و مدرن آن اتفاق می‌افتد. رژیم اسرائیل دست به یک نسل‌کشی تمام‌عیار زده؛ آن هم پیش چشم همگان. در این میان هیچ چیز از ساختار روابط بین‌الملل گرفته تا قدرت‌های غربی، مانع این رژیم نشده است. گویا سگ‌های پاسبان ارزش‌های غربی، نقض این ارزش را جز برای شهروند سفیدپوستِ کله‌بور اروپایی به رسمیت نمی‌شناسند. رژیم به شکل غیرقابل انکاری ثابت کرده است صلاحیت داشتن سلاح‌های کشتار جمعی را ندارد. در این وضعیت واضح است ایران با فشار سیاسی، گزینه‌های تضمین‌کننده امنیت خود را کنار نخواهد گذاشت. در وضعیتی که ایران در برابر رژیم مهاجم صهیونی در آستانه جنگ تمام‌عیار قرار دارد، فشار سیاسی برای حذف گزینه‌ «گریز هسته‌ای» از روی میز گزینه‌های تهران، یعنی کمک به رژیم اسرائیل برای حمله بیشتر و بزرگ‌تر به ایران. این تلقی ایرانی از سیاست اروپایی باید به اطلاع طرف‌های اروپایی برسد.

4- تجربه نشان داده ترامپ بیشتر اوقات مایل است خود را پلیس خوب نشان دهد تا پلیس بد. او به هویج‌نمایی تمایل بیشتر دارد تا چماق‌نمایی. با این حال نباید فراموش کرد اخلاق آمریکایی همواره و در نهایت سر از خشونت عیان و عریان درمی‌آورد.

با لحاظ همه این موارد گمانه معتبر این است که در طرف‌های غربی تغییر نقش اتفاق افتاده است. اروپایی که تا امروز نقش پلیس خوب را داشت، در حال تبدیل شدن به پلیس بد است. به نظر می‌رسد اروپایی‌ها بازیگری در نقش چماق را برگزیده‌اند. لباسی بر تن کرده‌اند که برای‌شان بسیار گشاد است. حال در این شرایط بزودی باید منتظر هویج نارنجی بود. به نظر می‌رسد در ماجرای پرونده هسته‌ای ایران، ترامپ علاقه‌مند شده نقش هویج و پلیس خوب را بازی کند، البته بعید است او بازی در این نقش را برای مدت طولانی ادامه دهد.

آنچه گفته شد یکی از گمانه‌های معتبری است که در پرونده هسته‌ای ایران درباره بازیگری اروپا و ترامپ می‌توان طرح کرد. نباید فراموش کرد همه اینها یک هدف دارد: تبدیل ایران به گوشت قربانی.

5- نباید از نظر دور داشت درست زمانی که سکان کشتی سیاست خارجی ایران در دستان توانمندترین گروه سیاست‌ خارجی اصلاحات ـ البته به زعم رسانه‌‌های اصلاح‌طلب ـ قرار گرفته است، قطعنامه شورای حکام صادر شد. افزون بر آن کشتیرانی و خطوط هوایی ایران نیز تحریم شده است. بسیار مشخص است اگر این موارد در دولتی جز دولت این جریان سیاسی به وقوع می‌پیوست، به سرعت تبدیل به یک ابزار رقابت سیاسی داخلی برای حذف رقیب می‌شد. این یعنی بخشی از نیروهای سیاسی ایران ـ مشخصا اصلاح‌طلبان ـ برای قدرت‌یابی سیاسی حاضرند ابزار فشار دشمن به کشور را تبدیل به ابزار پیروزی سیاسی خود کنند. این در بلندمدت منجر به ذی‌نفع شدن این جریان از فشار خارجی می‌شود، بدان معنا که این جریان از فشار خارجی در زمان دولت‌های رقیب و غیرهمسو، علیه منافع ملی و به نفع منافع حزبی استقبال می‌کند، به واقع از فشار معیشتی بر مردم، کاسبی قدرت می‌کند. جریان‌‌های سیاسی رقیب اصلاح‌طلبان، نباید به سیاق ایشان عمل کنند اما باید این عمل سیاسی اصلاح‌طلبان را در هنگامه‌های ناکارآمدی در پیش چشم افکار عمومی به محاکمه بکشند و به روی آنان بیاورند از چه شیوه‌ای برای قدرت‌یابی خود سود برده‌اند. راه‌اندازی موج‌های شرمساری علیه این جریان از نیازهای این وضعیت است. اگر افراد این جریان بابت عمل‌شان شرمسار نشوند و هزینه کارشان را ندهند، این وضعیت یعنی «استقبال از فشار دشمن برای پیروزی در انتخابات» تداوم می‌یابد.

ایرانافکار عمومیامنیت ملیشروع کارمنافع ملی
شبکه تولید و جریان‌سازی سیاسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید