پس از اقتصاد «اسمیتی» و همزمان با ظهور «مارجینالیستها»، روشنفکری اقتصاد نئوکلاسیکال شروع به شکلگیری کرد. اقتصاد نئوکلاسیک با جایگزین کردن نظریههای مبتنی بر مطلوبیت، تغییراتی در بینشهای اقتصادی ایجاد کرد و توانست محصول کل و تقاضای کل را به حاشیه براند ومحصول نهایی و تقاضای نهایی را در مرکزییت قرار دهد.
نظریهی نئوکلاسیک در اواخر قرن نوزدهم رواج یافت و هنوز از ابداعات مکتب کلاسیک استفاده میکند ولی چهارچوب تحلیلی کلاسیک را به کار نمیبرد و به جای آن مسئلهی هدف و ماهیت اقتصاد بازار، فلسفه و مکتباصالتمطلوبیت را بهکار میبرد. نئوکلاسیک، اقتصاد را برمبنای ایدهی عدم کارایی بازار تعریف میکند. از نظر این مکتب، «اقتصاد» به معاملات خصوصیِ طالب بیشینه سازیِ مطلوبیت گفته میشود و «سیاست»، بهکار بردن قدرتِ دولتی برای رسیدن به همان هدف اطلاق میشود.
در اواخر قرن نوزده میلادی، جوامع با مشکلات جدیدی در زمینه اقتصاد مواجه شدند که برای تحلیل و برسی و در نهایت حل آنها، نیازمند راهحلهای جدیدی بودند. به همین دلیل توانستند به مرحلهای تازه در علم اقتصاد وارد شوند؛ و آن مرحله را -اقتصاد نئوکلاسیک- نامگذاری کردند.
این که از این نگرش و نوع تفکر جدیدِ شکل گرفته، برای تحلیل مسائلمبانیکلاسیک استفاده شد، خود دلیلی بود تا آن را اقتصاد نئوکلاسیک بنامند.
در اقتصاد نئوکلاسیک فروض زیر علاوه بر فروض دیگر در اقتصاد مطرح میشوند:
۱_ تصمیم و انتخاب برای بهینهسازی مطلوبیت رخ میدهد.
۲_ تصمیمات میتوانند اثر جانبی داشته باشند.
۳_ اثر جانبی میتواند بر رفاه جامعه تأثیر مثبت یا منفی داشته باشد.
هدف مشترک اقتصاد و سیاسیت، بهینهسازی مطلوبیت است؛ پس اقتصاد سیاسی نئوکلاسیک نیز بر اساس اصول نئوکلاسیک و با هدف بررسی و تحلیل راهکارهای متفاوت برای بهینهسازی مطلوبیت با استفاده از سیاست میپردازد.
تصمیمها در اقتصاد اغلب با انتقال مالکیت رخ میدهند. حال مالکیت چیست؟
•حقوق مالکیت
در اقتصاد نئوکلاسیک حقوق مالکیت به دو دسته مادی و غیر مادی تقسیم میشود؛ که این حقوق استفاده مجاز از سرمایهها را فراهم میکند؛ شاید مهمترین دارایی هر فرد زمان و نیروی کار فرد باشد که بر اساس تعاریف هر فرد نیروی کار خود را در برابر دستمزد میفروشد و هیچ حقی نسبت به شغل آن نخواهد داشت.
مثالی دیگر از حقوق، حقوق دولت و حکومت بر مردم میباشد. مثل حق مالیات که سهم دولت را نسبت به نیروی کار هر فرد میباشد، هر چند حق مالیات خارج از سیاست اعمال میشود ولی خود را در عرصه سیاست نمایان میکند.
نکته مهم این است که حقوق مالکیت ثابت نبوده و در مواقع مختلف تغییر ماهیت میدهد.
✓موضوعات جدید مورد برسی در اقتصاد نئوکلاسیک
•آثار خارجی
از مفاهیم ضروری اقتصاد نئوکلاسیکی این است که معاملات در بازار باید داوطلبانه (خود جوش) باشد تا در نهایت انسان به بهینهترین مطلوبیت ممکن برسد. هرچند بازارهای آزاد همیشه با این معیارها مطابقت نخواهند داشت؛ این اغلب به دلیل امکان وجود آثار خارجی میباشد.
آثار خارجی آثاری هستند که در معاملات، یک شخص ثالث را تحت تأثیر قرار میدهند.
از موضوعات مورد برسی در اقتصاد نئوکلاسیک اثر خارجی یا (externality) میباشد و آن را از دلایل شکست بازار مینامند.
برای مقابله با شکست بازار، حکومتی نیاز است که با سیاستهای مناسب به شکست بازار واکنش دهد. برای واکنش به شکست بازار، زمانی که معاملات باعث ایجاد اکسترنالیتی میشوند، دولتها معمولا از سه روش زیر استفاده میکنند:
۱_ دخالتهای قیمتی(سیاست های سقف و کف قیمت و..)
۲_ سیاستهای مالیاتی(جریمه و یارانه)
۳_سیاستهای قضایی
از موارد دیگر شکست بازار، کالاهای عمومی میباشد. کالاهای عمومی به کالاهایی گفته میشود که مورد استفاده عموم قرار میگیرند و معمولا شخص خاصی از آنها به طور اختصاصی استفاده نمیکند. مانند: (خیابان، هوا، امکانات تحصیلی و ...).
در اقتصاد نئو کلاسیک کالاهای عمومی را از موارد ناکار آمدیِ بازار به حساب میآورند؛ چون غالب این کالاها در بازار تولید نمیشوند و برای تولید آنها باید در بازار مشمول حقوق مالکیت شوند و همچنین برای مالک خود سوددهی به عمل آورد. (کالاهای عمومی مگر در موارد معدود این ویژگی را ندارند.) به اصطلاح این کالا ها -غیر قابل انحصار- هستند.
کالاهای عمومی دو ویژگی دارند:
۱_غیر قابل انحصار هستند؛ یعنی نمیتوان بعد از تولید آنها افراد بیتأثیر در فرایند تولید را از استفاده از آنها محروم کرد.
۲_ رقابتی نیستند؛ به این معنا که معمولاً به طور یکسان از آنها استفاده میشود و نمیتوان بر سر آنها رقابت داشت.
•انحصار
از دیگر موضوعات مورد برسی _انحصار در بازار_ میباشد. انحصار در بازار باعث ناکارآمدی بازار در تخصیص منابع خواهد شد. انحصار چند جانبه در بازار زمانی رخ میدهد که شرکت یا واحد تجاری درصد بالایی از بازار را در اختیار داشته باشد و با سیاستهای مختلفی بتواند سوددهی خود را بالا ببرد؛ مثلا: انحصار در بازار برای یک شرکت باعث میشود شرکت بتواند با پایین بردن _میزان توزیع عرضه_ و بالا بردن قیمت، سوددهی خود را افزایش دهد.
در نهایت، در اقتصادسیاسینئوکلاسیک، دولت و حکومت ابزار تصحیح ناکارآمدی بازار خوانده میشوند و سیاستهای درست دولت باعث تداوم پویایی بازار و معاملات خواهد شد.