در سالهای اخیر اعتراضات کارگری در ایران افزایش چشمگیری داشته است. اعتراضات و اعتصابات کارگران هفت تپه، اداره آب و فاضلاب روستایی استان خوزستان، فولاد اهواز، شهرداری شادگان، شهرداری آبادان، خدمات شهری بندر امام خمینی، شرکت «هپکو»، شرکت «تالون» از پیمانکاران آزادراه تهران-شمال، روغن نباتی جهان زنجان، بیمارستان «امام خمینی» کرج، نیروگاه سیکل ترکیبی کاشان، مجتمع کشت و صنعت و دامپروری مغان، منطقه ویژۀ عسلویه، شرکت صنایع آذرآب اراک و کارخانه کنتورسازی قزوین تنها نمونههایی از اعتراضاتی است که به لطف شبکه های اجتماعی صدایشان به گوش ما رسیده است. جالب توجه است که این آمار تنها مربوط به بررسی دو سال 1397 و 1398 میباشد. علت اصلی این اعتراضات و خواسته اصلی کارگران بیشتر مربوط به شیوه واگذاری کارخانه ها و پرداخت نشدن حقوق معوقه شان بوده. اما در این یادداشت سعی داریم به نقش رسانههای رسمی کشور در پوشش این مسائل بپردازیم.
رسانهها در آگاه سازی مردم و مسئولین من باب مسائل مختلف نقش بسزایی دارند. هنگامی که رسانهای به موضوعی میپردازد، با جدی کردن آن مشکل و دادن ضریب رسانه ای به آن راه اصلاح آن را هموار میکند. خلأ پوشش اخبار توسط رسانهها میتواند دارای تبعات منفی باشد. در ابتدا مردم به رسانهای جذب میشوند که به مسائل و دغدغههاشون بپردازد. تئودور پترسون کارشناس مسائل ارتباطات در بخشی ازفرمول اعلام شدۀ خود به این موضوع میپردازد که یکی از شرایط لازم بقای رسانهها در بدو تولد، پرداختن به موضوعات مورد توجه مردم و موضوعاتی که سایر رسانهها به آن نمیپردازند باشد. به نظر میآید در پوشش چنین اخباری نهاد صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بسیار ضعیف عمل کرده است و برخلاف شعارهای انقلابی و قوانین موجود، بیشتر تریبون و صدای دولت بوده تا تریبون مردم. مسئله کارگران هفت تپه یکی از معدود مسائل کارگری است که توانسته است به خاطر گستردگی حجم اخبار به خیابان جام جم نفوذ پیدا کند.
مجتمع کشت و صنعت هفت تپه در سال 1394 با مبلغ 6 میلیارد تومان(!) به بخش خصوصی واگذار شد و از بدو واگذاری مشکلات متعدد کارخانه از توقف موقتی خط تولید و کاهش یافتن تولید کارخانه ا تعدیل کارگان و عقب افتادن حقوق آن ها آغاز شد. اوج اعتراضات کارگری در سال 1396 بوجود آمد که به موجب آن تعدادی از کارگران و دانشجویان بازداشت شدند. مورد بررسی قرار گرفتن چنین موضوعی توسط شبکههای معاند ضد انقلاب انگلیسی و سعودی باعث آگاهی حجم گستردهای از مردم ایران گردید. اما سؤال مهمی اینجا به وجود میآید: صدا و سیما در کجای این اطلاعرسانی قرار داشت؟
تقریبا پس از همهگیری این اطلاعات توسط دیگر رسانهها صدا و سیما فعالیت خود را آغاز میکند اما به نحوی دیگر. شاید در ظاهر صدا و سیما اطلاعات خود را با کلید واژههایی مثل حقوق کارگران، مطالبات کارگری، درخواست کارگران، عدالت اجتماعی و دیگر صفات پسندیده اجتماعی را در گزارشهای تلویزیونی گنجانده است اما از کلید واژههای دیگری نیز استفاده کرده که میتواند نشاندهنده خط و مشیهای دولت باشد. از جمله اینها میتوان به کلیدواژههایی چون خصوصیسازی، خصوصیسازی ناصحیح، عدم کارآمدی بخش خصوصی، سوء استفاده بخش خصوصی و... اشاره کرد. حال اگر بخواهیم از دروازۀ سنجش کمی به این قضیه ورود کنیم به این مورد پی میبریم حجم برنامههای تولیدی با موضوع هفت تپه توسط صدا و سیما بسیار کمتر از باقی رسانهها میباشد. صدا و سیما تنوع خبری بسیار کمتری نسبت به حتی دیگر خبرگزاریهای داخلی همچون خبرگزاری فارس و... را دارا میباشد و حجم اطلاعات کمتری را به مخاطبان ارائه میدهد. صدا و سیما حتی زمان کمتری برای برنامهها و گزارشات خبری نسبت به شبکههای خبری فارسی زبان خارج از کشور اختصاص داده است و از تنوع گزارشات کمتری بهره برده است.
متأسفانه در سالهای اخیر رسانههای معاند جمهوری اسلامی ایران توانستهاند حجم گستردهای از اعتماد را به خود جلب کنند و این امر به سبب این میباشد که این رسانهها به سوژههایی میپردازند که رسانههای داخلی به آنها نمیپردازند و یا بصورت اندک تحت پوشش قرار میدهند. سوژههایی که بیشترشان حرف دل مردم است. عدم پرداخت حقوق کارگران توسط بخش خصوصی نمیتواند موجب از بین بردن امنيت نظام سیاسی ایران باشد.
در کل اگر نهاد صدا و سیما از همان ابتدای رویدادهای اجتماعی به پوشش صحیح آنها بپردازد، دیگر شاهد تبدیل شعارهای صنفی و اعتراضات معیشتی به اعتراضات سیاسی نمیشویم و فرصتی به جریانها و احزاب گوناگون رسمی و غیر رسمی برای سوءاستفاده از حقوق مردم جهت نمایش بیشتر داده نمیشد. اگر صدا و سیما و رسانه ها و خبرگزاری های رسمی کشور قبل از امنیتی شدن اعتراضات با رساندن صدای مردم به مسئولین مشکلاتشان را حل کنند دیگر نیازی به دستگیری تعدادی از معترضان و تبدیل فضای اعتراضات، به فضای امنیتی نیست.