نشریه قیام
نشریه قیام
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

مرگ امر سیاسی


احتمالا در روزهای اخیر با پرسش‌هایی از جنس «برنامه‌ی شما برای مسئله‌ی تورم چیست؟»، «شما برای حل مشکل مسکن چه راه‌حل‌هایی مدنظر دارید؟» و... زیاد مواجه شده‌اید. این جنس از سوالات را سوالات سیاست‌گذارانه می‌نامند و در این یادداشت در تلاش خواهیم بود تا تفاوت آن را با امر سیاسی نشان دهیم. در واقع باید بگوییم که سوالاتی که به پرسش‌هایی از جنس سیاست‌گذاری پاسخ می‌دهند تنها زمانی ارزش‌مند خواهند بود که برآمده از اراده‌ای معطوف به تغییر باشند درغیراین‌صورت- و به‌طور معمول- چیزی بیش‌تر از امتداد وضع موجود نخواهند بود.

امر سیاست‌گذارانه همواره برآمده از گزاره‌های ازپیش‌موجود، درون گفتمان و عقلانیت رسمی موجود و مستقر است و از این‌ رو است که برای کنش‌گری علیهِ وضعِ موجود نمی‌توان به آن اعتمادکرد. در طرف مقابل اما ما با امر سیاسی مواجه هستیم. امر سیاسی همواره در پیِ آن است که نیرویی برای برهم‌زدنِ منطق و مکانیسم‌های مستقر، از طریق ایجاد افق‌های جدید برای رهایی‌بخشی به‌سوی کنش‌گریِ آزاد و علیهِ وضعِ موجود، خلق کند؛ به همین سبب بی‌راه نخواهد بود اگر بگوییم که امر سیاست‌گذارانه همواره صورتی از نفی امرِ سیاسی خواهد بود؛ چرا که آن به طریقی محافظه‌کارانه از میان امکان‌های موجود دست به انتخاب و گزینش می‌زند و هرنوع کنش‌گری‌ای که بخواهد از چارچوب‌های متعارف خارج شود را با انواع برچسب‌های مختلفِ غیرواقع‌بینانه، غیرعقلانی، خلاف اصول و... از میدان به‌درخواهد کرد.

امر سیاسی اما به‌جای گزینش از میان امکان‌های موجود در پی‌ «خلق» امکان‌های تازه و امرِ نو برمی‌آید و تلاش می‌کند تا موازنه‌ی نیروهای موجود در صحنه را به نفع تغییرات اساسی بشکند. امر سیاسی همواره علیه نظم پولیس عمل خواهد کرد.‌ حال‌ اگر از این مقدمات عبور کنیم و واردِ شطرنجِ سیاسیِ امروزِ ایران شویم با وضعیتی ناگوار روبرو خواهیم بود. از یک طرف موازنه‌ی میانِ دولت-ملت به شدیدترین حالت و به‌نفع دارندگان قدرت به‌هم خورده است و از طرف دیگر آن‌چه که در انتخابات مطرح می‌شود چیزی فراتر از ارائه‌ی برنامه‌های گوناگون و رنگارنگ نیست. چنین وضعیتی یک معنا بیش‌تر ندارد و آن هم «مرگ امر سیاسی» است.

در شرایطی که در آبان ۹۸ و هم‌چنین پس از رد صلاحیت‌های گسترده توسط شورای نگهبان به‌نوعی شاهد حذف «جمهور» از عرصه‌ی سیاست هستیم، کنش‌گریِ معطوف به «برنامه‌» و «سیاست‌گذاری»، هیچ‌کدام دردی از ما دوا نخواهد کرد؛ چرا که اصلا توانی برای احیای امر سیاسی و رفع بحران‌های پیشِ رو ندارد.‌ دعوای ما اصلا بر سر برنامه داشتن و نداشتن یا «کمیت» برنامه‌ها نیست، بلکه بحث بر سر تبار این برنامه‌ها است و این‌که در خدمت کدام نیروها و قدرت‌ها قرار دارند؟ «برنامه» فی‌نفسه ارزشی ندارد.

انتخابات همواره به عنوان رکن اساسی حکومت‌های مردم‌سالار و دموکراتیک شناخته شده است؛ چرا که نهاد انتخابات از حق افراد برای کنش‌گری «سیاسی» پاس‌داری می‌کند. انتخابات آن دقیقه‌ای است که هر فرد به‌صورت آزاد و مستقل از اراده‌ی دولت می‌تواند از خواستِ خود برای زندگیِ خوب دفاع کند و این همان کنش‌گریِ «سیاسی» است. بنابراین تقلیل فضای انتخابات از یک مسئله‌ی سیاسی به مسئله‌ای سیاست‌گذارانه چیزی جز فروکاست مردم‌سالاری به برنامه‌سالاری و فن‌سالاری و ذبح جمهوریت معنای دیگری نخواهد داشت. چنین انتخاباتی نه حافظ سیاست، که حافظ وضع موجود است. واضح‌تر بگوئیم دیگر اصلا انتخابات نیست چرا که از معنای واقعی خود تهی شده است.

با تمام این تفاسیر، کنش‌گری و مطالبه‌ی اصلی و اساسیِ ما باید در پی برهم‌زدن معادلات فعلی باشد. هرگونه جدایی‌گزینی و دوریِ از امرِ سیاسی و عزلت‌گزینی چیزی بیش‌تر از هم‌دستی با وضع موجود نخواهد بود. البته این نوشتار درپی تعیین و بررسی مصادیق این کنش‌گریِ سیاسی نبوده و نیست، اما دعوت به طرز تفکر سیاست‌گذارانه و تائید تفکرِ سیاسی می‌کند. اگر قرار باشد به هر طریقی عاملیت سیاسی-اجتماعیِ خود را بازپس‌ بگیریم، چاره‌ای نخواهیم داشت جز این‌که در عرصه عمل تلاش کنیم تا عوامل وضع موجود و گزینه‌های برآمده از آن را شناسایی کنیم و کنش‌گری خود را علیه وضع موجود سامان دهیم.

سیاستسیاستگذاریانتخاباتبرنامه
نشریه دانشجویی قیام؛ ارگان رسمی مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید