نشریه قیام
نشریه قیام
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

نامه بدون سلام به رهبر انقلاب

1. آخرین روزهای خردادماه ۶۰ بود. در نظامی که جمهوریت را افتخار خودش می‌دانست اولین ظهور رای مردم ابوالحسن بنی‌صدر را با اقتدار ۷۵ درصدی راهی کرسی ریاست‌جمهوری کرد. محبوبیت رئیس‌جمهور قدرت ویژه‌ای به او داده بود. بنی‌صدر رئیس قوه قضاییه را چماق‌دار میخواند، علناً برای مجلس خط و نشان می‌کشید و در مقابل انتقادات و مخالفت‌ها کشور را تهدید به آشوب می‌کرد. اوج محبوبیت رئیس‌جمهور غیرانقلابی با حساس‌ترین برهه انقلاب هم‌زمان شده بود، نظامی که تازه روی کار آمده بود داشت با سخت‌ترین مشکلات امنیتی دست و پنجه نرم می‌کرد و به تازگی مورد هجوم ارتش منظم و پرقدرت عراق واقع شده بود. خرمشهر تسخیر شده بود و آبادان در محاصره بود. ماجرا وقتی ترسناک‌تر می‌شد که بدانید در پی نزدیکی بنی‌صدر با سازمان مجاهدین خلق، رئیس‌جمهور حمایت یک سازمان تاثیرگذار نظامی را هم با خود همراه کرده بود. اقدامی که هزینه رویارویی با او را بیش تر از پیش می‌نمود. با توجه به شرایط بحرانی که وصف شد هرگونه تلاش برای برکناری رئیس دولت به نظر واقع‌بینانه نبود. اما سخت‌ترین بخش ماجرا این‌ها نبود! مواضع امام هم بوی حمایت از رئیس‌جمهور را می‌داد. در میان دعواهای فکری و سیاسی جریان انقلاب با رئیس‌جمهوری که علناً به مخالفت با برخی از اصول انقلاب اقدام می‌کرد امام همواره موضعی بی‌طرفانه داشت و بیشتر از همه گروه‌های سیاسی را به وحدت دعوت می‌کرد. این رویکرد بی‌طرفانه امام وقتی با حمایت‌های گاه و بیگاه بیت ایشان از رئیس جمهور وقت همراه می‌شد عرصه را برای دلواپسان انقلاب تنگ‌تر می‌کرد. اعتراض به مواضع امام و انتقاد از بیت ایشان نهایتاً در نامه‌ی بدون سلام آقایان خامنه‌ای، بهشتی، باهنر، هاشمی، و موسوی اردبیلی به رهبر انقلاب بازتاب یافت :«..دستور جنابعالی در خصوص حمایت از رئیس جمهور منتخب که کاملاً بجا و لازم بود و ما خود بدان معتقدیم مورد سوء استفاده در جهت پیش‌برد اهداف خاصی قرار می‌گیرد و ما در شرایطی نبوده و نیستیم که بتوانیم جلو سوء استفاده را بگیریم، زیرا هرگونه اظهار و عمل مستقلی برای جلوگیری از انحراف به عنوان کارشکنی و تخلف از دستور امام و قدرت‌طلبی معرفی می‌شود..‌» پس از بی‌جواب ماندن نامه اول، یک سال بعد نامه دوم توسط آقای هاشمی نوشته شده و همراه با ضمیمه نامه قبلی مجددا خدمت امام ارسال شد : «..اینجانب که جناب‌عالی را مثل جانم دوست دارم و روی زمین کسی را صالح‌تر از شما سراغ ندارم، گاهی به ذهنم خطور می‌کند که تبلیغات و ادعاهای دیگران شما را تحت تأثیر قرار داده و قاطعیت و صراحت لازم را –که از ویژگیهای شما در هدایت انقلاب بوده- در موارد فوق‌الذکر ضعیف‌تر از گذشته نشان می‌دهید! بسیاری از مردم هم متحیرند که چرا امام قاطع و صریح در این مسائل سرنوشت‌ساز صراحت ندارد... ‌»
نامه آخر توسط شهید بهشتی اسفند سال 59 خطاب به امام نگاشته شد : »با استفاده از حمایت‌های مکرّر شما اینک همه نهادها کوبیده می‌شوند، مجلس، دولت، دستگاه قضایی و نهادهای انقلاب و هرچند در کوبیدن این‌ها موفق نشده‌اند، ولی نه خطرشان را می‌توان نادیده گرفت، نه ضررشان، که همه را از خدمت گسترده‌تر به مردم محروم و ایثارگرمان بازمی‌دارند. آقای رئیس جمهور در کارنامه‌شان که پریروز به‌صورت سرمقاله در روزنامه‌شان منتشر شده. رسماً دستگاه قضایی را به ایجاد یک بلوای جدید در جامعه تهدید می‌کند که اگر دستگاه قضایی بخواهد ایشان را با کسانی که در حوادث روز چهاردهم اسفند دانشگاه تهران زخمی و مصدوم شده و در دادسرای تهران از ایشان شکایت کرده‌اند از نظر رسیدگی قضایی در دو کف مساوی بگذارد، از ریاست‌جمهوری کناره‌گیری خواهد کرد، آیا ایشان خواهان آن نوع دستگاه قضایی هستند که اگر کسی از رئیس‌جمهور شکایت کرد با دو طرف شکایت یکسان رفتار نکند؟‌...»
نهایتاً در اوج شرایط حساس انقلاب در خرداد ۶۰ که عمر ریاست‌جمهوری بنی‌صدر هنوز به یک سال و نیم نرسیده و کشور در کوران جنگ است نمایندگان ملت، طرح برکناری بنی‌صدر را به جریان می‌اندازند و بنی‌صدر تبدیل به اولین رئیس‌جمهوری می‌شود که با رای مجلس و تائید ولی‌فقیه عزل می‌شود.

2. بخش اعظمی از چالش‌های موجود در مسئله استیضاح ناشی از انقطاع از تجربیات تاریخ انقلاب است. از این جهت بازخوانی دقیق ابعاد استیضاح بنی‌صدر به مواجهه صحیح کمک می‌کند. البته در این بازخوانی قصد مقایسه ناکارامدی بنی‌صدر و روحانی و حجم بحران خرداد 60 و 99 را نداریم. (که در صورت قیاس دقیق متوجه میشویم اساساً بیشتر دلالیلی که برای بنی‌صدر به‌تنهایی عامل برکناری بودند در دوره روحانی تبدیل به اشتباه و تجربه تاریخی شده‌اند!). قصد این نوشتار بیشتر الگو گرفتن از سبک تعامل نیروهای انقلاب و امام جامعه است. مانند الان که مخالفت رهبری با استیضاح اصلی‌ترین بهانه حافظان وضع موجود برای اقناع بدنه انقلابی به سکوت در مقابل رئیس‌جمهور وقت است، حمایت امام از بنی‌صدر هم اصلی‌ترین پتک مخالفان بر سر حزب جمهوری بوده. گرچه قصد دقیق شدن در ادعای مخالفت رهبری با استیضاح را نداریم حتی با پیش‌فرض صحت این فرض باید گفت تحلیل متفاوت رهبری از شرایط سیاسی هیچ‌گاه نباید عامل رفع تکلیف از دوش نمایندگانی باشد که عدم کفایت رئیس جمهور بر آن‌ها محرز شده. از این جهت نامه‌نگاری‌های بزرگان حزب جمهوری اسلامی به امام برای امروز ما معرف نوعی از الگوی ولایت‌مداری است که همواره سعی در بسط ید برای ولی فقیه و برقراری گفتگو دو طرفه با وی در راستای مصالح جامعه اسلامی را دارد. اهمیت این مساله تا حدی است که بدانیم حق انتقاد از حاکم جامعه مسلمان تحت عنوان "نصیحت الائمه المسلمین" در نهج‌البلاغه به عنوان یکی از حقوق حاکم جامعه (نه توده مردم) در نظر گرفته شده! در مقابل این الگو، فهم سلطنت‌گونه از ولایت فقیه باعث می‌شود هر گونه نقل مستقیم و غیرمستقیم از رهبری یا حتی اعضای بیت ایشان باعث تعطیل‌شدن عقل و تسلیم موضع شود. رابطه امت و امامت به اطاعت از تک‌تک تحلیل‌های دستگاه رهبری خلاصه و باب گفتگو و انتقاد از آن بسته شود! فهمی که اگر در دوران بنی‌صدر هم در بین انقلابیان تسلط می‌یافت دیگر هیچ زمان باعث حذف او از قدرت و نجات کشور نمی‌شد. حالا باید پرسید مهدیان‌ها که ماه‌هاست هرگونه صبحت رهبری مبنی بر همکاری و اتحاد و یا حتی حفظ احترام(!) را هم تفسیر به مخالفت با استیضاح می‌کنند و مدافعین استیضاح را ضد‌ولی‌فقیه می‌دانند رفتار خوارج‌گونه آقایان بهشتی و خامنه‌ای را که دربردارنده تندترین انتقادات علیه مواضع امام بود را چگونه تفسیر می‌کنند؟!

بنی صدرامام خمینیاستیضاحروحانی
نشریه دانشجویی قیام؛ ارگان رسمی مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید