اینروزها حدود 6 ماه از آغاز به کار مجلس یازدهم میگذرد. مجلسی که به اسم جوانگرایی و با شعار انقلابیگری بر سر کار آمد، رئیسش نقاب جهادیترین عنصر انقلاب را به چهره زده بود و نیز افراد دیگری که این بار لباسی از جنس فسادستیزی را به تن کرده بودند. اما حالا که اندکی غبارها خوابیده، راحتتر میتوان تشخیص داد که آقایان مجلس چه لباسهای زیبایی را برای پنهان کردن آنچه پشت پرده است، و البته چه کلاه گشادتری بر سر مردم، دوخته بودند.
شاید حالا بد نباشد که دوباره به بازشناسی هویت مجلس یازدهم و بازخوانی وقایع آن زمان بپردازیم. از این جهت که در حافظۀ تاریخیمان به یادگار بماند که امر سیاسی چگونه و توسط چه کسانی به مذبح برده شد. چه کسانی سکوت کردند چه کسانی بریدند و چه کسانی دوختند؟ پدرخواندههایی که در پشتصحنه بساط این نمایش را مهیا کردند و آرمانها و اهداف و سرنوشت جامعه و انقلاب را به تمسخر گرفتند، چرا هماکنون مهر بر دهان به نظاره نشستهاند؟
آن روزها بیش از هر چیز، شاهد بیمعنیشدن بیشتر واژگان در میدان سیاست در ایران بودیم. افرادی که خود را مدعی انقلابیگری و وفاداری به انقلاب میدانستند، بیشتر و مضحکانهتر از پیش، به کانونهای قدرت و سرمایه پیوستند و با ژستهای عوامفریبانه انتخاب خود را بر مردم انقلابی، اجبار کردند. هماینان مجلسی را که قرار بود «عصارۀ ملت» باشد به «محفل قدرت» تبدیل کردند. بهراستی آیا معنای انقلاب اسلامی 57، انحصار قدرت، ثروت، رسانه و منابع کشور، به دست عدهای قلیل که برچسب انقلابی خوردهاند بود؟ آنهم برچسبی که نثار هیچ کس نمیشود مگر سرسپرده و تأییدشده «بزرگان» باشد؟ این چگونه مجلسی است که با مشارکت 42 درصد از مردم، خودش را عصارۀ تمام ملت معرفی میکند؟ هماینان نه تنها انقلاب، که واژۀ «جمهوریت» را نیز از هرگونه معنا و مفهومی تهی کردهاند و البته امید آن دارند که بار دیگر با همین ترفند قلۀ دیگر قدرت(ریاستجمهوری) را هم فتح کنند و چه نقشهها و برنامههایی که برای آن نکشیدهاند! اینروزها واژگان نهتنها از مفهوم تهی شدهاند که به ضد خود بدل گشتهاند. کار را به جایی رساندهاند که مردم از مواجهه با این کلمات به خود نهیب میزنند که «انقلابیها همان دشمنان ملت هستند!»
از دیگر واژگانی که بازیچۀ منافع قدرتطلبانهی اصولگرایان انقلابینما شد «مردمسالاری» بود. به اذعان آقای محسن پیرهادی[1]جلسات شورای ائتلاف از 1 سال قبل انتخابات و حول محور «عقلای قوم» تشکیل شد؛ درحالیکه اولا این شورا و افراد آن هیچگونه نسبتی با اراده و خواست جمعی مردم نداشتند و ثانیا اینکه حتی نهایتا شخص آقای قالیباف هم به اعتراض به منتخبان لیست وحدت برخاست؛ چرا که معتقد بود لیست «نجات اقتصاد ایران» به اندازۀ کافی «اقتصاددان» ندارد! مطمئناً لازم نیست مرثیهای بر اقدام «ضد وحدت» آقای قالیباف در اعتراض به لیست برخاسته از ارادۀ مردم بخوانیم! لیست وحدت خود به تنهایی مجموعی از اجتماعات نقیضین ادعاهای دوستان اصولگرا در احترام به اصول مردمسالاری و اهمیت دادن به مردم بود و به روضهای بیش از این نیازی ندارد. بهقول رندی که میگفت: «اصلاحطلبان مردم را خر فرض کردهاند؛ اما اصولگرایان مردم را همان خر هم فرض نمیکنند.»
شگفتانۀ این انتخابات، در نهایت نامۀ حمایت برخی از بزرگان از لیست وحدت بود. وحدتی که نتیجۀ آن نه آزادی و آگاهیافزایی مردم در انتخاب نمایندگان، که دو قطبی کردن فضای جامعه و حقنه کردن منافع خود بر مردم از طریق هژمونی و سلطۀ سیاسی بر رسانۀ به اصطلاح ملی، اشخاص خاص و مردم بود. این اقدامات لیست وحدت، که داعیهدار مردمیبودن است، کاملاً در جهت هیجانیکردن فضای انتخابات و علیه استقلال سیاسی و فکری رأیدهندگان بود که بعید میدانم جزء اهداف و آرمانهای انقلاب بوده باشد!
تمامی این اقدامات در نهایت نتیجهای جز برساخت یک مفهوم سیاه، ابتر و ناکارآمد از انقلاب و انقلابیبودن در اذهان مردم باقی نگذاشته است. برساختی که در پی آن بازتولید فساد و ناکارآمدی و قبیلهگرایی، بیشتر در میدان سیاست خواهد بود. لیست انقلابی و وحدتِ ذیل لیست اصولگرایان، جز بازنمایی عقیم بودن چرخۀ قدرت در تربیت نیروها و چهرههای جدید و البته تضعیف پایگاه اجتماعی خود اصولگرایان در میان مردم و ترس آنان از شکست و از دستدادن قدرت، هیچ چیز دیگری نبود. و چقدر رذیلانه است اینکه آرمانها و آرزوهای یک ملت را فدای منافع و قدرتطلبی خودشان کردند.
اینروزها نیز که بیشتر از قبل فشار اقتصادی و امنیتی بر روی دوش مردم حس میشود، ناکارآمدیهای مجلس و اقدامات انقلابی آنان رخنمایی میکند! البته مجلسی که روی «شایستهسالاری» را سفید کرده(و هرکسی با هر نوع ارتباطی، مسیری برای راهیابی به لیست عقلای قوم پیدا کرده) طبیعی است که مستقل نباشد و در بزنگاههای مختلف، با چند تماس و پیام و وعده، دست از آرمانهای انقلابیاش به بهانۀ مصلحتهای واهی بکشد. انصافاً این مجلس انقلابی در وادی «مصلحتاندیشی» و «بهانهتراشی» برای عدم استیضاح روحانی سنگ تمام گذاشت و شرط انقلابیگری! را به احسن وجه اجرا کرد. البته جز این هم انتظاری نمیرفت!
علیایحال امروز شرایط همین است. لیستی که طی فرآیندی ضدانقلابی بسته شد، تغییر کرد و به رأی گذاشته شد، مولودِ آن مجلسی غیرانقلابی است که از انقلابیگری فقط نام آن را یدک میکشد! و امروز مجلسی که با وعدههای سر خرمن رأی آورده، از کوچکترین اقدامات و حرکات به نفع مردم نیز عاجز و ناتوان است. از مجلسی که نه برآمده از ارادۀ مردم که زاییدۀ شهوت سیاستمداران کهنهکار است، نمیتوان انتظار چندانی داشت؛ اما حداقل میتوان چنین مطالبه کرد: «ای پدرخواندهها، مسئولیت این مجلسی را که زائیدهاید به عهده بگیرید!» باشد که در انتخابات آینده شاهد ذبح جمهوریت به پای قدرت نباشیم.
[1] پیش از انتخابات جلساتی تحت عنوان « دعوا سر چیه؟ » توسط جنبش عدالتخواه دانشگاه تهران برگزار شد که ایشان با حضور در جلسات به پاسخ به سوالات دانشجویان پرداختند.