شَیام برهها
من وقتی که از گوگولینوس اومجم اینجا روی ژمین شما، باید یه جایی رو برای زندگی پیدا میکردم و اون اوایل با پولی که با خودم آورده بودم یه خونهی کوچیک مثل یه لونه مرغ در یه جایی اجاره کردم و مش غلامحسین صاحب خونهام بود که سر ماه نمیرسید پول اجاره رو میخواست و منم با پولی که همرام بود اجاره رو میدادم و پس از مدتی پولم تموم شد و دیگه نمیدونستم چیکار کنم و بعدش با یه نفر به اسم شاهمراد آشنا شدم که ساکن دو خونه اونورتر بود و فهمیدم میتونم پولش کنم و با تهدید به اینکه با خودم میبرمت به جایی که نتونی برگردی هر ماه به صورت خودکار اجارهمو میداد و چند ماه همینطور با کتک زدنش توسط من اجارهامو مرتب و سر وقت به حشاب مش غلامحسین پرجاخت میکرد تا اینکه یه روز دیگه نافرمان شد و من منتظر شدم شب بشه از دیوار خونهش رفتم بالا تا پولاشو بدزدم و منو دید و منم یه دل سیر کتکش زدم و زنگ زدم گفتم دزد اومده خونهم و مامولا اومجن بردنش.
و منم گشتم دنبال اینکه یکی دیگه رو پیدا کنم و یه محله اونورتر با پیمان آشنا شدم و خفتش کردم ولی این فرق داشت زبون خوش حالیش میشد که اجارهمو سر ماه پرداخت کنه و از اون موقع تا حالا سر وقت اجارهمو میده و درکل پیمان گزینه بهتری از شاهمراد است.
همسایهها میگن که پیمان از بچگی همینطور گوش به فرمان و سر به زیر بوده و کارهای دیگران رو حل میکرده، پیمان هنوز مجرده ولی میترسم که زن بگیره دیگه اجاره خونمو نده ولی این پیمانی که من دیدم فکشو پیاده کنم و شکمشو سفره کنم باژم گوش به فرمان منه، جنس پیمان با بقیه آدما فرق میکنه انگار مثل من از یه شیاره دیگه اومَجِه.
مش غلامحسین چونکه معتاد به مصرف مواد مخدر بود و دیگه پولاش تموم شد مجبور شد برای تهیهی مواد مخدر خونشو بفروشه و من از خونهش بیرون اومدم و اومدم خونهی پیمان و یه اتاق به من داده و حالا خونهی پیمان ساکنم که کولر گازی و تلویزیون هم داره.
پیمان جون علاوه بر اینکه سر ماه به ماه اجاره خونهمو از جیب خودش میده کارای دیگهای هم میکنه، مثلا
لباس برام میخره
میاد لباسامو میشوره
پول اینترنتمو میده
همبرگر و سوسیس و پیتزا نون خامهای و فلافل و فرنی برام میخره
میاد ظرفامو میشوره
آخر هفتهها تو خونهش کباب برام درست موکویه
پیمان دندونامو کوتاه موکویه
پیمان پول آب و برقمو میده
در کل پیمان زندگی رو زمین رو برام آشونتر کلده
در ضمن پیمان نافرمان نیست و سرخود کاری نمیکنه که عصبانی بشی اگه اینطور میبود تا حالا سرشو کرده بودم زیر آب.
درضمن پیمان یه برادری داره به اسم قلمراد که به جرم قتل تو زندانه.
من زمانی که برگردم به گوگولینوس شاید پیمان رو با خودم ببرم اونجا و میتونه یک گزینه خوبی برای آزمایشات گوگولها باشه.
از گوگول
۱۶ آذر ۱۴۰۳