ویرگول
ورودثبت نام
علیرضا
علیرضابرنامه‌نویسی که فلسفه و روانشناسی برایش بیشتر از علاقه و کمتر از تخصصه‍ https://t.me/MyDiaryNotess
علیرضا
علیرضا
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

از بوتکمپت چخبر؟

یک و نیم ماه از بوتکمپ گذشته بود اونقدر انگیزه ام و انرژیم بالا بود. 6 صبح بلند میشدم. علاوه بر آموزش های دوره کد میزدم، داکیومنت میخوندم چندین سورس رو دنبال میکردم. وقتی تمرین میدادن نه تنها سعی میکردم کامل انجام بدم بلکه به چندین روش پیاده سازی میکردم یا فیچر اضافه تر با خلاقیت افزوده میفرستادم. مخصوصا عاشق تمرینات الگوریتمی بودم، چون اینا تو مسیر حل کردن م؛زمو قلقک میداد چند ساعت روی یه مسله ساده که حتی میشد یه باز بدی chatGPT بلا فاصله جوالو بده، اما لذت حل مسله به همینه. مثل فیلمی میمونه که برات اسپویل میشه اگه جوابو چت بات میداد! اینکه چند ساعت بشینی روش متمرکز باشی حس میکنم عمیق ترین تمرکز کارم اونموقع ها بود که هیچ حواسپرتی هم اجازه نمیدادم مزاحم شه، حتی وقتی یه بریک کوتاه میومدم یه اهنگ گوش کنم فقط میگفتم برگردم بقیه مسله رو روش فکر کنم دو سه تا A4 چرک نویس پر کنم. اونقدر متمرکز که حتی تو خواب هم میدیدم کد میزنم و از همه مهمتر اوج هیجان اونموقع بود که فردا صبحش حوالی ساعت 8 صبح منتور بوتکمپ تمرینات و کد رو بررسی کنه و ایرادتو بگیره یا بگه اگه اینطوری پیاده میکردی بهتر هم میشد. اون لحظه که انتظار از طرفی که پیامو سین بزنه و جواب بده تا حاصل زحمت کوچیک اما برای حودم خیلی با ارزش بود. تقریبا هرروز ارتباطم را با منتور حفظمیکردم یه چیز تدریس میشد خیلی تحقیق میکردم تا deep مسلط باشم خیلی همش به استاد میگفتم تمرین اضافه بده که به مذاق بچه ها این خوش نمیومد. همش میگفتم روند دوره خیلی آرومه چرا فشرده نیست یا مثلا همش به پشتیبان ها پیشنهاد میدادم که اگر در روند فلان کار را رو کنیم یا فلان برامه هم اضاه شه خیلی جذابتر میشه یا انتقادهای سازنده بهشون اشاره شو میزدم که اینا اگه اصلاح بشه خیلی در روند دوره و موثر میشه. مثلا معیار امتیاز دهی روش های تشویق ایجاد انگیزه

به یکباره از اون شور و اشتیاق به کل خاموش شدم، دقیق نمیدونم چرا؟ ولی تو کلاس مهارت نرم خونده بودم افرادی که خیلی پرانرژی و انگیزه بالایی دارند اگر بعد یک مدت خاموش شدند دیده نشدن یکی از علت هاست. نمیدانم شاید بعد بخش نمره من انتظار داشتم خودمو نفر اول صدر لیست ببینم، اما بعد کلی پیگیری و اعتراض اخرسر جزو نفرات حساب کردند اونجا بود دیدم باو اینا اصلا تلاش و پشتکار منو اصلا نمیدیدند. همه چی فقط اون فیلتر و معیار ها امتیازی عم از حضورغیاب، ... اینا بود منی که هرروز اونموقع حداقل 6 ساعت درگیر آموزش و پیشرفت بودم درسته ساید افکت نتیجه اش خودم برمیداشتم اما اینکه تصور. اونجا بود که اولین ضربه!

دومین بخش استرس دانشگاه مزخرف بود! که به معنای واقعی کلمه بی در وپیکر !

سومین ضربه. مسائل خانه بود که کلا دیگری تمرکزی نداشتم. امروز فردا امروز فردا شد 10 روز 20 روز. یه مدت یواش یواش سعی کردم به روال برگردم اما چنان دوام نداشت که اینطور شد که من از اوایل شهریور تا اوایل آذرماه به دیگر بوتکمپ نبودم. کلا بیحس. به بچه میگفتم جای من برن حضورغیابمو بزنن که امتیاز حداقلی داشته باشم تا از دوره حذفم نکنن. طوریکه حس هیچجکاری نبود.

حس هیچ کتری نبود حتی فیلم دیدن بیرونو گشتن حالمو جا نمی آورد، فیلم نگاه میکردم دو ساعت بود اونقدر اسکیپ میزدم حوصلم نمیکشید.

مهارت نرم
۴
۱
علیرضا
علیرضا
برنامه‌نویسی که فلسفه و روانشناسی برایش بیشتر از علاقه و کمتر از تخصصه‍ https://t.me/MyDiaryNotess
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید