اينستاگرام را باز ميكنم، نميدانم چه تاريخي است حوصله هم ندارم نگاه كنم. فقط ميخواهم اينستاگرام را ببينم واين كار هردقيقه من است..
حوصله زحمت كشيدن و نگاه كردن به فارس نيوز يا آي آر بي نيوز نيست، همه حكومتي هستند، ميخواهم بي بي سي يامنوتو رابياورم كه فيلتراست! نميشود،ولش كن اصلا، آنهاهم شبكه حكومتي انگلستان است چه فرقي دارد.
بالاخره اينستاگرام رابازميكنم
شروع ميكنم به نگاه كردن پُستها
اولين پُست: شجريان مرد
باخودم آه ميكشم چه ناراحت كننده، خدارحمتش كند، هرچندتابه اين(آن) موقع آهنگ سنتي گوش نميدادم اما خوب!
دومين پست: شجريان روحت شاد
سومين پست: شجريان تودرقلب مني وبعد مرغ سحررر،ناله....
وبعد باخودم ميگويم آهان اين را ايشان خوانده بود اما من آهنگ ديگري همش در ذهنم است، برم ببينم خواننده آن كيست!تب اينترنت بازوبسته، برميگردم به اينستا، بازهم عكسهاي ايشان...به هرحال روحش شاد،خيل خوب روحش شاد
پست بعدي: عكس شجريان باكپشن"شما را بايد در مقبره فردوسي در كهگيلويه" خاك كرد
واستاببينم مقبره فردوسي كه دركهكيلويه نيست! چه ميدانم اصلا شايد باشد
ول كن
پست بعد
شجريان روحت شاد
سارا،امين،طناز،اصغر،... تا٦٠٠نفر، هرچه صفحات را جابجا ميكنم همه يك نوشته و يك عكس ازيك موضوع
پنج ساعت مي گذرد
خسته شدم
بروم كارهايم را انجام بدهم
باز هم بين كار هايم
يك دقيقه اينستاگرام را بازميكنم
پست اول: فلاني را كشتند
پست دوم: فلاني را كشته بودند
پست سوم: فلاني راخواهندكشت
اينستاگرام يا همان صفحه حوادث راميبندم تا
به آرامش وكاروزندگي ام برسم...
باز ميان انجام كار هاي مهم زندگي
اينستاگرام راباز ميكنم
پست اول از دوست عزيز دانشگاهي ام، عكس و كپشن:"امروز لب ساحل آنتاليلنا كنال عجقم كنال دوست پسرجانم"
تعجب ميكنم و ودلم ميسوزد! همان پسر هنوزكه هنوزباشماره هاي ناشناس به من زنگ ميزند.
عكس و پست بعدي از دخترهمسايه دوران كودكي،كپشن"كناراستخر خونمون باتوت فرنگيهاي جذاب كه از اين بووق(نام خارجي يك محصول خوراكي)كه از ناف(بووق) اومده بهش زدم"
خنده ام ميگيرد، وقتي تقريبا در ميان پاييني شهر،كنارحوض خيلي كوچك خانه آن يكي همسايه بازي مي كرديم، او هميشه عاشق اين بودكه دست در بيني اش كند وگاهي هم آن را مزه ايي بكند، اماخداروشكر كه حالا سلامت است.
پست بعد از دوست دوران دبيرستان: امروز همسرجان بازهم براي پنجمين بار درهفته برايم طلا خريد(درآخركپشن هم نوشته: بچه ها حتما به اين مغازه سربزنيد)
يادش به خير اين همان دوستم بود كه در امتحانات آخر مدرسه غيبش زد وبعد فهميديم كه عاشق و همسر مردي، همسن پدرش شده، البته الان ديگر سرزنشش نميكنم كه ازپسرهاي همسن كه سركارميگذارند خيري نديدم! اما تمام بچه هاي مدرسه ميدانيم كه مغازه مورد تبليغ، براي همسرش است.
پست بعدي: دوست راهنمايي عكسي ازخودش گذاشته باموهاي رنگ شده بسيارخوشرنگ با پاپيون عجيب رنگي روي سرش كه خيلي، با سن و سالش همخواني ندارد
ودركپشن نوشته"بچه هاامروز براتون مستقيم ازكُره اين لوازم مو و آرايشو...
اما دوست عزيزم كه تا به حال از ونك به شرق تر ياغرب تر نرفته است
پست بعدي: عكس كارهاي هنري يك هنرمند معروف،صفحات را ورق ميزنم،ذوق ميكنم وخوب خداروشكر وقتم رابيهوده هدرنميدهم، امادرحال ورق زدن،عجب! دقيقا شبيه اين كار راقبلاديده ام، بله اين هنرمند هم كپي كار...
خسته شدم
اينستاگرام راميبندم
يعني ميخواهم ببندم كه اينستاگرام سوالهايش شروع ميشود و كم مانده بپرسد: داري بامن بهم ميزني؟!
سوال ميكند: حالا موقتي تشريف ميبري يادائم؟!
ميگويم نه خير با اجازه براي هميشه ميروم،
بعد، انگاركه دارد ميگويد حالا بودي عزيزم؟! تذكر ميدهد: اكانتت رو پاك كني ديگه پيشموني فايده نداره ها!
ميخواهم سرش دادبزنم كه لعنتي! دهن منوتو سرويس كردي بس كه منبع پز و دروغ و صفحه حوادث و خبر تكراري مسخره زرد وكپي كاري بودي
امابا آرامش جواب ميدهم: به دائم ميروم
و فهرستي جلويم ميگذارد وميگويد: باشه بگو مساله كدوم ازينابوده كه بزارم بري!
١:تبليغاتم زياده؟! ٢:بسيارشلوغ وحرص درآر شدم؟! ٣:ميخواي اكانت ديگه بسازي كلك؟!٤:ميخوايي چيزي رو ازبين ببري ياحذف كني آره؟!٥:نميتوني يكي رو دنبال كني؟!٦:نگران ديتات هستي؟!٧: براي مسائل شخصي؟! ٨: دردسري پيش اومده!٩: چيز ديگه اييه؟...
و عصباني ميشوم وديگر كنترلم را ازدست ميدهم وميگويم لعنتي اصلاهمشه،
ولم كن
خدافظ
و ديليت