بریم به سال ۹۹، یک روز ابری (از این ابرهای سیاه) زمستونی سرد و بادی که برگهای جامونده از پاییز رو تکون میداد. بعدازظهر کلاس داشتم و به سمت دانشگاه میرفتم. تو راه دیدم همه در حال ترک دانشگاه و برگشتنند، انگار فقط من بودم که به سمت دانشگاه میرفتم. برام سوال شد چه اتفاقی افتاده...! سریع با دوستام تماس گرفتم. گفتند که همه کلاسها تا ۲ هفته تعطیل شده و ما هم الآن از دانشکده بیرون اومدیم تا بریم خونه. واقعاً حس خوبی داشت، ۲ هفته تعطیل شدن!
دور هم با بچهها جمع شدیم و صحبت این بود که تعطیلات رو چطور بگذرونیم. من گفتم همین الآن که همه هستیم، بریم گیمنت نزدیک دانشگاه. حمید گفت: "امروز خستهام حاجی، بزار فردا یا پسفردا هماهنگ میکنیم و از صبح میریم." الان حدود ۴ سال از آن روز میگذره و ما نه گیمنت رفتیم، نه دیگه دور هم جمع شدیم.😢"
کمکم کلاسهای مجازی شروع شد و سبک جدیدی از آموزش رو تجربه میکردیم. اوایل، فضا واقعاً گنگ بود و یک ترم طول کشید تا به اون عادت کنیم. وقتی زیرساختهای دانشگاه هنوز آماده نبود، امتحانا و کوییزهامون داخل تلگرام برگزار میشد و باید فایل PDF جوابها رو به آیدی استاد میفرستادیم. برای اینکه تقلب نشه، سوالها یکییکی برامون میفرستادن و زمان خیلی کمی برای حل و ارسالشون داشتیم.
سرعت اینترنت و پروکسی کشور ما هم که واقعاً عالی! (تازه اگر پردازنده موبایل هم یاری میکرد و مرحله قبل یعنی گرفتن عکس و درست کردن PDF را در زمان مناسب انجام میشد)، همیشه جواب سوالها را در کمترین زمان ممکن آپلود میکردیم و استاد هم اصلاً حساس نبود که اگر ۱ دقیقه دیر بفرستی، کل نمره را از دست میدی! 😅 این فقط مشکل من نبود؛ همه بچهها همین داستان رو داشتند. دیدیم اینجوری فایده ندارد، باید یک حرکتی زد...
ایده Fast Scanner از همینجا شروع شد. میخواستیم سرعت تهیه PDF را به حداقل ممکن برسونیم. هادی کربلایی (یکی از دوستان که از روز کزایی دیگر همو ندیدیم) کارهای هاستینگ، سرور و طراحی وب و ربات انجام میداد. باهاش صحبت کردم و گفتم چنین کاری رو میشه پیاده کرد؟ به نظرم همه دانشجوها هم بهش نیاز دارن و میتونه مخاطب خوبی جمع کنه.
از این صحبت تلفنی، یک هفتهای گذشت و هادی پیام داد: "عجب ایدهای! بریم تو کارش..."
اینقدر جو گرفتمون که زیر یک ماه سایت و ربات Fast Scanner آماده شد. بعد از تستهای نهایی، آماده انتشار بود. این ربات دو فایده و ارزش اصلی داشت:
1. ایجاد PDF تو سریعترین زمان ممکن.
2. انتقال راحت فایل بین گوشی و کامپیوتر.
اولی رو که توضیح دادم. دومی هم خیلی نیاز بود. shareit و telegram که خوب کار نمیکردن، اتصال با کابل هم داستانای خودشو داشت. وقتی PDF داخل ربات تلگرام ایجاد میشد، میتونستیم از پنل وب بهصورت همزمان دانلودش کنیم؛ همهچیز هم بدون فیلتر و کاهش سرعت نت با سرعت بالا انجام میشد!
(این قسمت رو داخل پرانتز بگم) اون زمان یک سری گروهها و کانالهایی وجود داشت برای حل مسائل و یکسری آدم وجود داشتن به نام"استاد" 😅 که نقششون کمک در حل سوالات امتحانی بود. چه شغل شریفی (!) واقعاً ما رو نجات میداد. البته خودمم اواخر برای آشنایان و دوستان انجام میدادم. 😂 این وسط، اعتماد به هر کسی ممکن نبود. چقدر مارو غال گذاشتن این اساتید بزرگوار و دم بعضی هاشون گرم نمره کامل رو میگرفتن برامون. یک گروه بین اینا بود که هم پول بیشتری میگرفتن و هم اسم و رسمی داشتن. خیلی راحت میشد به اینا اعتماد کرد و نمره خوبی رو گرفت. اینقدر فضای غال گذاشتن و عدم اعتماد موج میزد که اگر یکی کارشو درست انجام میداد اینقدر دهن به دهن میپیچید که کارش سریع میگرفت. اون طرف داستان هم اینا یک گروه دانشجو بودن که هرکی به یک درس مسلط بود و پول خوبی هم میتونست از این راه در بیاره، یک بار درسو میخوندی تا ۲ سال سوال حل میکردی.(پایان پرانتز)
خب ما هم این ربات رو برای خوشگلیش که نزده بودیم. خیلی فکر کردیم چطور میشه ازش درآمدزایی کرد. دیدیم با وجود CamScanner امپراطور، ربات پولی بشه که کسی استفاده نمیکنه اصلا. یکم رو مخاطب فوکوس کردیم دیدم مخاطب ما دانشجویه، باید یک درسی رو بخونه، موقع امتحانش از ربات استفاده میکنه و ... دیدیم اعععع این همونیه که میره پیش این گروه استاید پول میده براش سوال حل کنن که!!! ما یکمخاطب بالقوه داریم. باید یک گروه از بچه ها رو جمع کنیم تو درس های مختلف به یک حد توانایی برسیم که هر سوالی رو حل کنیم. و این ربات بتونه پل ما و دانشجوها باشه. این شد ایده آل ذهنی ما که میتونست تو زمان خودش بترکونه ...
خب خداروشکر من ارتباطم بد نیست و خیلی از اساتید رو میشناختم(به گفت استاد عباس محمدیان، گادفادر زمان بودیم) شروع کردم پیام دادن به اساتید و ربات رو توضیح دادم که کار ماست و خیلی میتونه به بچه ها کمک کنه، اگر صلاح میدونید داخل گروه های درسیتون ارسال کنید. آقای گادفادر داستان ما هم خیلی از فضاهای مجازی عضو بود شروع کرد به تبلیغ و ... در عرض 2 روز رسیدیم به ۱۰۰۰ کاربر!!!
اینم جالبه بگم که، فرستادن یکپیام خالی که تاثیرگذار نبود، و حق مطالب و ویژگی ربات رو نمیرسونه که و باید همراه یک پوستر ارسال بشه. خب منم که اون زمان طراحی بلد نبودم 😂😂😂 پوستر زیر رو نصفشو فکر کنم با canva زدم با هزار بدبختی 😂 بعد زبان فارسی برای نوشتن تکست نداشت یا فونتش مناسب نبود. یک اپ بومی ایرانی رو نصب کردم و متنهایی که داخلشه رو با اون نوشتم. و این شد اولین خروجی کار گرافیکی بنده :) ( فک کنم هنوز فیگما متولد نشده بود.)
دیگه ما تبلیغی نکردیم، اون ایده اتصالش به گروه استاید هم به خاطر پیام پایین و تاثیری که روی یک آدم احساسی مثل من داشت کم کم کمرنگ شد و اجرایی نشد. ارتباط منم با هادی یواش یواش قطع شد و ربات تا الان کار خودشو داره انجام میده ...
راستی یک کار دیگه هم میخواستیم بکنیم که نکردیم، گفتم که یکی از این ارزشهای مهم ما سرعت بود. هرکی اینجا pdf درست میکرد، ما زمانشو اندازه میگرفتیم و بهش تبریک میگفتیم که مثلاً تو ۵ ثانیه pdf درست کردی و اینو میخواستیم به یک اسکوربورد متصل کنیم که یکو گیمیفیکیشن هم قاطی داستان بشه که اجرایی نشد ...
یکم آمار ارقام هم بگم، الان حدود ۵۵۰۰ نفر از ربات استفاده میکنن و حدود ۶۰۰۰۰ pdf با اون درست شده. از آدرس های زیر میتونید به ربات و سایت اون دسترسی داشته باشید.
آدرس ربات تلگرام : ImageToPDF_Bot@
آدرس سایت : imagetopdf.ir
چند روز پیش یکی از دوستان گفت چقدر تو اهل ساختنی، از اون جمله ها بود که میره میره تو پس ذهن میشینه و تمام وجود درکش میکنی. برمیگردی گذشتهتو نگاه میکنی میبینی اعععععع راس میگه ها، من همش دارم میسازم یا میخوام بسازم. خلاصه تصمیم گرفتم از ساخته های خود بنویسیم که هر از گاهی برگردم، بخونم، انرژی بگیرم و بعدیهارو بسازم.تمام!