رود ها جاری می شوند و چشمه ها می جوشند و تنها این آبگیر است که می ماند و می گندد و فاسد می شود. جوشش و حرکت مانع از فساد رود و چشمه می شود و این رکود است که فساد آور است برای آبگیر.
جوهره ی نظام هستی بر اساس حرکت، جاری شدن و جوشیدن عمل می کند که این خود حاصل از حکمت پروردگار است.
حکمت خداوند اقتضا می کند که موجود را برای هدفی بیافریند. هر هدفی برای دست یافت است و لازمه ی دستیابی به هدف حرکت به سوی آن.
خلقت انسان هدفمند است و مسیر دستیابی به هدف مسیر رشد و تولید ارزش افزوده است. توقف انسان در بعد معنوی فساد آور و مایه پس رفت است. اگر پیشرفت نکنیم لاجرم محکوم به پسرفت هستیم. چرا که ذات سکون پسرفت و فساد است.
در بعد مادی نیز سکون قطع به یقین مایه ی پسرفت و فساد خواهد بود. در جهانی که ذاتش رشد است و حرکت رو به جلو، کسی که بایستد با جا ماندن از کاروان رشد، داشته هایش را از دست می دهد. و چه حکمت آمیز فرمود امیر مومنان که اشیا با ضد هایشان شناخته می شوند. وقتی کاروان رشد می رود تو ثابتی، پس چون آن زیاد می شود، با اینکه در ظاهر ثابت مانده ای، در واقع در حال کم شدنی.
روی دیگر این سکه سرمایه عمر است. اگر ثابت بمانی دائما در حال از دست دادن سرمایه اصلی ات بدون به بار نشاندن هیچ دستاوردی هستی. یا عمر را را تبدیل به ارزش افزوده می کنی و یا نیست و نابود.
سکون در کار جمعی و تشکیلاتی نیز مایه ی تباهی و فساد است و مصداق آن را می توان امروز در بسیاری از ادارات مشاهده کرد. کارمندانی راکد، بدون انگیزه، کار نابلد که هیچ تلاشی برای بهیود نمی کنند و چون آبگیر که دیگر توانمندی رشد و نمو و بهره وری را ندارند، تولید ارزش شان به صفر میل می کند و در نهایت کار مردم در چنین اداراتی همیشه لنگ است و مسائل شان با بدترین عذاب ها در این ادارات حل … .
برای فاسد نشدن باید جاری شد و رشد کرد. هر روز باید بهتر از دیروز باشی وگرنی راکد شده ای و باید منتظر فساد بمانی. شناخت، بن مایه ی خرد آدمی است و خرد آدمی، منشا تصمیمات وی. باید شناخت را بیشتر کرد، گاهی با کسب دانش و آگاهی، و گاهی با کسب تجربه. مهم این است که باید حرکت کرد و جوشید و زایید تا مثل یک رود به دریا و اقیانوس تبدیل شد.