در بین مهارت های مورد نیاز قرن 21 توانایی تطبیق مستمر با افرادی از فرهنگ های مختلف وتوانایی اداره ارتباط بین فرهنگی حائز اهمیت است. محیط کار جهانی نیاز به افرادی دارد که با فرهنگ مختلف آشنا باشند و بتوانند با افراد سایر فر هنگ ها ارتباط مناسب برقرار کنند. برای این منظور، افراد نیاز به هوش فرهنگی دارند. توانایی فرد برای تطبیق با ارزش ها ،سنت ها و آداب و رسوم متفاوت از آنچه به آنها عادت کرده است و کار کردن در یک محیط متفاوت فرهنگی ، معرف هوش فرهنگ است . هوش فرهنگی ، منبع بالقوه ای برای ایجاد مزیت رقابتی است
هوش فرهنگی ، توانایی افراد برای رشد تخصصی از این طریق تداوم یاد گیری و شناخت بهتر میراث های فرهنگی ، آداب رسوم و ارزش های گوناگون و رفتار موثر با افرادی با پیشینه فرهنگی و ادراک متفاوت است . هوش فرهنگی را به عنوان قابلیت فرد برای ساز گاری موثر با قابلیت های نوین فرهنگی تعریف می کند و ساختار هوش فرهنگی را به عنوان دیگر هوش از جمله هوش عاطفی و اجتماعی مربوط می دانند .
برخی از جنبه های فرهنگ را به راحتی می توان دید . عوامل آشکاری مثل هنر ، موسیقی به سبک رفتاری از این جمله اند . اما بیشتر بخش های چالش بر انگیز فرهنگ هستند که دیده نمی شوند اما بر رفتار افراد موثرند هوش فرهنگی به افراد اجازه می دهد تا تشخیص دهند دیگران چگونه فکر می کنند و چگونه به الگو های رفتاری پاسخ می دهند ، در نتیجه موانع ارتباطی بین فرهنگی را کاهش و به افراد ، قدرت مدیریت متنوع فرهنگی می دهد.
مطرح شدن هوش فرهنگی به عنوان یک مفهوم کلیدی در مدیریت اقتصاد جهانی به دلیل پاسخ گویی به سوالات زیر بوده است.
چگونه مدیران می توانند توانایی های خود را در تطبیق موثر با فرهنگ های مختلف بهبود ببخشند؟
چرا برخی افراد دارای توانایی بالقوه ای برای رویارویی با چالش های کاری در محیط هایی با فرهنگ متفاوت هستند؟
افراد چگونه می توانند در محیط های کاری متنوع از نظر فرهنگی - در کشور خود یا بیگانه - به حداکثر بهره وری دست یابند؟
سازمان ها چگونه می توانند خود را برای انجام وظیفه در سر تا سر جهان آماده و تجهیز کنند؟
سازمان ها چگونه می توانند عملکرد های فردی و گروهی خود را در محیط با تنوع فرهنگی، بهینه سازند؟
عناصر هوش فرهنگی
هوش فرهنگی سه بخش و عنصر اساسی دارد: عنصر شناختی ، عنصر روانی و انگیزشی و عنصر فیزیکی و رفتاری.
- عنصر شناختی (ذهن) به مهارت های تفکر عمومی اشاره دارد که افراد برای شناخت چگونگی و چرایی فعالیت در محیط های جدید از آن استفاده می کنند. این شناخت علاوه بر عقاید و ارزش های افراد، روش ها و شیوه هایی را که دیگران برای انجام کار استفاده می کنند نیز در بر می گیرد. برای بسیاری از مردم ، یافتن روزنه ای به فرهنگ بیگانه دشوار است، اما افرادی که از جنبه ذهنی و شناختی دارای هوش فرهنگی نیرومندی باشد، مفاهیم مشترک را زود پیدا میکند. شناخت تفاوت های فرهنگی ممکن است پرسیدن سوالی درباره عوامل برانگیزاننده افراد در فرهنگ های گوناگون باشد. یادگیری مفاهیم فرهنگ دیگران به درک و شناخت رفتار های آنان کمک می کند.
- عنصر روانی و انگیزه (قلب،دل) به افراد کمک می کند در مقابل موانع پایدار باشند تا بتوانند خود را با فرهنگ دیگران سازگار کنند. این بخش ممکن است مشکل ترین یا مبهم ترین جزء هوش فرهنگی باشد ورود به دنیای فرهنگ بیگانه مستلزم غلبه بر چندین بازدارنده ویژه است. داشتن انگیزه و پشت کار و باور قوی در این راه بسیار موثر است. فرهنگ ها در بسیاری از موارد با یک دیگر متفاوت هستند . به عنوان مثال شیوه دست دادن و نشستن در ملاقات های کاری از کشور به کشوری دیگر متفاوت است نادیده گرفتن این تفاوت ها به مخدوش شدن ارتباط منجر می شود گاهی تعامل افراد فرهنگ های متفاوت فرهنگی بی مفهوم است. این عنصر، توانایی همدلی را در نظر دارد تمایل به بر قراری عنصر فیزیکی و رفتار های هوش فرهنگی (جسم) به توانایی فرد برای انجام واکنش های مناسب اشاره دارد. رفتار و سلوک فرد باید نشان دهد که به طرف مقابل علاقه دارد و سعی می کنند مولفه های فرهنگی آن ها را بپذیرد و به آن احترام بگذارد. بسیاری از تفاوت های فرهنگی، توسط اعمال فیزیکی قابل مشاهده انعکاس است. شناخت و انگیزه بدون انجام یک واکنش موثر مناسب ارزش خود را از دست می دهد. به همین دلیل، هوش فرهنگی باید در بر گیرنده توانایی ها و مهارت های لازم برای نشان دادن واکنش با آن فرهنگ باشد.