ویرگول
ورودثبت نام
حسن ریاضی
حسن ریاضی
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

تحلیل اندیشه های علامه حکیمی




بسم الله الرحمن الرحیم
اولین اثر که از علامه حکیمی خواندم همان کتاب الحیات بود و سپس به سراغ خود کتاب مکتب تفکیک رفتم چون کنجکاوی ام در آنجا شورید که در الحیات به نکاتی از جدایی دین ، فلسفه ، عرفان خواندم ، راستیتش خیلی برایم جالب بود و این مساله که دین را می توان به قرائت های مختلف مخصوصا عرفانی و فلسفی و درون دینی فهم کرد مساله ای عجیب و کاملا بدیع برایم بود چون تا آن زمان که از تحصیل حوزوی بنده ۵ سال می گذشت به هیچ عنوان در متون درسی ما چنین دیدگاهی طرح نشده بود . چون که دیدگاه کلامی رایج حوزه همان تفسیر با فلسفه و عرفان بود و با گونه ای به طلاب القا شده بود که دین الا و لابد این است . گرچه مخالفان را بعضا نقد می کردند اما به هیچ عنوان نگفته شده بود که چرا و به چه علت نقد باید بشوند
در کل شروع به مطالعه کتبی از علامه حکیمی از جمله مکتب تفکیک ، اجتهاد و تقلید در فلسفه و برخی جلد های معارفی الحیات کردم تا بیشتر با نظریه فهم سره دین آشنا شوم
بعد از فارغ شدن از این سلسله مسائل که ذهن بنده را علاوه بر علامه حکیمی با سایر تفکیکیون نیز آشنا کرده بود حتی با جریان اخباری ی و نو اخباری گری سلسه کتبی از علامه حکیمی در رابطه با عدالت دیدم و چون طعم قلم و ادبیات بی نظیر ایشان را بر کام داشتم با شوری بی مانند آن ها ا نیز خواندم از جمله مجلد های ۳ تا ۶ الحیات و کتاب وزین منهای فقر
اما بعد از فارغ شدن از این مسائل به این اندیشه فرو رفتم که یک نویسنده با آن همه دانایی در مسائل معارفی دین چرا در کنار آن به مساله عدالت مخصوصا پرداخته است
یعنی آثار عمده علامه حکیمی در دو حوزه عمده است ،معارف و عدالت اقتصادی
این مساله را در مقایسه با سایر علما می توان بهتر فهمید چون در سایر علما سیره بر این است که در هر زمینه ای معمولا نوشتار و گفتاری دارند از فقه و اصول گرفته تا مباحث اجتماعی و حکومتی یعنی به هر بحثی به طور عام پرداخته اند وگاها وارد حوزه تخصصی مخصوصا فقه و اصول یا فلسفه شده اند.که اغلب هم تکرار مکررات است و بس
اما علامه حکیمی با آن حجم از معارف حوزوی خویش بیشتر دغدغه دو مساله را دارد یعنی همان معارف سره و عدالت . که در آن دو حوزه به موضع گیری ویژه و مخصوصی پرداخته که در میان اهل علم سر و صدایی به پا کرده است

اما چرا دو مساله بیشتر نظر علامه حکیمی را به خود معطوف داشته است. چه رابطه ای بین فهم سره ا دین و عدالت وجود دارد .
این پرسیشی بود که سالها بود ذهنم را به خود مشغول کرده بود که در میان بررسی جریانات فلسفی متوجه مساله ای شدم و آن رابطه فیلسوفان و حقیقت پژوهان اصیل بشر و مساله عدالت بود
یعنی هنگامی مساله برایم جالب شد که دیدم اکثر فیلسوفان اگزیستانسیال که دغدغه کم کردن رنج انسان هارا در سر کا نه در قلب خود دارند نوعی گرایشات عدالت خواهانه نیز دارند
مثلا دقت کنید به رابطه سارتر و سوسیالیسم
یعنی این نتیجه برایم محصل شد که کسانی از بشر که فهم اصیل را در دغدغه شان است در نهایت به مساله رنج و کاویدن آن می رسند یعنی این بزرگواران چه دینی چه غیر دینی اصلی ترین هدف مکتبشان را رنج و کمک به کاهش آن دارند.
اما چرا عدالت و نبود آن مساله یکِ اینان شده است
به نظر این می رسد که با اندک تاملی انسان در می یابد بسیاری از درد ها ورنج های انسانی ریشه در مسائل عدالت اقتصادی دارد و این نبود عدالت عامل مستقیم و یا غیر مستقیم بسیاری از رنج های اجتماعی ، روانی ، تربیتی و...است .
و تا زمانی که این مساله حل نشود بسیاری از رنج ها به قوت خود باقی است . و بشر در رنج های خود می لولد
پس چاره همان است که گفته شد
اول تعیین هدف یک مکتب که رنج است و کاهش آن
و ثانیا مبارزه با اصلی ترین مشکل بوجود آمدن رنج بشری که همان عدالت باشد
پس توصیه برای دوستانی که آثار علامه حکیمی را می خواهند بخوانند این است که اولا علامه حکیمی نگاهی سره و بدون التقاط به دین دارد که این قرائت از دین ما را به این نتيجه می رساند که هدف اصلی دین همان انسان دردمند و رنجور است و الهیاتی که دغدغه این انسان را ندارد دینی نیست و اینکه همین دین عدالت را عمده دلیل برای رنج و درد بشر بر شمرده است و تا این مهم از نظر دین ، حل نشود انسان همیشه در رنج خواهد بود

این بود کل مطالبی که در رابطه با پرسش رابطه معارف سره و عدالت که دو دغدغه اساسی علامه حکیمی است .
.

فلسفه . فلسفه دین . عرفان . نویسنده . داستان نویس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید