به نام خدا
همه ما با دوبیماری سادیسم (دیگر آزاری)و مازوخیسم (خود آزاری) آشناییم اما برای بحثمان لازم است ویژگی های اصلی این دو بیماری را بیان کنیم
✅ سادیست ها از تحقیر دیگران و رنج وغم کشیدن دیگران لذت می برند
✅ و مازوخیست هاهمیشه حس گناهی دارند انگار که غمی همیشه در سینه شان هست و اینان حتی در شرایط عادی هم به دنبال بهانه ای برای ناراحتی هستند و این در عین اینکه رنجشان می دهد در کمال ناباوری موجب لذتشان نیز می شود و دیگر اینکه مازوخیست ها خود را همیشه حقیر می دانند از اینکه در آرامشی ویا رفاهی داشته باشند و عموما آن شرایط آرام را حق ازمابهترها (بهترون) می دانند نکته ای جالب اینکه ارتباط و ازدواج این دوطیف می تواند برایشان مفید باشد اما فرزندشان بدترین و بیشترین ضربه را تجربه می کند
⭕این ویژگی ها را می توان با کمی اغماض بر جوامع انسانی عمومیت داد
یعنی گروهی سادیستی که خود را نالایق و حقیر می دانند و از رنجی که از سوی سیاستمداران و زورگویان اجتماعی بهشان می رسد گرچه رنج می برند ولی آن شرایط را دوست دارند اما بحث اینجا ست که آیا چنین جامعه ای فرضا وقتی با احساسات و شورش کردن به آزادی وعدالت دست یافت قدر آن را خواهد دانست ؟ قطعا جواب خیر است . چون آنها همیشه از مسیر هدف و سختی هایش لذت برده اند نه از خود هدف و این در ذهن وضمیر چنین جامعه ای رسوخ کرده و این نقطه ضعف آن جامعه باعث می شود که ناخود آگاه کسانی را تشویق به حکومت و سیاست مداری کنند که ویژگی های دگر آزاری و سادیستی دارند و اینجاست که باز بهانه برای جنگ برای عدل و آزادی فراهم است و این مردمان باز می توانند بهانه ای برای زندگی داشته باشند و از مسیر هدف و شرایط رنج دهنده شان لذت ببرند و همانطور حاکمان و سیاستمدارهایشان از قدرت لذت می برند اما قربانی چنین جامعه ای نسلی است که بعد از پیوند نامبارک این دوطیف بوجود می آیند که قطعا بیشترین پرخاشگری های روانی و اجتماعی را خواهند داشت و صدالبته باحفظ ویژگی های دو طیف. اما گروهی دیگر هست که از ویژگی های هردو گروه مبرا هستند و اینها آگاهان و فرهیختگان جامعه هستند که مسئولیت آگاه سازی جامعه را دارند که صد متاسفانه همیشه از سوی هردو طیف ذکر شده طرد می شوند و حتی شاید حذف ...
⭕✅پ ن : اما گروه سوم می توانند با ایجاد یک شبکه آموزشی در کنار سیستم متداول جامعه به تربیت و پرورش نیرو های فرهیخته ای دست بزنند (سیستم آموزشی مثل رسانه ها ، مدارس و...) و فرهنگ را اصل بدانند نه سیاست را
چرا که تا اصلاح فرهنگی نشود اصلاح سیاسی بی معناست.