ابتدای جلسه با صحبت درباره ادبیات زنان و بررسی وضعیت زن، روابط قدرت مرد-زن، استقلال زن، فشارهای اجتماعی و خانوادگی بر زنان به استقبال کتاب رفتیم. اینکه کتاب به «بررسی مولّفههای فمنیستی» و «نقد فمینیستی» تمرکز دارد یا نه؟!
میدانیم که شخصیتهای اصلی اغلب داستانهایش هستند؛ زنانی معمولی درگیر کار خانه، روابط خانوادگی، یا فشارهای اجتماعی که معمولاً قوی اما درونی، ظریف و درگیر کشمکشهای پنهان هستند و مردان در آثارش اغلب فرعیترند و بیشتر به عنوان نیروی فشار یا زمینهساز تضاد نقش دارند.

سوال چالشی دیگر در جلسه این بود که آیا می توان گفت شخصیت اصلی داستان بین سنت و مدرنیته به نحوی گیر افتاده است؟ و اینکه آیا تضاد بین مسئولیتهای خانوادگی و نیازهای فردی زن؛ تعارض بین خواستههای نسل جدید (دخترِ آرزو) و انتظارات سنتی خانواده او را به شخصیتی مستقل تبدیل کرده یا به اجبار چنین نقشی را در جامعه بازی میکند؟ و آیا اصلا رفتار زن و موقعیتهایش نماد تحولات بزرگتر در جامعه ایراناند؟
· داستان عادت می کنیم داستانی پرهیاهو نیست؛ حادثهمحور هم نیست.
· بیشتر بر روابط انسانی، تغییرات تدریجی، و فضای روانی متمرکز است.
· در داستان از ایجاز و سکوت استفاده میکند؛ گاهی آنچه گفته نمیشود به اندازه گفتهها مهم است.
در پایان جلسه هم درباره شخصیت سهراب نظرات مختلفی داشتیم که برخی از نظرات از قرار زیر بود:
سهراب در رمان بیشتر بهعنوان «مردِ ایدهآل/پشتیبان» ظاهر میشود: مردی مطمئن، آرام و مؤدب که ورودش به زندگی آرزو همزمان امیدوارکننده و متضاد با دیگر مردان/شرایط است. او کمتر بهعنوان یک شخصیت کاملاً مستقل با نقصها و تاریخچه درونی معرفی میشود و بیشتر از زاویه دید آرزو و نیازهای او بازتاب مییابد.
· مرد مدرن مقابل سنت: سهراب میتواند نمادی از مردی باشد که نسبت به تغییرات اجتماعی نرمتر است؛ در برابر مادر یا دیگر مردان قرار میگیرد و اختلافِ فرهنگی-نسلی را برجسته میکند.
· توازن قدرت در رابطه: او ظاهراً قدرتِ زورآور ندارد اما از موضع حمایتگر وارد میشود؛ سؤال اینجاست که این نوع حمایت تا چه حد واقعاً بازتوزیع قدرت ایجاد میکند یا صرفاً نوعی محافظهکاریِ جنسیتی را تکرار میکند.
· طبقه و موقعیت اجتماعی: بسته به پرداختهای داستان، سهراب ممکن است نماینده طبقهای باشد که دارای موقعیت اقتصادی یا اجتماعی باثباتتری است — نکتهای که در خیالپردازی آرزو اهمیت دارد.
اما برخی از دوستان نظرشان متفاوت بود و اتفاقا سهراب را فردی با نکات منفی بارزی دیده بودند که خانم نویسنده نیز در متن به آن ها اشاره هایی داشته است. نظر شما چیه؟