Hadiseh Moghaddam
Hadiseh Moghaddam
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

دیدمت


دیدمت
محو وپریشان
پشت دیوار توهم
لابه لای شاخ و برگ بید کهنه
زیر آواز پرستو
برلب موج خروشان
به زیبایی گلبرگ شقایق
به خوش عطری باران بهاری
به تاریکی درهٔ غم آلود
سرد و مبهم
چون دلِ یک دیو ارغند
اشک جاری شد از کاسه چشمت
جویی کوچک شد
روان شد زیر بیشه
برلبت غنچه شادی شکفت
آفتاب از بر کوه رخ نمایان میکرد
دست مارا بگرفت
ما به سویش رفتیم
خنده شد گل داد غنچه
ما دگرگون شدیم
ح.م






































تشخیص رویا و واقعیت باتوعه!دانشجوی رشته مشاوره.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید