اینبار برای خودم مینویسم،کم پیش میاد به خودم فکر کنم وبنویسم،از خودم بگم
معمولا فکرم درگیرتوعه درگیرچندساعت پیش،چندساعته آینده،معمولا تو اتوبوس موقع برگشتن به خونه به این فکر میکنم که شام چی بپزم،روتختیو بشورم یااول لباسارو، قبلش میوه بخرم یانه بهت پیام بدم که توبخری وقتی میرسم خونه هُل میزنم که کارامو سریع بکنم هرچند میدونم خیلی مونده که برسی ولی چیکارکنم دیگه منم زنم دوست دارم همه چی برات حاضرو آماده باشه سریع آشو بارمیذارم،لباسارو پهن میکنم، روختیو جابه جامیکنم،آخ دیدی امروز یادم رفت اتاق بچه رو گردگیری کنم،تو همیشه کلی غرمیزنی که لازم نیست درو دیوارشو دستمال بکشم میدونم این اتاق قرار نیست حالا حالاها پربشه ولی دوست دارم تمیزش کنم،نگاش کنم،چشمامو ببندمو باخودم تصورکنم که خب اینجا چی باشه تخت کجاباشه،پرده چه رنگی باشه،برای من فرقی نداره که یه پسرچشم سبز باشه مثل تویانه یه دختر گندمی باشه مثل من ،خب من عاشق بچم،تورو نمیدونم چون هردفعه میگی ماشرایطشو نداریم ما هردومون کارمیکنیم ولی خب هنوز کلی راه مونده،من میترسم هیچ وقت شرایطش نباشه،همین.
کارام تموم میشه هنوز دوساعتی مونده که با دستای روغنی درو بزنی،میشینم رو مبل یه موسیقی آروم داره پخش میشه نمیدونم چیه کیه،این سلیقه توعه پس منم دوسش دارم،بوی آش رشته بلندشده،حس میکنم خونمون هم سنتیه هم کلاسیک،به دستام نگاه میکنم خشک شده،ناخنام بی آداب وترتیب بلندوکوتاهن وقتی دختربودم همیشه یه رنگ نرم صورتی روشون بود،بلندمیشم میرم سمت میزآرایش توکشوها دنبال لاک میگردم درشونو دونه دونه بازمیکنم اکثرا خشک شدن مگه چندوقته ازشون استفاده نکردم؟شاید از مهمونی عمه مهری به اینور وقتی که اوضاعمون هرروز بدوبدترشد این لاکا وخیلی چیزای دیگه موندن یه گوشه وخاک خوردن درلاک قرمزو باز میکنم میکشم روناخنام بهترشد،به صورتم میرسم،بزار وقتی رسیدی خونه خوشحال بشی شایدم تعجب کنیو بغلم کنی نمیدونم انگاری واکنشات نسبت بهم یادم رفته.
به خودم نگاه میکنم یه خورده حالا برای خودم آشناشدم شاید همون دختر چندسال پیش فقط یه خورده خسته ترشاید...بااین تفاوت که من تورو دارمو عاشقتم غیرقابل وصف وعجیب.
لباس زرشکیمو میپوشم وموهامو شونه میکنمو دورم میریزم عالی شد.
مثل یه پرنسس میشینم رو مبل تادرو بزنیو بدو کنم وبیام درو باز کنم بعد بپرم بغلت خیلی وقته انقدر ذوق تو وجودم نبوده.
عقربه ها تکون میخورنو تو درو میزنی درو روت بازمیکنم طبق معمول دستات روغنیه
_برو کنار
حتما خسته ای
_سلام عزیزم
یه راست میری تو دست شویی
حتما خسته ای
لباستو عوض میکنیو میشینی رومبل،میشینم کنارت به این امید که شاید ببینیم
_غذا میخوری یاچایی؟
_هیچی بلندشو میخوام دراز بکشم
گفتم که خسته ای
نگات میکنم ثانیه ای نکشیده خوابت می بره.
از سرتاپامو تو آینه قدی نگاه میکنم
منم خستم عزیزم ولی نه مثل تو،من چیکار کنم؟
ح.م