با شروع هر تعطیلات وقتی جادهها پر از ماشین میشه و پشت ترافیک میمونیم، ناخودآگاه یاد جملهی استادمون تو درس مهندسی ترافیک میفتم که میگفتن:
«جریانِ ترافیک مثل شیرِ آب نیست که هر وقت دلت خواست ببندیش و دوباره بازش کنی و بلافاصله با همون شدت قبلی جریان پیدا کنه...»
یعنی اونی که میندازه تو خاکی تا بتونه از چندتا ماشین سبقت بگیره، وقتی میپیچه جلوشون و راهشون رو میبنده باعث میشه این جریان قطع بشه تا جاییکه هزاران ماشین بخاطر این چند نفر ترمز میکنن و متوقف میشن.
اون وقت همهی این ماشینها بلافاصله نمیتونن به همون سرعت قبلی برسن و کلی زمان صرف میشه تا دوباره این همه ماشین برسن به سرعت قبلی و همین لحظهست که دوباره یه خیلیییی زرنگِ دیگه باز این جریان رو قطع میکنه و باز هم همون قصهی غصه تکرار میشه.
?بعضیها میگن همه میرن، من نرم سَرَم بیکلاه میمونه. با همین استدلالِ همه دزدی(اختلاس) میکنن من نکنم سرم بیکلاه میمونه بوده که تا الان اوضاعِ اقتصادیمون اینطوری شده. شاید از یه جایی این چرخ باطل باید قطع شه. هر چند به تمام آدما حق میدم که از ظلمی که در حقشون شده ناراحت باشن ولی برای احقاق حق باید حق رو از اونی که بهمون ظلم کرده بگیریم نه از اون بیچارهای که خودش هم مظلوم واقع شده و مثل ما پشت ترافیک توی جاده مونده و نرفته تو خاکی. با انجام این کار ما هم همون اشتباهی رو مرتکب شدیم که بقیه...
پ.ن۱: بعضیها به اونایی که میندازن تو خاکی میگن گوساله یا هرچی. دلم نمیخواد توهین کنم ولی اونی که میدونه این کار اشتباهه و بجز در موارد اورژانسی باز هم این کار رو میکنه از گوساله هم کمتره، پس به گوساله و سایر حیوانات توهین نکنیم.
پ.ن٢: این متن شاید نتونه فرهنگ ترافیکی کل کشور رو درست کنه ولی اگه باعث بشه فقط یکنفر دست از این کار برداره هم ارزشمنده چون یک سبقت از خاکی میتونه معادلِ توقف و اتلاف وقتِ هزاران نفر باشه.