لولهی فاضلاب یکی از آشناهامون خرابشده بود و کل خونه رو بو گرفت و نمیدونستن کجاش مشکل داره.
یه لولهکش آوردن و کارشو کرد، بعد چند روز دوباره دیدن مشکل حل نشد، یه نفر دیگه رو آوردن، بازم فقط برای چند روز فاضلاب خوب شد و دوباره برگشت به وضعیت اولیه.
آشنامون دیگه خسته شد و رفت سراغ یکی از فروشندهها و ازش خواست یه لولهکش کاربلد و درست و حسابی بهش معرفی کنه. اون فروشنده هم گفت: «یه نفر هست که کارش خیلی خوبه ولی قیمتش دوسه برابر لولهکشهای معمولیه، تخفیف هم نمیده».
آشنای ما هم گفت: «اشکال نداره، شمارشو بده»
لولهکش کاربلد هم اومد و در حد یکساعت اشکال رو برطرف کرد و تمام. جالب اینه که آشنای ما میگفت: «ازین به بعد هر مشکلی پیش بیاد به همین آدم زنگ میزنم چون برام تجربه شد که استفاده از افرادی که قیمتشون کمه و کارشون رو بلد نیستن، شاید در ظاهر به نفعم باشه ولی در مجموع هزینهی بیشتری برام داره، چه مالی، چه زمانی».
? بیدلیل نیست که میگن: «ما اونقدر پولدار نیستیم که بار ارزون بخریم»
البته خیلیهامون عادت کردیم فقط همون یک لحظه رو ببینیم و اصلاً توجهی به آینده نمیکنیم، نتیجهش این میشه که چند برابر هزینه میدیم. مثلاً قبلاً که پیامک خیلی استفاده میشد، کلی وقت میذاشتیم که پیاممون به دوتا تبدیل نشه و بابتش چند برابر هزینهی یک پیامک رو با زمانمون هدر میدادیم. فرقش هم اینه که اون پول شاید دوباره برگرده ولی عمر و زمانمون قابل برگشت نیست.
جای دیگهای که خسیس بودن گریبان خیلیهامون رو گرفته سر کتاب خریدنه. یعنی طرف برای یک وعدهی غذایی که فقط چند ساعت شکمش رو پر میکنه کلی خرج میکنه ولی تا بهش میگی فلان کتاب خوبه، میپرسه قیمتش چنده و سریع هم میگه: «خیلی گرونه». نکتهی جالبش اینجاست که قیمت اون کتاب از یک وعدهی غذاییش کمتره...