ویرگول
ورودثبت نام
حاج عباس آقا #مغز
حاج عباس آقا #مغزیک چاق پر افت و خیز #ایده_نگار #تک_نگار #مغز_نگار
حاج عباس آقا #مغز
حاج عباس آقا #مغز
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

قبل از خودم به فکر شما هستم.

#ایده_نگاری.#تک_اپیزود

داستان نوجوانی به نام اِدمیر، که در جشنی که برای افتتاح سدی در آبادیشان بود، پادشاه به آنجا آمده بود و مردم به سمت او مشتاقانه هجوم بردند و پادشاه تبریک گفت که آبادی زین پس مشکل آب ندارد. و شاه در آنجا اعلام کرد:که عزیزان توجه کنید شاه همیشه قبل از خودش به یاد شماست.

ادمیر که از کودکی مهر شاه بر دلش بود بزرگ و بزرگتر شد و برای همسر و فرزندانش و تمام آبادی دائم از بزرگی و مرام شاه می‌گفت.

آن سد که سهم خیلی کمی به مردم آبادی از آن می‌رسید در اصل تبدیل شده بود به محل تفریحی برای درباریان و در آن محل نوشته شده این ملک شخصی شاه است.

اما ادمیر می‌گفت لابد حکمتی دارد که آب کمی به ما می‌دهند چون شاه همیشه قبل از خود به فکر ماست.

در همین ایام و گذر زمان شاه اولی رفت و فرزندش بر مسند حکومت نشست و در اولین سخنرانی باز اعلام کرد که قبل از هرچیز به فکر شما هستم و به خود فکر نمی‌کنم. ادمیر با عشق پدر و پسر زندگی می‌کرد.

تا اینکه کولاک و بهمنی عجیب و غیر قابل تصور در آبادیشان آمد و تمام خانواده اش ناپدید شدند. و فقط نگاهش به نقاشی بود که از این پدر و پسر کشیده بود و در تمام مدت منتظر امداد از طرف دربار بود اما متوجه شد دربار به فکر نجات دادن تجهیزات تفریحی خودشان در سد بودند. و وقتی به فکر افتاد که خانواده اش را یخ زده یافت.

▪️و ادمیر در تمام مدت در این فکر بود شاه در حال چه خدمتی به ما بود که مهم‌تر از نجات جان ما بوده!

پایان

سناریوفیلمنامهمغز
۶
۰
حاج عباس آقا #مغز
حاج عباس آقا #مغز
یک چاق پر افت و خیز #ایده_نگار #تک_نگار #مغز_نگار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید