
✍🏻بررسی حرکت نوآورانه شهرام گودرزی، مجسمه ساز ایرانی و بازنمایی تقابلگرایانه رسانهای
🔻چندلایگی هویت یعنی یک جامعه فقط با یک ریشه و یک نماد تعریف نمیشود، بلکه از لایههای متنوع تاریخی، دینی، فرهنگی و اجتماعی ساخته شده است. ایران نمونهای روشن از این پدیده است: از یکسو میراث باستانی و ملی دارد و از سوی دیگر هویت اسلامی-شیعی. این چندلایگی نه نشانهٔ ضعف است و نه استحالهٔ تاریخی؛ بلکه سرمایهای برای غنا و عمق فرهنگی ماست. خطا آنجاست که این لایهها را در برابر هم قرار دهیم. در حقیقت میتوانند همافزا باشند: اسلام زبان فارسی را زنده نگه داشت و سنتهای ملی فضیلتها را تقویت کردند.
🔻حرکت آقای گودرزی در ذات خود یک اقدام هنری و فرهنگی است، اما در بازنمایی رسانهای به شکل تقابل با پیادهروی اربعین تفسیر میشود. یعنی چنین القا میگردد که مسلمانان به سوی کربلا میروند و وطنپرستان به سوی مقبرهٔ کوروش. این نوع روایت، جامعه را به دو قطب «دینمحور» و «ملیمحور» تقسیم میکند؛ لذا وظیفه آقای گودرزی تبیین این واقعیت است که زندگی ایرانیان، همزیستی همین دو لایهٔ هویتی است. اکثریت مردم هم به عاشورا احترام میگذارند و هم به کوروش افتخار میکنند.
🔻حرکت آقای گودرزی، چه از نظر سابقه تاریخی و چه ارزش تاریخی، پیشینهای ندارد؛ هیچ سند یا روایت تاریخی نشان نمیدهد که ایرانیان با پای پیاده خودشان را به مقبرهٔ کوروش میرساندهاند. این کار جدید و نوآورانه است و ورود آن به فضای رسانهای باعث میشود به شکل نماد هویتی-تقابلی بازنمایی شود. رسانه در اینجا نقش کاتالیزور را ایفا میکند: با برجستهسازی و قالببندی خاص، حرکت شخصی و هنری تبدیل به ابزاری برای برچسبزنی هویتی میشود و دو قطبی «ملیگرایی» در برابر «امتگرایی دینی» را تقویت میکند، در حالی که در واقعیت، چنین قطبیسازی در جامعه وجود ندارد و هویت مردم ایرانی همواره چندلایه و ترکیبی بوده است.