هم سویی پیام ها

اگر پست قبلی را نخوانده اید اول آن را بخوانید تا بدانید اینجا از چه چیزی صحبت میکنم.

وقتی میگویم پیج اینستاگرام شما + نمای بیرونی شما + المان های داخلی + ... باید همسو باشند، دقیقا از چه چیزی حرف میزنم؟

یک رستوران سنتی رفته بودیم... از بیرون یک تابلو چلنیوم زرد و مشکی بزرگ و پر نور داشت، داخل سالن نسبتا بزرگی را دو قسمت کرده بودند. یک قسمت با میز و صندلی پلاستیکی قرمز( مثل اکثر فست فودها). دور تا دور را هم تخت گذاشته بودند و آهنگ سنتی و یک آب نما هم در قسمت وسط میزها...

شتر گاو پلنگ!

یک فست فود رفته بودیم... میز و صندلی شیشه ای، فضای بسیار معمولی، در محله ای از مناطق برخوردار یا به اصطلاح بالاشهر. گلدان های پلاستیکی رنگارنگ، قیمت آیتم های منو از 200 شروع میشد.

شتر گاو پلنگ!

مثال ریزتر میزنم... یک کافه رستوران با منوی بسیار گران، در پیج اینستاگرامشان با گوشی موبایل تولید محتوای بسیار ضعیف و بی کیفیتی داشتند.

توضیح: وقتی منوی شما از رنج قیمتی کافه رستوران های رقیب شما گران تر است، مخاطبین شما کسانی خواهند بود که قیمت برایشان به آن صورت اهمیتی ندارد. در نتیجه این مخاطبین با آن محتوا جذب شما نخواهند شد. در چنین موقعیتی یا اصلاح منو کنید و قیمت ها را پایین بیاورید یا کیفیت محتوا را بالا ببرید.

شتر گاو پلنگ!

یک کافه رستوران دیگر به دلیل بالا رفتن اجاره جا به جا شد، در مکان فعلی مشتریان اغلب دانشجویان هستند. منوی کافه رستوران همان است که بود و تغییری در جهت پایین اوردن قیمت ها اعمال نشد. کافه رستوران ورشکست و جمع شد.

شتر گاو پلنگ!

یک رستوران که من فکر میکردم بسیار باکلاس است و مشهور هم بود، هر روز تخفیف بالای 40 درصد در بعضی از غذاها داشت. نظر من در مورد ایشان عوض شد زیرا احساس کردم وقتی آنقدر برای یافتن مشتری به دست و پا افتاده اند، پس آنقدر هم که فکر میکردم کارشان خوب نیست. در نتیجه احتمالا هنگام دکور زدن خیلی بیشتر از کشش منطقه، خرج ظاهرشان کرده بودند و یا اینکه روی کیفیت آنقدر که باید کار نکرده بودند و احتمالا انتظارات مشتریانشان را برآورده نساخته بودند.

شتر گاو پلنگ!

چرا شتر گاو پلنگ؟

زیرا: عدم هماهنگی بین اجزای اصلی فست فود یا رستوران یا کافه رستوران.

اجزای اصلی؟

- مخاطبین

- فضا

- منو

- حرفی که خود شما در مورد خودتان میزنید! یعنی تبلیغات (در همه ابعاد آنلاین و آفلاین)

مثلا اگر من یک رستوران سنتی داشتم، تابلوی آن را هم سنتی کار میکردم. در فضای داخلی اگر نمیخواستم خیلی هزینه کنم به جای صندلی و میز پلاستیکی، از میزهای قدیمی شیشه ای استفاده میکردم و تلفیقی از سنتی و کلاسیک بودن را در آن رعایت میکردم. و مثلا مثل آنجایی که رفته بودیم، پیتزا سرو نمیکردم.

نتیجه:

اگر در ابتدای راه هستید این الزامات را رعایت کنید و هماهنگی بین آن ها را در نظر بگیرید و اگر هم در نیمه راه هستید، در هر جایی که کمترین هزینه را برایتان دارد، تغییر ایجاد کنید.

یک نکته خیلی مهم این است که از تغییر نباید ترسید. راه را از هر جا که فهمیدید بیراهه است رها کنید و بازگردید. بزرگترین اشتباه این است که به اشتباهات قبلی خود فرصت دهید تا شااااید راه خود را پیدا کنند. شاااید مشتریان ماه دیگر بفهمند ما اینجا هستیم! شااااید مشتریان ماه آینده بفهمند خدمات ما چقدر گران بهاست. شاااید مشتریان ماه دیگر به ما وفادار شوند و ....