همیشه این مثال به نظرم آمده که انقلاب مانند آبسه ی شکمی بود، که ترکید
باید فکر کرد چرا این آبسه تشکیل شد وگرنه اگر به عوارض آن آبسه و انقلاب فکر کنید بله
نتایج انقلاب فاجعه آمیز بود،
نه آزادی واقعی هست، و نه استقلال درست و حسابی و از جمهوری هم فقط اسم باقی مانده و کشته ها و هزینه های فراوان و از این سو ، فساد و فساد و فساد
کجا ما حزب و گروه مستقل و مخالف داریم کجا رسانه ی آزاد و آزادی بیان و پس از بیان
چاره ی کار تغییر شرایط به صورت مسالمت آمیز و بدون خشونت است، ولی اگر اجازه ی درمان عفونت را ندهید دوباره آبسه هست، و دوباره انفجار و به هم ریختن اوضاع
رشد و تکامل جامعه با این زلزله ها و انقلاب ها البته ناممکن خواهد شد.