❇️ تخت گاز داشتیم در جاده میرفتیم. بدون توجه به پیرامون و تغییرات آن. آنقدر سرعتمان بالا بود که فقط به جلو و پیش رفتن توجه داشتیم. مقصدی که اسمش را موفقیت، پیشرفت و ثروت گذاشته بودیم. هر از گاهی هم سرعت گیری ظاهر میشد و نیش ترمزی میزدیم و باز پیش میرفتیم. میرفتیم و گاهی خوشحال از سرعت و گاهی سرخورده از نرسیدن ولی همچنان با همان شکل میرفتیم. سالها شیوه مان همین بود. انگار زندگی همین تاختن و رفتن بود. ناگهان مانعی در برابرمان قد علم کرد. متوقف شدیم. در بهت، در گیجی و بدون هیچ تصوری از توقف. ناباورانه پیاده شدیم و به خانه برگشتیم. خانه!
❇️ با همان گیجی و سرگشتگی از مانعی که نمیدانیم از زمین سر برآورده بود یا از آسمان نازل شده، به خانهها برگشتیم.
برگشتیم به جایی که شاید خیلی حواسمان به ساکنان و اتفاقاتش نبود. خانهای که حالا هم آشنا بود و هم غریب. ساکنانی که بودن و نبودنهایشان، رفتارهایشان، نگاهشان تا قبل از این برایمان کاملا عادی بود. عادت کرده بودیم به شیوه بودنشان.
❇️ یک هفتهای با همان حال گمگشتگی گذشت و خبری از رفتن مانع نبود. با همان رفتارهای همیشگی گذراندیم. کم کم چیزهای دیگری یادمان آمد. به یاد آوردیم خیلی قبلترها، آن موقع که هنوز سوار ماشین سرعت نشده بودیم کارهای دیگری هم میکردیم. کتاب میخواندیم، فیلم میدیدیم، ورزش میکردیم، با حوصله و از سر شوق آشپزی میکردیم، تغییر احوالات اطرافیان را به راحتی درک می کردیم و هزاران کاری که وقتی با سرعت پیش میرفتیم فرصتش را نداشتیم. هفته بعدش را با از سر گیری آن کارها گذراندیم و خاطره بازی کردیم. ولی انگار مثل قبل نبود. هفته بعدی رسید. انجام آنها هم برای بیرون آمدن از سردرگمی توقف کافی نبود. چیزی کم بود.
❇️ رابطههای مان طوری دیگر شد. از طرفی غمگین و دلتنگ از ندیدن فامیل، دوستان و همکاران خود بودیم و از طرفی دیگر دلخور و خسته از رفتارهای ساکنین خانه. با اینکه زمان بیشتری کنار اصلیترین افراد زندگی خود بودیم در تعاملاتمان به چالشهای جدیتری برخوردیم.
❇️ رابطه، درک متقابل، همدلی، حد و مرز، احترام و صمیمیت تبدیل به مفاهیمی تامل برانگیز شدند که سالها با کمترین توجه به آنها از کنارشان عبور کرده بودیم و در کمال خوش خیالی بر این باور بودیم که به خوبی آنها را بکار می بریم. حالا که به توقفی اجباری وا داشته شدهایم شک و تردید بر دیوارهای باورهایمان آویخته شدند و بازنگری در آنها از هر چیزی پررنگتر به نظر میرسد.
❇️ به نظر میرسد اصول برقراری رابطه صحیح همان چیزی است که مدتها از آن غافل بودیم و حالا باید فرصت را برای بازسازیاش مغتنم بشماریم.
? گوش شنوا باشیم برای دغدغههای همسرمان...
? همدلی کنیم با احساسات فرزندانمان...
?احترام بگذاریم به تجربه والدینمان...
? به رسمیت بشناسیم فردیت و حد و مرزهای یکدیگر را...
? صمیمیت را از سر گیریم....
❇️ آنچه این میان بیش از هر چیزی آسیب دیده و نیاز به بازسازی دارد روابط ماست. همان چیزی که به اعتقاد روانشناسان متاخر و جامعه شناسان عامل اصلی اختلالات، اعتیادها و بزهکاریهاست.
رابطه رابطه رابطه
❇️ احتمالا این بهترین درسی باشد که بتوانیم از این توقف غیر منتظره بگیریم. به نظر من اگر رابطههایمان ترمیم شود، آنگاه که دوباره حرکت را از سر گرفتیم، قطعا در مسیری که میرویم، نوع روابطی که با همسفرهایمان داریم، ارزشمندتر از انتهای راه خواهد بود.
https://bit.ly/35xoRCN
#لیلاگیاهی
#اشاره_روز
? tebpsy.com