هنر ظریف رهایی از دغدغهها
هنر ظریف رهایی از دغدغهها، روشی نو برای خوب زندگی کردن
هنر ظریف رهایی از دغدغهها (the subtle art of not giving a f*ck) نوشتهی مارک منسن، از آن دسته کتابهای خودیاری است که واقعا در شرایط بحرانی به کارتان میآید ( این مطلب در اواسط سال 1399 نوشته شده است و بحران وارد مرحله جدیدی از تعریف شده است!). از این کتاب اصلا توقع شبیه دیگر کتابهای انگیزشی بودن را نداشته باشید و مطمئن باشید با موضوع جدیدی روبرو هستید!
نقد کتاب هنر ظریف رهایی از دعدغهها
عموما کتابهای انگیزشی و خودیاری مثل دوستان خوبی هستند که به شما میگویند: آرررره! تو میتونی! از همین امروز شروع کن و روزی 28ساعت تلاش کن و مانند بیل گیتس پولدار شو!
ولی کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها مثل رفیق خیلی صمیمی شما صحبت میکند: اگر باختی هم بیخیال! زندگی ادامه داره... و با راهکارهایی به شما میآموزد که چگونه اتفاقات بیاهمیت زندگی را رندانه به هیچی حساب نکنید و بار سنگین فکری خود را زمین بگذارید. کتاب اینگونه شروع میشود:
چارلز بوکوفسکی مردی الکلی، زنباره، قمارباز، بیدستوپا، خسیس، بیاعتبار و در بدترین اوقات زندگی، شاعر بود. بعید است کسی روزی برای یافتن اصول زندگی بهتر به سراغ او برود، یا منتظر باشد نامش را در یک کتاب خودیاری ببیند. و دقیقا به همین دلیل او بهترین نقطه آغاز است.
بوکوفسکی را میتوان یکی از الگوهای بیخیالی دانست و این تفکر در کتابهای او (مخصوصا کتاب عامهپسند) نیز پیداست.
کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها به شما میگوید کلی دغدغههای الکی ذهنتان را مشغول خود کرده اند و باعث شدهاند روز و شب برایتان تلخ شود. دغدغههایی که حتی خود شما آنها را نساختهاید و فرهنگ و خواست مردم این دغدغهها را برایتان ایجاد کرده است. همه ما باید یاد بگیریم اگر باختیم، بازندهی خوبی باشیم و مهمتر از آن باید بلد باشیم از جایی که زمین خوردهایم بلند شویم. مارک منسن در این کتاب به همه ما یاد میدهد چگونه این راه را بلد باشیم:
«هنر ظریفی در رهایی از دغدغهها وجود دارد. هرچند این مفهوم ممکن است مسخره به نظر برسد و من هم عوضی به نظر برسم. آنچه اینجا راجع به آن صحبت میکنم، اساساً یاد گرفتن روشی برای تمرکز و اولویتبندی موثر افکارتان است؛ اینکه چگونه با توجه به ارزشهای شخصی و برگزیده خودتان انتخاب کنید چه چیزی برایتان مهم است و چه چیزی مهم نیست. این کار بسیار دشواری است. دستیابی به آن، یک عمر تمرین و انضباط میخواهد. مرتب در آن شکست خواهید خورد. اما این شاید با ارزشترین کوشش زندگی هر انسانی است.»
زبان کتاب بسیار صمیمی نوشته شده است و در هنگام خواندن حس گپ و گفت با یکی از دوستان صمیمی خود را دارید. بیخیالی که در از آن در کتاب صحبت میشود به معنی بیمسئولیتی نیست، به این معنی است که فقط چیزهای مهم در فکرمان باشد و نه قضایایی که فقط فکر میکنیم مهماند.
ترجمههای کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها
این کتاب چند ترجمه دارد که یکی از آنها عنوان غیر قابل چاپی دارد و مترجم عنوان را معادل دقیق انگلیسیاش ترجمه کرده است و مترجم آن ارشاد نیکخواه میباشد اما این ترجمه دلخواه وزارت ارشاد نبودهاست. میلاد بشیری مترجم کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها میباشد و این ترجمهی خوب از انتشارات میلکان به بازار عرضه شدهاست.
کتابهای مشابه هنر ظریف رهایی از دغدغهها
اگر موضوع این کتاب برایتان جالب بوده است، احتمالا کتابهایی مثل خودت را به فنا نده، اوضاع خیلی خراب است، عامهپسند، خودت باش دختر، F*ck it…do what you love و خلق رفتارهای ماندگار نیز برایتان جذاب خواهد بود.
بریدههایی از کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها
با وجود فروش کتابها و کسب شهرت، بوکوفسکی هنوز بازنده بود. او میدانست که موفقیتش حاصل عزمی راسخ نیست. کامیابی او از این حقیقت ریشه گرفته بود که میدانست بازنده است، بازندگی را پذیرفته بود و بعد صادقانه دبارهاش نوشته بود. او هرگز سعی نکرد چیزی غیر از خودش باشد. نبوغ بوکوفسکی در گشودن گرههای دشوار یا تبدیل شدن به غول ادبی نبود. کاملاً عکس این بود. نبوغ او صداقتش بود، بهویژه هنگامی که از جنبههای ناخوشایند وجود خود مینوشت و شکستها و ناکامیهایش را همرسان میکرد.
دقت کردهاید که آدمهای بیخیال اغلب به هدفشان میرسند؟ دقت کردهاید که گاهیاوقات، هنگامی که بیخیال چیزی میشوید، همهچیز خودش جفتوجور میشود؟
شما یک روز خواهید مرد. میدانم یک جورهایی این حرفم بدیهی است، اما فقط خواستم به شما یادآوری کنم. شما و تمام کسانی که میشناسید به زودی خواهید مرد. در این مدت کوتاه میان اینجا و آنجا، دغدغههای محدودی میتوانید داشته باشید؛ در واقع خیلی کم. اگر بخواهید دغدغهٔ هرکس و هرچیز را بدون تفکر آگاهانه و تصمیمگیری داشته باشید، خب، در این صورت به فنا رفتهاید.
کلید زندگی خوب، داشتن دغدغههای بیشتر نیست، بلکه داشتن دغدغههای کمتر، واقعیتر، ضروریتر و مهمتر است.
من معتقدم چیزی که امروز با آن روبهرو هستیم، یک بیماری روانشناختی همهگیر است، بیماریای که در آن مردم دیگر متوجه نمیشوند که اشکالی ندارد گاهی اوقات اوضاع بر وفق مراد نباشد.