ناتور دشت
«اگه واقعا میخوای قضیه رو بشنوی، لابد اولین چیزی که میخوای بدونی اینه که کجا به دنیا اومدم و بچگی گند من چهجوری بوده و پدر و مادرم قبل دنیا اومدنم چی کار میکردن و از این جور مزخرفات دیوید کاپرفیلدی؛ ولی من اصلا حال وحوصله تعریف کردن این چیزارو ندارم...»
این جملهها شروع کتاب ناتور دشت است. داستان 3 روز از زندگی هولدن کالفیلد. سه روزی که در روز اولش هولدن کالفیلد از مدرسه اخراج میشود. هولدن این سه روز را با زبانی صریح و بیپرده تعریف میکند و گاهی با طنزی تلخ. همین زبان طنزگونه باعث میشود موقع خواندن کتاب گاهی از ته دل بخندیم.
هولدن کالفیلد کیه و چرا داستانش این همه جذابه؟
هولدن پسری 17 ساله است که نمیخواهد دانشمند شود، نمیخواهد مثل پدرش وكیل شود، نمیخواهد هرچیزی كه از نظر بقیهی آدمها شغل خوب و آیندهداری است داشته باشد، او میخواهد ناتور دشت باشد و لبهی پرتگاه بایستد و هركس كه نادانسته میدود و به لبهی پرتگاه نزدیك میشود را نجات دهد. هولدن شخصیتی بسیار معصوم دارد، عاشقانه خواهر کوچکش را دوست دارد و از دورویی بزرگسالان بیزار است. او از اینکه مردم درگیر کارهای پَست زندگی میشوند شاکی است و با سوالهایی که مطرح میکند ذهنمان را به چالش میکشد.
ناتور دشت یعنی چه؟
حالا این ناتور دشتی که هولدن به عنوان شغل آیندهی خودش انتخاب کرده یعنی چه. ناطور یا ناتور در لغت به معنی نگهبان است و عنوان کتاب "ناتور دشت" همان كاری است كه هولدن كالفیلد، قهرمان داستان، دوست دارد انجام دهد. یعنی میخواهد نگهبان دشت باشد و لبهی پرتگاه بایستد و هركس كه نادانسته میدود و به لبهی پرتگاه نزدیك میشود را نجات دهد.
ناتور دشت کتابی که جان لنون را کشت!
خیلی انگشت شمار هستند کتابها و فیلمهایی که باعث اتفاقات خبرساز میشوند. کتاب ناتوردشت اما جزو همین انگشت شمارهاست. گویا قتل جان لنون خواننده معروف انگلیسی و عضو گروه بیتلز و ترور نافرجام رونالد ریگان رئیس جمهور امریکا تحت تاثیر این کتاب اتفاق افتاده. مارک دیوید چپمن قاتل جان لنون گفت انگیزهی کشتن جان لنون بعد از خواندن این کتاب در او ایجاد شده. بعد از دستگیری عامل ترور نافرجام رونالد ریگان هم، یک نسخه از کتاب ناتور دشت در جیب کت فرد مهاجم پیدا شد. اما چطور یک کتاب چنین تاثیری گذاشته؟
جایگاه اجتماعی کتاب ناتور دشت
سلینجر نویسنده کتاب ناتور دشت، از زبان هولدن کالفیلد به عنوان راوی ماجرا، جامعه را نقد میکند، مردمی را نشان میدهد که در جامعه رو به زوال هستند، همه فکر و ذکرشان انحرافات اخلاقی و دوز و کلک است. سلینجر سعی میکند روی دیگری از زندگی را به ما نشان دهد، و با این تصویر جدید میخواهد بگوید شاید لذت بردن از زندگی همین سطحی نگریهایی نیست که درگیرش شدهایم. البته حتما منظورش این نبوده که با قتل دنبال لذت بردن از زندگی باشیم!
بهترین ترجمه ناتور دشت
کتاب ناتور دشت چند بار به فارسی ترجمه شده. از نظر شیوایی و سلامت، ناتور دشت ترجمه نجفی بهترین انتخاب است. بندهای که این مطلب را برای شما مینویسم تا کنون 2 بار نسخه اصلی این کتاب، 8 بار ناتور دشت محمد نجفی و 1 بار هم ناطور دشت ترجمه احمد کریمی که قدیمیترین ترجمهی این کتاب است را خواندهام و ترجمههای دیگر این کتاب را نیز ورق زدهام. با احترام به بقیهی ترجمههای موجود، ناتور دشت محمد نجفی را بخوانید و از آن لذت ببرید!
کتاب و فیلم های مشابه با کتاب ناتور دشت
اگر شما به فیلمهایی همچون: دیوانه ای از قفس پرید (one flew over the cuckoo’s nest) با بازی فراموش نشدنی جک نیکُلسِن و پرتقال کوکی (A clockwork orange) با کارگردانی استنلی کوبریک علاقهمند هستید، احتمالا از این کتاب هم خوشتان میآید.
اگر از ناتور دشت سلینجر لذت بردید، احتمالا خواندن پیرمرد و دریا ارنست همینگوی، گتسبی بزرگ اسکات فیتزجرالد، عقاید یک دلقک هاینریش بل، سیذارتا هرمان هسه و ساندویچ ژامبون نوشته چارلز بوکفسکی هم برایتان جالب خواهد بود.
جی دی سلینجر کیست؟
جروم دیوید سلینجر در سال 1919 در شهر نیویورک امریکا به دنیا آمد. در خانوادهای ثروتمند. در مدارس عمومی منهتن درس خواند. در سال 1942 به ارتش پیوست و یک سال بعد به خاطر فشارهای عصبی جنگ در بیمارستان بستری شد.
ناتور دشت تنها رمان بلند دیوید سلینجر است که سال 1951 چاپ شد. جی دی سلینجر با لحنی بیپروا و خودمانی جامعه را نقد میکرد، که همین سادگی گفتار، جذابیت داستانش را بیشتر کرده . خالق ناتور دشت در سال 2010 فوت کرد.
قسمتی از کتاب ناتور دشت
«بعد یه دفه انگار اسپنسر پیره یه چیز خیلی مشتی، یه چیز تیز عین پونز به ذهنش رسید که بهم بگه. تو صندلیش صاف نشست و همچین تکونی خورد. گرچه هشدار کشکیای بود. تنها کاری که کرد این بود که ماهنامه "آتلانتیک" شو از رو پاش ورداشت و سعی کرد بندازتش رو تخت کنار من. نتونست. دو اینچ بیشتر نمونده بودا ولی نتونست. پاشدم، ورداشتم گذاشتمش رو تخت. بعدش یه دفعه هوس کردم فلنگ ببندم. میتونستم حس کنم دم دمای یه سخنرانی آنچنانیام. از سخنرانی همچینام بدم نمیاومد، ولی دوست نداشتم در آن واحد هم سخنرانی بشنوم هم بوی ویکس، هم اسپنسر پیره رو با این ریخت و قیافه، با تنبون و حوله حموم سک بزنم، واقعا حالش نبود.»