از مصائب زندگی مدرن هر چی بگیم کم گفتیم. هزاران کتاب، فیلم و سریال در این مورد ساخته شده و هر کدوم سعی کردن با دید خودشون به مسائلی که انسان هزارهی جدید باهاش رو به رو میشه بپردازن. بعضی ها به جنبه ی تاریک مدرنیته پرداختن مثل رومن پولانسکی در تنت یا چارلی چاپلین در عصر جدید، بعضی ها هم جنبه ی هیجان انگیز آن را با ساخت فیلم های علمی تخیلی مثل بازگشت به آینده نشان دادند. اما در این بین فیلم و سریال هایی هستند که دستت را میگیرند و مثل یه دوست خوب بهت کمک میکنند با سختی های زندگی و مشکلات اون کنار بیایی و مایه ی تسکینت میشوند. سریال جدید شبکه ی HBO از همین دسته است. یک سریال خوش ساخت که فصل اولش به اتمام رسیده و حالا فصل دومش در حال انتشار است. سریالی که متاسفانه بین سریال بین های ایرانی به شدت گمنام و ناشناخته است و در حد و اندازه ی خودش مورد توجه قرار نگرفته.
این سریال در مورد زنی به نام سم است که احساس میکند در زادگاهش کانزاس یک غریبه است و نمیتواند جایگاه خود را در جامعه پیدا کند. در این میان او با بحران میانسالی پس از مرگ خواهرش نیز دست و پنجه نرم میکند و...
راستش اولین بار فقط به دلیل اعتبار شبکه ی HBO قسمت اول رو دانلود کردم ولی آنقدر تحت تاثیر قرار گرفتم که فورا قسمت های بعدی را دانلود کردم. اولین کلمه ای که بعد از تمام شدن قسمت اول برای توصیف سریال به ذهنم رسید «تر و تمیز» بود. تمام جزئیات ریز و درشت سریال فکر شده و به جا بود. مدت زمان هر اپیزود کمتر از نیم ساعت است و هانا باس و پاول تورین، سازنده های سریال، میدانند چطور باید هر اپیزود را شروع کنند و به پایان برسانند. خوشبختانه فیلمنامه ی سریال و دیالوگ های نوشته شده بی نقص هستند. هیچ لحظه ای را پیدا نمیکنید که زیادی سینمایی یا خیلی خشک و خالی باشد. همه چیز درست و به اندازه است. همین باعث شده تماشای سریال به تجربه ی لذت بخشی تبدیل بشود.
بازی بازیگران سریال فوق العاده ست و همگی شخصیت هایی هستند که مخاطب سریعا دوستشان خواهد داشت و به آنها اهمیت میدهد. بریجت اورت بازیگر نقش سم به درستی برای این نقش انتخاب شده. اورت هم صدای قشنگی دارد (در زندگی واقعی خواننده است) هم میتواند احساساتش را از طریق چهره انتقال بدهد و در مخاطب همذات پنداری ایجاد کند. سایر بازیگرها هم اگر چه ناشناخته یا کمتر شناخته شده هستند بازی خوبی ارائه دادن؛ مثلا نقش پدر سم را مایک هاگرتی بازی میکند که ممکن است طرفداران سریال فرندز او را به عنوان آقای تریگر (سرایدار ساختمان) به خاطر داشته باشند.
اما چیزی که در خلاصه ی داستان به آن اشاره نکردم دل مشغولی سم است. سم صدای دلنشینی دارد و به خوانندگی علاقه دارد. این موضوع باعث میشود موسیقی سریال بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرد. باید بگویم که خوشبختانه آلبوم موسیقی سریال فراتر از حد انتظار بوده و به شخصه عاشق پلی لیست سریال شدم و دانلودش کردم. شاید برایتان پیش آمده که موسیقی غمگینی پخش شده باشد و بازیگران سریال خیلی تحت تاثیر قرار گرفته باشند اما شما به عنوان مخاطب نظرتان جلب نشده باشه. خب، اینجا اینطور نیست. اگر آهنگ شادی پخش بشود حتما شما را سر حال میاورد و اگر آهنگ غمگینی پخش بشود، مثل ایپیزود فینال فصل اول، حتما اشک به چشمتان می آورد.
برای جمع بندی باید بگویم سریال «یه کسی، یه جایی» میتواند بار خستگی ها را از روی دوشتان بر دارد و بهتان یادآوری کند ک مهم نیست زندگی چقدر سخت میگذرد، مهم نیست اگر آبتان با خواهرتان توی یک جوب نمیرود، یا اگر هنوز در چهل سالگی تنهایید و خیلی مشکلات دیگه، میتوانید در جایی که فکرش را نمیکنید، با آدم هایی که فکرش را نمیکنید از زندگی لذت ببرید.
امیدوارم این سریال رو ببینید. اگر سریال رو دیدید، یا اگر با خوندن این نقد سریال رو شروع کردید، حتما تو کامنت ها برام بفرستید. هر پیشنهاد و انتقادی از طرف شما برای من مهمه و دونستن نظراتتون برام مایه ی دلگرمیه.