هانیه محمدی
هانیه محمدی
خواندن ۴ دقیقه·۹ ماه پیش

نقد و بررسی سریال شوگان// گیم آف ترونز جدید؟

در شرایط فعلی دنیا که سرویس‌های استریم برنامه‌‌های پوچ ولی پر زرق و برق زیادی می‌سازند، یا سریال‌هایی که به زور می‌توانند تا 10 قسمت دوام بیاورند، برخی کارگردانان و نویسندگان هستند که جرات به خرج می‌دهند و دست روی سریال‌های حماسی می‌گذارند تا جریان سازی کنند. از همان قسمت اول معلوم است که سریال شوگان (Shogun) محصول شبکه‌ی FX یکی از همین سریال‌هاست. از مونولوگ‌های متنوعش گرفته تا طراحی صحنه‌های ماهرانه‌اش، سریال نشان می‌دهد که محتوا برایش از هنر مهم‌تر است. سریال‌های صد من یک غاز در مقایسه با شوگان هیچی نیستند. شوگان داستان حماسی خودش را با صبر و حوصله جلو می‌برد و با این کار یک سر و گردن بالاتر از سریال‌های عجول دیگر قرار می‌گیرد.


سریال شوگان بر اساس رمانی بر همین نام به قلم جیمز کلاول نوشته شده اما بیشتر از آنکه اقتباس کتاب باشد آن را بازآفرینی کرده است. خالقان سریال، راشل کوندو و جاستین مارکس متن کلاول را حذف می‌کنند و محصولی با شکوه و اورجینال خلق می‌کنند. داستان اصلی سریال حفظ شده است، ملوان انگلیسی جان بلک تورن پس از به گل نشستن کشتی‌اش در سواحل ژاپن فئودال دنبال می‌کند. با این حال، در سریال چیزی وجود دارد که در کتاب وجود نداشت، چیزی که حتی مینی سریال ساخته شده در سال ۱۹۸۰ هم فاقد آن بود.

با اینکه بعید می‌رسد، اما بلک تورن با لرد توراناگا متحد می‌شود. توراناگا از اعضای شورای سلطنتی بوده که قدرتش توسط سایر اعضا به چالش کشیده شده است. کسی که این دو نفر را به هم وضل می‌کند مترجم ماریکو است. دختر خانواده‌ای بد نام و رانده شده که توراناگا او را زیر پر و بال خود گرفته است. داستان‌های به ظاهر بی‌ربط از نزاع قدرت کم کم به یک داستان واحد تبدیل می‌شوند که تم اصلی آن روابط بین افراد و تلاش آن‌ها برای کسب قدرت است.

همین قوس‌های شخصیتی در هم تنیده باعث درخشش سریال می‌شود. متاسفانه رمان کلاول بیشتر نقش سفید پوستان را پررنگ می‌کند اما سریال به دید بسیار گسترده‌تری نسبت به کتاب دارد و به شخصیت‌های ژاپنی اجازه می‌دهد به کاراکترهای برجسته، موثر و جذابی تبدیل شوند. هر دو طرف (غربی‌ها وشرقی‌ها) نسبت به هم بدبینی‌هایی دارند اما نسبت به هم کنجکاو هم هستند و یکیدیگر را به چالش می‌کشند.

یکی از معدود نکات منفی سریال این است که زمان کافی ندارد. البته این موضوع به این دلیل است که در شرایط فعلی بهترین راه برای موفقیت سریال‌ها انتشار آن به صورت مینی سریال است اما این سریال سزاوار بیشتر از یک فصل است. داستان سرشار از گرایش‌های سیاسی است که ظرفیت پرداخت بیشتر دارند. با این حال شوگان سریال حماسی فشرده‌ای است که بالاخره بعد از مدت‌ها انتظار توانسته‌ایم ببینیم.

پویایی کاراکترهای سریال نسبت به کتاب جذاب‌تر و احساسی‌تر است. خوانش سریال از وقایع کتاب به ما اجازه می‌دهد تا فراتر از سه شخصیت اصلی سریال با کاراکترهای فرعی جذابی مثل کاشیگی یابوشیگه، ارباب ایزو و اوسامی فوجی (بیوه‌ای که برای زنده ماندن باید راه و روش جدیدی در پیش بگیرد) ارتباط برقرار کنیم.

شوگان را با بازی تاج و تخت مقایسه می‌کنند اما این دو سریال تنها از نظر توطئه‌های سیاسی بهم شباهت دارند، این تنها وجه شباهت دو سریال است. سریال جدید FX به حدی خوب است که در مقایسه با سریال‌های جواب پس داده تعریف نمی‌شود بلکه روی پای خودش می‌ایستد. شوگان درامی جذاب با چرخش‌های غیرقابل پیش بینی است که برای جذابیت خودش از اژدها استفاده نمی‌کند بلکه برگ برنده‌اش شخصیت‌هایی است که از کلمات به عنوان نقطه‌ی قوتشان استفاده می‌کنند. مقایسه‌ی آن با درام فانتزی شبکه HBO که به مدت ۸ فصل پخش می‌شد منطقی نیست و به سریال آسیب می‌زند. هدف این دو سریال و تم داستانی‌ها آن‌ها در مورد بقا و زندگی در جامعه‌ای پر از تعارض کاملا متفاوت است.

می‌دانم که شبکه‌های استریم انتخاب‌های زیادی به شما می‌دهند با این حال چشم پوشی از سریالی که مکالماتش به اندازه‌ی صحنه‌های نبردش جذاب است کار دشواری است. دیالوگ‌ها طوری نوشته شده‌اند که نشان می‌دهد تک تک اعضای پشت صحنه به سریال و کاری که انجام می‌دهند و باور و اطمینان داشته اند. شوگان متن غنی‌ای است که به طور ماهرانه برای تلویزیون نوشته شده است و ثابت می‌کنند سریال‌های حماسی باشکوه هنوز هم ساخته می‌شوند و در صورت ساخت به موفقیت دست پیدا می‌کنند.

متن اقتباسی از سایت راجر ابرت است.


سریالشوگانشوگوننقد سریال شوگاننقد سریال شوگون
عاشق سینما هستم و یادداشتی بر فیلم ها و سریال هایی که میبینم رو با شما به اشتراک میذارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید