بعد از جنبش Me too هالیوود متوجه شد که با کلیشههای اشتباهش چه نقش پررنگ و غیرقابل انکاری در فرهنگ کنونی جامعه نسبت به زنان داشته. بعد از این بود که فیلمهایی با محوریت زنان ساخته شد و کاراکترهای زن قوی در فیلم و سریالها بیشتر شدند. به جز اون اقلیتها هم در فیلم و سریالها بیشتر شدند. اما این سیاست چقدر در هالیوود جدی گرفته شده؟ چقدر از این سیاست برای درآمدزایی بود و چقدر برای تبلیغ فرهنگ درست؟ بله، درست حدس زدید. مورد اول. هالیوود به جای اینکه با فیلمهای اورجینال به تبلیغ حقوق زنان و برابری جنسیتی بپردازه همون فیلمهای فرموله و کلیشهای رو با عوض کردن جای زن و مرد میسازه و سود خوبی هم نصیبش شده. اوج افتضاح این مسئله اینه که این فیلمها اغلب بسیار شعارزده هستند و به جای اینکه روی افراد جامعه تاثیر بذاره اغلب اونا رو پس میزنه. No hard feeling که میشه به صورت بدون دلخوری ترجمه کرد جدیدترین فیلم از محصولات اینچنینی هالیووده. در این مطلب قصد دارم جنبههای مختلف فیلم رو بررسی کنم و در نهایت نتیجه گیری کنم که آیا فیلم ارزش تماشا داره یا نه.
گروه بازیگری فیلم قابل قبوله. بهترین بازیگر فیلم جنفیر لارنسه.خوشبختانه جنیفر لارنس تونسته مدی رو خیلی خوب به تصویر بکشه. مدی هم دوست داشتنیه، هم در لحظاتی سرد و بیرحم و هم در جایی که باید همذاتیبرانگیز. جنیفر لارنس قبلا ثابت کرده که توانایی کمدی خوبی داره و تونسته به خوبی فیلم رو جلو ببره. همبازی اون، اندرو بار فلدمن هم اجرای خوبی داشته. میمیک صورت، لحن صدا و اجرای اندرو به خوبی کاراکترش رو به نمایش گذاشته و هر چند به پای لارنس نمیرسه، اما کم نیاورده. نویسندهها زحمت زیادی به خودشون ندادن و کاراکترهای فرعی رو زیاد پرداخت نکردن. گروه انتخاب بازیگران هم در این مورد سختگیری به خرج ندادن. البته بازی بد یا انتخاب اشتباهی به چشم نمیخوره.
اما بریم سراغ فیلمنامه و کارگردانی. شاید متوجه شده باشید که قرار نیست با فیلمنامهی درخشان و چفت و بست داری رو به رو بشید. با این حال پیام فیلمنامه قابل قبوله. چند جوک واقعا خندهدار در فیلم وجود داره که باعث شد من موقع دیدن فیلم بلند بلند بخندم با اینحال طبق کلیشهی فیلمهای این ژانر چند سکانس از فیلم کاملا اغراق آمیزه مثل رانندگی وسط دریا یا خوانندگی بینقص پرسی در سکانس رستوران. از طرفینویسنده از خیر هیچ ترند روزی نگذشته. مثلا در فیلم اشارهی کوتاهی به تبعیض علیه بومیان آمریکا هم شده اما یکی از کمرنگترین نقشها متعلق به همین بومی آمریکاییه. همین موارده که باعث میشه بگم فرهنگ جدید هالیوود فقط اداست.
فیلمنامه حتی اونقدر متریال در اختیار کارگردان قرار نداده که فیلم تاثیرگذاری بسازه و اگه گذاشته باشه هم کارگردان زحمت زیادی به خودش نداده.
پاراگراف بعدی حاوی اسپویله:
پایان بندی فیلم اما نقطهی قوتشه. فیلم اصلا شبیه فیلمهای اینچنینی هالیوودی تموم نمیشه. مدی تلاش نمیکنه پدری که رهاش کرده رو پیدا کنه. مدی یهو به خودش نمیاد و ببینه یکی از مردهای اطرافش دوستش داره. اگر این فیلم قبل از جنبش me too ساخته میشد احتمالا مدی پدرش رو پیدا میکرد و پدرش بابت تمام این سالها ازش عذرخواهی میکرد و ثروت زیادی بهش میداد. در نهایت هم متوجه میشد که تمام این مدت گری رو دوست داشته و باهاش ازدواج میکرد. اما نه، الان در دنیای متفاوتی هستیم. مدی فهمیده که همه چی از خودش شروع میشه. تا خودش تصمیم نگیره از مشکلاتش عبور نکنه و روی پای خودش بایسته هیچ چیز درست نمیشه. پس سعی میکنه از گذشتهها عبور کنه و آیندهی جدیدی برای خودش بسازه.پرسی هم میفهمه باید روی پای خودش بایسته و از حبابی که پدر و مادرش براش ساختن بیرون بیاد و زندگی رو تجربه کنه.
پایان اسپویل
در نتیجهگیری باید بگم No hard feeling (که حتی در عنوان خودش هم یه شوخی جنسی گنجانده) قرار نیست فیلم تاثیرگذاری باشه. فیلم قراره به مدت کوتاهی بیننده رو بخندونه و اوقات مفرحی براش بسازه و در این کار موفق بوده. پیشنهاد من اینه که فیلم رو ببینید و لذت ببرید.