ویرگول
ورودثبت نام
هانیه اسدی
هانیه اسدی
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

نامه ای به فرزند آینده ام


سلام عزیزم !

نمیدانم چرا جدیدا ها به تو فکر میکنم،

16 سال بیشتر ندارم ولی نمیدانم دوست دارم که سالها بعد تو را داشته باشم.
آنقدر تصور زیبایی هستی که حتی به روی کاغذ آوردن تصوراتم سخت میشود.
زیبای من میخواهم تو را با جامعه ای که در آن خواهی بود آشنایت کنم .
زمانه ای که خواهی آمد را نمیشناسم اما هر کجا که باشی و در هر زمانی که نفس بکشی همان چیزی که من سعی بر درک آن دارم را درک خواهی کرد ، تمام توانم را در این زمانه گذاشتم تا درک کنم که انسانیت چه رنگ و بویی دارد و انسان های حقیقی کجای زمانه و تاریخ اند...

تاریخ را که میبینیم از زنان و مردان زیادی میخوانیم که زمانی که در انزوا به یاد انسانیت از دست رفته انسانها افتاده اند ، اشکشان کریمانه لبیک گفته و با پا خواستند برای نابودی ظلم ...

سالها بعد اگر تو را در کنار خود داشتم ،به تو خواهم گفت که : عزیز جانم ،ای کاش بتوانی تمام فرصت بودنت در این جهان را به گسترش شرافت و انسانیت اختصاص دهی ، آن زمان که در کنار من باشی دوست دارم تو را با حقیقت های زمانه آشنا کنم، ای کاش اگر بودی بتوانی در زمان درک حقیقت برای دفاع از حقوق مظلومان به پا خیزی...

ادامه سخنانم را در زمان دیگری برای تو خواهم نوشت.




فرزند آیندهحقیقتزندگیحقوق زنانانسانیت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید