نویسندَک
نویسندَک
خواندن ۱ دقیقه·۲۱ روز پیش

عادت نکن به غم

نه نباید به غمی که رنج را به جان قلبمان می اندازد خو بگیریم.درست است وقتهایی غم ها همراه ما می شوند بالاجبار. می آییم و می رویم آنها هم می روند و می آیند ولی نباید بپذیریمشان و بپذیریم که هم نشینمان شوند و بنشینیم با هم چای بخوریم....اگر غم را دوست بگیریم دیگر متوجه جرقه های شادی نمی شویم. نمی فهمیم رنگ گل رزی که در مغازه ی سر کوچه هست چقدر زیباست. بوی نان تازه دیگر سرحالمان نمی آورد. صدای برگ های نارنجی حسی را در ما زنده نمی کند . اگر بگذاریم ستاره ی بختمان به تاریکی عادت کند و کم سو شود، آن وقت حالمان خاکستری می ماند. خب برای اینکه حس خوبمان باز هم رنگ لعاب بگیرد باید دست بی حوصلگی را ول کنیم و حتی خالی از حوصلی به سمت کاری برویم. کاری که حواسمان را به زندگی جلب کند و یادمان بیاندازد آسمان هنوز هم آبی ست حتی اگر ابری باشد.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید