محسن حسن نژاد
محسن حسن نژاد
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

✍️ بیاید جعبه‌ سیاه نئولیبرالیسم را باز کنیم!

پادکست دوسیه را می توانید در لینک اخر صفحه گوش کنید
پادکست دوسیه را می توانید در لینک اخر صفحه گوش کنید


پادکست گفت و گوی داوود طالقانی با علی‌ سلطانزاده را که گوش می‌کردم سیاق گفت و گو برایم جذاب و جالب توجه بود. بازنمایی ابتذال حاکم بر فرهنگ سلبریتی‌ها، واپس‌گرایی روشن‌فکری که حال جامعه‌ی معاصر ایران را درک نمی‌کند به خوبی در این گفت و گو مد نظر قرار گرفت. این گفت و گوها به خوبی بحرانی را در جامعه‌ی معاصر ایران بازنمایی می‌کرد. جامعه‌ای که گرفتار بحران در زمینه‌ی چشمه‌های معناساز است. جامعه‌ای که نمی‌داند که برای زندگی روزمره‌ی خود چگونه معنایی خلق کند و گرفتار روزمرگی، واماندگی، تسلیم در برابر تقدیر پوچی و بی‌ارادگی است و در این وضعیت فرتوت دست به دامن سلبریتی‌هایی شده که برای تخدیر کوتاه مدت کمی خیال او را در میان جنجال‌ها و هرج و مرج‌ها از درد منحرف می‌کنند. این تصویری است که به خوبی در این گفت و جو بازنمایی و صورت‌بندی شده و آن را مفید و خوش‌ساخت یافتم.


اما اینجا هم ابهام که سیاق بیان و اندیشه‌ی علوم‌انسانی‌ خوانده‌های ایرانی است خودش را از میان سخنان نمایش می‌دهد. مشکل در جاهایی به مولفه‌ای پنهان، خزنده و لغزنده به نام نئولیبرالیسم حواله داده می‌شود و همچنان برای من گنگ است که آنچه با عنوان نئولییرالیسم نامیده می‌شود آیا از اساس واجد معنای محصلی نیز هست؟
یا از جمله‌ی عبارات مغلق، مبهم و فاقد ارجاعی است که علوم‌ انسانی خوانده‌ی ایرانی که ناتوان از تحلیل داده‌ها و روندهای داخلی است با بازی زبانی وضع موجود کشوری را که نه تجربه‌ی بازار آزاد دارد و نه ثروتمندان آن در دسته‌ی کاپتالیست‌های مخاطره‌جوی دنیای مدرن قرار می‌گیرند؛ به امر مهمل و ناپیدایی حواله می‌دهد؟


لازم است آن‌هایی که سرچشمه مشکلات را به نئولیبرالیسم ارجاع می‌دهند اولا اصل معنای ایران عبارت را به گونه‌ای که به لحاظ تجربی و پدیدارشناسانه احرازپذیر باشد؛ تشریح کنند و ثانیا نشان دهند که این عبارت در میدان حیات انسان ایرانی مرجع و متعلق ظهوری در واقعیت دارد. در غیر این صورت باید از کاربست این عبارت و تحویل مسائل جامعه‌ی ایرانی به آن دست کشید که نه تنها دردی را دوا نمی‌کند بلکه با ارجاع به یک امر نامتعین، تنها سرچشمه‌ی تخدیر قشر نو دانشگاهی دور از عمل را فراهم می‌کند.


علوم انسانی ایران به طرز شگفت‌انگیزی دور از میدان عمل و تجربه است و از مفهوم‌پردازی خوش‌ساخت سنجش‌پذیر می‌گریزد. چنین رویکردی در عمل راه را برای هرگونه یاوه‌سرایی باز میگذارد. اگرچه در بسیاری از موارد گفت و گوی فوق با مسیر طالقانی همراهم اما سیاق کلی اندیشیدن او را در همان مسیر مخربی می‌بینم که علوم انسانی ایران به شکل سنتی از آن رنج می‌برد. پراکنده گویی، به هم بافتن کاتوره‌ای واژگان، به زبان آوردن عبارات غیر قابل سنجش و ارزیابی، عدم اتکا به روش، پرهیز از ایضاح مفاهیم از جمله‌ی مشکلاتی هستند که در سبک اندیشیدن داوود طالقانی خودشان را نشان می‌دهند. ذهن طالقانی از وضعیت کنونی به خوبی به حیرت فرو رفته، اما نمی‌تواند از حیرت سر بیرون بیاورد و آنچه را که با حیرت می‌نگرد به نظم بیاورد. او گرفتار آشوب تیامت(الهه‌ی آشوب در اساطیر بابلی) است و ناتوان او در به نظم درآوردن مشاهده، امکان تامل، افق‌گشایی و در انداختن یک طرح عقلانی را منسدد می‌کند.


داوود طالقانی در پادکست دوسیه منتقد سلبریتی‌ها است؛ اما سیاق اندیشیدن او گاهی تنه به تنه تحلیل‌های خام‌دستانه‌ی سلبریتی‌های دانشگاهی ما می‌زند. شاید بتوان گفت میان داوود طالقانی و سلبریتی شدن هنوز فاصله هست اما دیر یا زود چهره‌ای که ازطالقانی خواهیم‌دید چیزی مشابه یک سلبریتی خواهدبود. طالقانی دیر یا زود به یک سلبریتی دانشگاهی تبدیل می‌شود و نفرت و نقادی او به پدیده‌ی سلبریتی‌ها به خودش نیز باز می‌گردد. در دل نقد او به سلبریتی‌ها نوعی عشق و نفرت توامان به خویشتن نیز مستتر است. حقیقتی که شاید خودش هم از آن بی‌اطلاع نباشد.
پادکست دوسیه را از اینجا گوش کنید

دوسیهعلوم انسانینئولیبرالیسم چیست؟داوود طالقانیاندیشکده هاتف
بازی با کلمات یک سرگشته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید