حیات خلوت
حیات خلوت
خواندن ۱۲ دقیقه·۹ ماه پیش

متن کامل مصاحبه با دکتر اصغر افتخاری

اندر حکایت ماتریس پر سینوس
اندر حکایت ماتریس پر سینوس



«بسم‌الله الرحمن الرحیم»

مصاحبه با دکتر اصغر افتخاری

- سلام‌علیکم آقای دکتر، خوشحالیم که فرصتی پیش‌آمده تا درباره چیستی، چگونگی و آسیب‌شناسی مرجعیت علمی به گفتگو بنشینیم.

از نظر شما مرجعیت علمی و در حقیقت آن چیزی که قرار است به سمت آن حرکت کنیم چیست؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم. عرض سلام خدمت دانشجویان و همه مخاطبان عزیز. خوشحالم که در خدمت شما هستم. ان‌شاءالله که این گفتگو مفید بوده و گامی باشد برای تحقق هرچه بیشتر اهداف راهبردی دانشگاه. در همین ابتدا با ذکر صلواتی، یاد نماییم از تمام بزرگان و افرادی که به‌نوعی در بنای این شجره طیبه - دانشگاه امام صادق (ع) - نقش داشته‌اند. به‌ویژه شهدای بزرگواری که مایه افتخار و عزت این دانشگاه هستند، امام شهدا و به طور خاص آیت‌الله مهدوی کنی (ره) که این دانشگاه با مجاهدت‌های ایشان شکل‌گرفته است.

مقولة مرجعیت علمی دارای دو رکن اصلی است که در همین عنوان خودش را نشان می‌دهد. ما برای تحلیل و فهم مرجعیت علمی لازم است به شرایطی توجه نماییم که ناشی از دو رکن «مرجعیت» و «علم» است.

رکن اول به شرایط ناشی از «علم» دلالت دارد. برای دستیابی به مرجعیت علمی سه اصل مهم ناشی از «علم» در گفتمان اسلامی وجود دارد که لازم است موردتوجه قرار گیرد.

اصل اول زمینه بودن «فرهنگ و تربیت» است. اساساً آن زمینه‌ای که علم در آن رشد می‌کند، مؤلفه فرهنگی - تربیتی است. برای همین هم هست که در گفتمان اسلامی علم، تمام مؤسسه‌ها و نهاد‌هایی که متولی تولید و رشد علم بوده‌اند، مبتنی بر اصل تربیت بوده و وظیفه و رسالت فرهنگی داشته‌اند. با این توصیف در خصوص دانشگاه هم می‌توان چنین اظهار داشت که؛ دانشگاه به‌عنوان یک نهاد محوری و اصلی در تولید و رشد علم، دارای رسالت فرهنگی و تربیتی است. یعنی رسالت دانشگاه صرفاً این نیست که آموزه‌های آکادمیک را تولید یا منتقل نماید. بلکه دانشگاه باید تولید و انتقال علم را در بستر فرهنگی و تربیتی دنبال نماید و از این طریق، فعالیت علمی در راستای رشد و تربیت استاد و دانشجو باشد.

اصل دوم محوریت «دانش» است که تقریباً وجه اشتراک همه تلقی‌ها از علم است. بررسی سنت تعلیمی در تاریخ تحول علم در جهان اسلام و حتی سایر جوامع پیشرفته، حکایت از آن دارد که مرجعیت علمی اقتضای آن را دارد که دانش موردبحث با چند وصف مهم همراه شود که عبارت‌اند از: «روش‌مندی»، «به‌روز بودن»، «انتقادی بودن» و بالاخره «بومی بودن». هر یک از این اوصاف، دلالت‌ها و الزاماتی دارد که فعلاً موضوع بحث ما نیست؛ اما باید توجه داشت که در مرجعیت علمی «کیفیت و کمیت دانش» باتوجه‌به چهار وصفی که ذکر شد، لازم است موردتوجه قرار گیرد.

اصل سوم عمل است. مطابق یک دیدگاه راهبردی در حوزه شناخت علم؛ وقتی از علم صحبت می‌کنیم، فقط این نیست که خوب بخوانیم و نقد کنیم تا بفهمیم. اینها مهم و ضروری است؛ اما اقتضای علم آن است که در نهایت به حل مسئله کمک نماید. در واقع شناخت مسئله، تحلیل آن و در نهایت حل آن در خود علم نهفته است. معنای این سخن آن است که التزام به عمل مبتنی بر علم و داشتن مهارت لازم برای عمل نمودن، در خود ماهیت علم نهفته است.

خلاصه رکن اول مرجعیت علمی که از ناحیه «علم» به آنها اشاره شد این است که: در تلقی ما از مرجعیت علمی کسانی که وارد وادی علم‌آموزی می‌شوند، اولاً باید تهذیب را به‌عنوان زمینه اصلی تولید و رشد علمی مدنظر داشته باشند؛ ثانیاً باید تولید و ترویج دانش روشمند، به‌روز، انتقادی و بومی را به‌عنوان محور اصلی این زمینه، مدنظر داشته باشند؛ و بالاخره سوم، باید التزام و مهارت لازم برای عملیاتی‌کردن نتایج برآمده از علم را هم عالم داشته باشد. این هر سه اصل در واقع می‌تواند به‌صورت شاخص درآمده و میزان اقدام در تحصیل آنها به‌مثابه سنجه‌ای برای شناخت مرجعیت علمی باشد.

اما دومین رکن «مرجعیت» است که آن هم دارای دلالت‌هایی است. اقتضای کلمه مرجعیت، سه اصل است که عبارت‌اند از:

اصل اول باورمندی است. این اصل خیلی مهم است؛ ولی کمتر به آن پرداخته شده است. باورمندی یعنی اینکه بفهمیم توان رسیدن به این هدف را داریم و تکلیفی نیست که توان انجام آن را نداشته باشیم. فرق باور و عدم باور این است که وقتی باور داشته باشیم، دنبال عملیاتی‌سازی و اجرای آن می‌رویم؛ ولی وقتی باور نداشته باشیم، آن را تشریفاتی دانسته و به دنبال دلیل و یا بهانه‌ای برای انجام‌ندادن آن خواهیم بود؛ بنابراین مرجعیت علمی اول در درون ذهن ما رخ می نماید و آن هم به این صورت که بدانیم و باور نماییم ما می‌توانیم مرجع علمی باشیم.

اصل دوم تولید است. اگر اصل قبلی بیشتر در فضای ذهن نمود داشت، این اصل در ساحت عینی است و حکایت از آن دارد که آن ذهنیت باید عینیت یابد. عرصه‌های آن هم مشخص است: پرورش انسان صالح؛ تولید دانش روشمند، به‌روز، انتقادی و بومی؛ و بالاخره در حل مسئله. در همه این ساحت‌ها باید ورود مؤثر داشته باشیم.

اصل سوم تعامل است. اساساً مرجعیت در بستر رفتارهای تک‌افتاده شکل نمی‌گیرد. یعنی نمی‌شود من بگویم مرجع هستم؛ ولی با شما کاری نداشته باشم. مرجعیت در تعامل و گفت‌وگو شکل می‌گیرد و زمانی قابل‌طرح است که در شبکه تعاملات قرار گیریم، با دیگران گفت‌وگو و رقابت علمی داشته باشیم و درنهایت شاهد برجستگی تولیدات علمی‌مان در قیاس با دیگران و رجوع سایرین باشیم.

نکته پایانی من در این قسمت این است که به نظر من مرجعیت علمی دارای ۹ مؤلفه اصلی است که از تضارب ۳ اصل برآمده از علم با ۳ اصل برآمده از مرجعیت است. این ماتریس را می‌توان به‌مثابه یک الگوی تحلیلی برای فهم «مرجعیت علمی» پیشنهاد نمود.

- به نظر شما، امروز دانشگاه امام صادق (ع) در مسیر مرجعیت در چه نقطه‌ای قرار دارد؟ چه موانعی باعث نرسیدن ما به این هدف شده است؟

فعالیت‌های دانشگاه در مسیر مرجعیت، حرکتی سینوسی داشته است؛ اما در مجموع معدلش خوب بوده و می‌توان گفت که دانشگاه ما در مسیری مخالف با مرجعیت علمی نبوده است. به‌عبارت‌دیگر معدل عملکرد دانشگاه ما در جهت مرجعیت علمی، مثبت است. اما اگر بخواهیم آسیب‌شناسی کنیم، با استفاده از همان ماتریس تحلیلی که در پاسخ به سؤال قبلی گفتم، می‌توان چند آسیب را شناسایی نمود:

نکته اول) رمز طلایی موفقیت دانشگاه امام صادق(ع)، بحث تربیت است.

تربیت را می‌توان موتور محرک و مزیت اصلی دانشگاه امام صادق(ع) دانست. اگر چه از این حیث ما مزیت نسبی خوبی داریم و همین امر توانسته به ما در مسیر مرجعیت علمی کمک شایانی نماید. ما هم‌اکنون دارای سبک تعلیمی و تربیتی خاصی هستیم که متمایز بوده و مراکز متعددی به آن توجه دارند و حتی در مقام بازتولید آن در موسسه‌های خود هستند که این امر از مولفه‌های مرجعیت علمی است؛ اما اگر بخواهیم از همین منظر آسیب‌شناسی نماییم، می‌توان چند آسیب را موردتوجه قرارداد. مهم‌ترین آسیب‌های ما در بحث مؤلفة فرهنگی و تربیتی عبارت‌اند از: ضعف در تدوین و نهادینه‌کردن سبک تعلیمی‌مان، و همچنین ضعف در به‌روز نمودن این سبک تعلیمی اخلاق‌محور متناسب با شرایط جدید و در چارچوب همان اصول اولیه. الگوی تربیتی دانشگاه ما در ابتنای علم بر تربیت منحصربه‌فرد است. این الگو باید تدوین و ثبت شود و در مرحله بعد، متناسب با نسل جدید به‌روز شود.

نکته دوم) مزیت نسبی دانشگاه امام صادق (ع)، بین‌رشته‌ای بودن است.

این واقعیت که مؤسسان دانشگاه امام صادق (ع)، طرحی تازه در آموزش عالی کشور درانداختند که امروزه از آن با عنوان کلان بین‌رشته‌ای یاد می‌شود. الان بر واژه آن تأکیدی ندارم. چون بحث‌های مفصلی وجود دارد که بین‌رشته‌ای، چندرشته‌ای، میان‌رشته‌ای، فرارشته‌ای و... را از هم تفکیک می‌نماید و موضوع بحث الان من نیست. ما در دانشگاه امام صادق(ع)، الگوی «معارف اسلامی و ... » را بنیاد نهاده و طی سال‌های بعدی عملیاتی نموده‌ایم که تبدیل به نشان و دستاورد دانشگاه ما شده است. این خودش با شاخص‌هایی یکی از مؤلفه‌های مرجعیت علمی و برای ما یک نقطه قوت است.

اما اگر بخواهیم آسیب‌شناسی نماییم، باید بگویم که در حوزة دانشی، الحمدلله آسیب‌هایمان را در بخش‌های مختلف بررسی و شناسایی کرده‌ایم؛ چه در سرفصل‌ها، چه در منابع و چه در شیوه و روش‌ها. خوشبختانه تلاش‌های خوبی هم برای رفع و اصلاح آن‌ها انجام شده است. در این حوزه، آسیب ما این است که بعد از آن تأسیس مبارک (منظورم معارف اسلامی و... است)، چنان‌که شایسته و بایسته بوده، در راستای تدوین و معرفی این سبک ابتکاری تولید علم، و یا توسعه آن در سایر حوزه‌های دانشی، و به‌روز نمودن آن، اقدام لازم را انجام نداده‌ایم. در دهه ۶۰ برخی از بزرگان با آینده‌نگری، اولویت و نیاز را تشخیص داده و الگوی نوآورانه تولید دانش را طراحی و اجرایی کردند. الگویی که امروزه دانشگاه ما طلایه‌دار آن است و الحمدلله در دانشگاه‌های دیگر نیز در حال پیاده‌شدن است. دلالت این آسیب‌شناسی آن است که ما در دانشگاه امام صادق (ع) باید آیندة جهان، جهان اسلام و انقلاب را دیده و متناسب با نیازهای آینده، الگوی آموزشی - تربیتی‌مان را ارتقا داده و نسخه‌های به‌روز شده و جدید آن را متناسب با مخاطبان گوناگون آن طراحی نموده و ارائه نماییم. حفظ مرجعیت در این سطح بسیار مهم و حیاتی است.

نکته سوم. دانشگاه امام صادق (ع) دارای مسئولیت اجتماعی است.

دانشگاه امام صادق (ع) ، اصولاً با رسالت مشخص بنیاد گذارده شده است و همین امر دلالت دارد که دانشگاه ما نمی‌تواند و نباید نسبت به جامعه بی‌تفاوت باشد. دانشگاه امام صادق (ع) باید بتواند در شناخت مسائل جامعه، ارائه راهکار و حتی اقدام در حل آن‌ها پیش‌گام باشد تا بتواند به مرجعیت علمی‌اش رسیده و آن را صیانت نماید. بعضی‌ها فکر می‌کنند اینکه دوستان ما بیرون بروند و مسئولیت بگیرند، با ماهیت دانشگاه هم‌خوانی ندارد. به نظر من این لازمه علم و مولفه‌ای از مرجعیت علمی است. حضور عزیزان دانش‌آموختة ما در مناصب اجرایی، خلاف گفتمان مرجعیت علمی دانشگاه نیست؛ حتی می‌توان اظهار داشت که گامی است در رسیدن به مرجعیت علمی. البته من هم معتقد و مصر هستم که این اقدام هم لازم است در زمان مناسب و با رعایت اصول علمی و مهارتی صورت گیرد، اما اصل آن را برای مرجعیت علمی، مطابق تحلیلی که قبلاً ذکر کردم، ضروری می‌دانم. به‌خاطر اینکه عمل را در ادامه علم می‌فهمیم. یعنی اگر دانشگاه دارد تولید علم و عالم می‌کند، اتفاقاً فرد باید برود بیرون و مسائل جامعه‌اش را حل کند. در گفتمان دینی هم وقتی می‌گوییم علم مفید، یکی از معانی آن همین است. یعنی هم علم باید به‌گونه‌ای باشد، و هم عالم دارای توان و مهارتی باشد که مسئله جامعه‌اش را درست شناخته، تحلیل نماید و در نهایت به جامعه‌اش با حل مسائل کمک نماید.

همان‌طور که مستحضرید راهبردهای دوازده‌گانه مقام معظم رهبری یکی از مهم‌ترین اسناد مربوط به دانشگاه ما است که متأسفانه تابه‌حال به اجرای آن کم‌توجهی شده؛ آیا در مدیریت جدید دانشگاه، نقشة راهی برای اجرای راهبردها وجود دارد یا خیر؟

اینکه دانشگاه ما سندی راهبردی از سوی مقام معظم رهبری دارد، بسیار مهم و البته راه‌گشا است. این امر حکایت از جایگاه و رسالت مهم دانشگاه امام صادق(ع) در عرصه فعالیت‌های تربیتی و علمی دارد که در بحث مرجعیت علمی به آن اشاره شد. نکته جالب توجه اینکه این عنوان «مرجعیت علمی» هم توسط مقام معظم رهبری برای ما مشخص شده که الحمدلله از همان روز ابلاغ، دانشگاه آن را مبنا برای فعالیت‌هایش قرارداد و تا امروز همه ما در همین راستا تلاش نموده‌ایم. من البته «کم‌توجهی» نمی‌گویم. دانشگاه در سطح مختلف به این مهم توجه داشته؛ البته اینکه چقدر دستاورد داشته، جای نقد برنامه‌های ما را دارد و ما لازم است خودمان را نقد کنیم تا بتوانیم در تحقق این هدف راهبردی گام‌های مؤثرتری برداریم.

من ابلاغ‌های ۱۲ گانه را در دو بخش دسته‌بندی می‌کنم.

دسته اول راهبردی هستند. در راهبردها مقام معظم رهبری طبعاً وارد جزئیات نشده‌اند و تنها اصول کلان را تبیین نموده‌اند. در این موارد وظیفه ما، مطالعه، برنامه‌ریزی و در نهایت اقدام است. مثل راهبرد ارتباط با دانش‌آموختگان. برای ارزیابی عملکرد دانشگاه در بحث‌های راهبردی، هر یک از موارد، شرایط خاص خودشان را دارند و نمی‌توان حکم واحدی برایشان اظهار داشت. در برخی راهبردها در مرحله تجزیه‌وتحلیل هستیم؛ در برخی پیشرفت بیشتری داریم و به مرحله برنامه‌ریزی و حتی اقدام رسیده‌ایم. چون بحث گسترده است، الان فرصت ورود به تک‌تک این راهبردها نیست؛ اما می‌توانم چنین بگویم که سیاست من در این موارد این است که به فرایندها سرعت داده تا بتوانیم شاهد شناخت، تحلیل، برنامه‌ریزی و در نهایت عملیاتی‌شدن آن‌ها در زمان کمتری باشیم. آسیب مدنظر در اینجا، شاید طولانی‌بودن فرایندهای اداری باشد که بر ما است که آن را رفع نماییم.

اما دسته دوم سیاستی هستند. مثلاً تصریح شده که پژوهشگاه با شرایطش تأسیس شود. این موضوع راهبردی به معنا دسته اول نیست و یک سیاست مشخص است که وظیفه ما بسیج امکانات در چارچوب ضوابط برای فعال‌نمودن پژوهشگاه است. در این بند البته امروز وظیفه من کمی متفاوت است. چون الحمدلله در نقطه صفر قرار نداریم و تجربه‌های خوبی داریم که مجموعه دانشگاه و مدیران پیشین تحصیل نموده‌اند. وظیفه دانشگاه ما الان این است که تلاش‌های قبلی را زودتر به نتیجه برسانیم و این یعنی ثمربخش کردن برنامه‌های قبلی.

- به نظر شما، راهبردها در زمان باقی مانده چقدر قابل‌تحقق هستند؟

آنچه که به ما برمی‌گردد، توکل، اقدام و تلاش است. در گفتمان اسلامی به ما آموخته‌اند که نتیجه تابع اراده و توفیق الهی است؛ لذا در همین زمان باقی‌مانده همه ما ان‌شاءالله حداکثر تلاشمان را انجام می‌دهیم. امید آن که خداوند متعال به ما و کارمان برکت داده و شاهد تحقق هر چه بیشتر اهداف باشیم. آنچه که می‌توانم بگویم این است که از دیدگاه ما راهبردهای ابلاغی مقام معظم رهبری، در چشم‌انداز آتی تحولات علم و فناوری، مهم و راه‌گشا است. نیروی انسانی دانشگاه ما اعم از هیئت محترم امناء، اساتید، دانشجویان، مدیران، دانش‌آموختگان و... هم الحمدلله باور به این راهبردها و توان دانشگاه برای تحقق آنها دارد؛ بنابراین تلاش حداکثری خودمان را با توکل الهی انجام می‌دهیم و امیدواریم نتایج و دستاوردها مورد رضایت حضرت حق‌تعالی باشد. البته دیدگاه‌های نقادانه و ارزیابانه را هم در این مسیر گرامی می‌داریم؛ چرا که رویکرد انتقادی منصفانه می‌تواند به بهبود امور کمک نماید و شاهد تحقق هر چه بیشتر و بهتر راهبردهای ابلاغی باشیم. ان‌شاءالله.


امام صادقمرجعیت علمیدکتر اصغر افتخاری
نشریه دانشجویی_چندرسانه‌ای حیات خلوت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید