همین ابتدا بگوییم این نوشتار سرشار از لو رفتن و افشای داستان فیلمی با نام They Live بوده و اگر خواست دیدن این فیلم را دارید پیشنهاد میکنم باقی گفتار را نخوانده از صفحه خارج شده و پس از دیدن فیلم اگر یادتان نرفته بود که هندوانه فروشی هم هست بیایید و دوباره سری به این نوشتار بزنید.
جوانکی مو بور آمریکایی که به تقدیر روزگار خانه به دوش شده با پای پیاده از این شهر به آن شهر در پی یافتن کار و پیشه برای کسب روزی حلال و لقمهای نان و ماست میرود، انقدر در کلهاش باد داشته و مغروره که مانند دیگر شهروندان کنار جاده نایستاده و دستش را عمود تنش نکرده و شست دستش را برافراشته نمینماید تا ماشینی روی ترمز زده و او را به رایگان به شهر بعدی برساند.
برای او کار عار و ننگ نبوده و در بنگاههای کاریابی عنوان میکند آماده به ریختن هر شکلی از عرق پیشانی بوده و کوشش میکند از پس سختترین کارها بربیآید ولی چون کارنامه کاری درخشان و درخوری ندارد کار به سادگی دشتاش نشده و آلاخون والاخون شبی را در کوچه و شبی دیگر را در پارک به صبح رسانده تا اینکه سرانجام در پروژه ساختمانی نیمهسازی برای خودش کار یدی دست و پا میکند.
با نفری دیگر در همان پروژه دوست شده و به حلبی آبادی که دوستش در آن زندگی میکند میروند، شب هنگام در زمان وقت گذرانی و استراحت و تماشای تبلیغات کاشت ناخن ناگهان شبکه برفکی شده و آدمی در آنسو به خطاب به بینندگان میگوید:
ملت آمریکا بیدار شید، اونها در حال ساخت و پخش امواجی برای کنترل شما هستند ..... اونها میخوان شما واقعیت رو نفهمید.... و واقعیت رو به فراموشی بسپارید....
چند نفری که روی صندلی بقول جوانکهای داخلی لَش(و بقول جوانکهای خارجی chill) کردهاند بنای خردهگیری گشوده و گروهی هکر بی خانواده را انگیزه ساز این مشکل دانسته و گِله میکنند « چرا نباید بتوانیم در آرامش و راحتی در حلبی آبادمان نشسته و پیام بازرگانی مورد علاقه خودمان را ببینیم » تا بفهمیم فواید کاشت ناخن دراز و بلند چیست و از این گونه ناخن دیگر چه کارهایی بر میآید.
خلاصه فراز و فرودهایی پیش آمده و جوان نان حلال خور فیلم دستش به عینک دودی میرسد و با آویختنش بر صورت و چشم همه چیز را به گونهای دیگر میبیند، ابتدا دو دل بوده و هر بار پس از زدن عینک طولی نمیکشد و تاب نیآورده آن را از چشم برمیدارد ولی چون از حقیقتی که دیده نمیتواند چشمپوشی کند از نو عینک را بر چشم میزند، برای نمونه تابلوی تبلیغاتی بزرگی را بدون عینک به شکل زیر:
و با زدن عینک به این شکل میبیند:
یا متن تابلویی دیگر که آراسته به تصویر بانوی دراز کشیده بر روی شنزاری در سواحل جزایر کارائیب میباشد را بدون عینک «Come to the... CARIBBEAN» به معنای «بیایید به کارائیب» میبیند ولی پس از زدن عینک جمله به «MARRY AND REPRODUCE» به مفهوم «ازدواج کنید و تولید مثل کنید» دگرگون میشود.
همه چیز یکباره رنگ باخته(سیاه و سفید) و ورق زدن مجلات رنگارنگ دیگر لطفی نداشته و ستونهای پر از کلمات و پاراگرافهای بهم تنیده شده تبدیل به تک کلمه یا گاها جملات بسیار کوتاه دستوری میشوند. تلویزیون با آن برنامههای پر از آب و تابش بسیار ریز و خیلی سوسکی انسان را شرطی سازی کلاسیک نموده و در هر ماهی از سال عشقاش بکشد اشک(ماه عسل) آدم را درآورده، فصل و ساعتی دیگر که خودش بخواهد بساط خندیدنش(خندوانه) را جور میکند، آن هم چه خندهایی!
فیلم پافشاری بسیاری روی مصرفگرایی کشور آمریکا در سالهای پیش رو داشته و به نکتههای بسیار خوبی اشاره میکنه ولی چیزی که کمتر به آن پرداخته شده دیدن حقیقت و ناتوانی در نادیده گرفتنشه، جوان جویای نام فیلم بارها و بارها میتواند با شکستن عینک و یا حاشای آنچه میبیند از بیخ و بُن هر چه را دیده و فهمیده کتمان نموده، خودش را به خریت بزند و دوباره به جرگه نفهمان دنیا برگردد اما او هیچ قدمی در راه بازگشت به زندگی پوچ گذشته برنداشته که هیچ بلکه به قیمت کتک کاری مفصلی دوستش را هم از این مهم آگاه نموده و به او میفهماند ساز و کار دنیا آنچه فکر میکردند نیست و ما نبایستی سرمان را هیچ رقمه در برف فرو کنیم چون شرایط بسیار ناگوارتر از آن چیزیست که بنظر میرسد و تا دیر نشده باید کاری کرد.