هنگامه محمدی
هنگامه محمدی
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

کتاب "دختری که رهایش کردی"

کتابی که نمی‌توانید زمین بگذارید!
کتابی که نمی‌توانید زمین بگذارید!


چند سطری درباره نویسنده

کتاب دختری که رهایش کردی اثری از نویسنده اهل انگلستان، جوجو مویز است که در سال‌های اخیر می‌توان از او به عنوان نویسنده ‎ای پرفروش یاد کرد. نویسنده‌ای که داستان‌هایش به راحتی خود را در دل بیشتر خوانندگان جای می‌دهد. مویز نویسندگی را از سال ۲۰۰۲ آغاز کرد و این رمان نیز بعد از انتشار در سال ۲۰۱۲، بسیار پرفروش و توانست نامزد بهترین رمان سال شود.

کتاب‌های جوجو مویز از طرف بسیاری از روزنامه‌های معروف مورد تمجید قرار گرفته است. روی جلد کتاب دختری که رهایش کردی نیز جمله‌ای از «دیلی میل» به چشم می‌خورد که از همین موضوع حکایت می‌کند. دیلی میل درباره این رمان می‌نویسد: «کتابی که نمی توانید زمین بگذارید.»

مطالعه این اثر جذاب را از دست ندهید!
مطالعه این اثر جذاب را از دست ندهید!


درباره کتاب دختری که رهایش کردی

داستان این کتاب درباره دو زن با برخی ویژگی‌‌های مشابه است که یکی از آن‌ها به نام «سوفی» در زمان اشغال فرانسه توسط نازی‌ها مجبور است تا از خانواده‌‌اش در نبود شوهرش در مقابل نازی‌ها محافظت کند. زن دیگر داستان «لیو» نام دارد که در لندن زندگی می‌کند. شوهر لیو قبل از فوت به وی یک تابلوی نقاشی هدیه می‌دهد که نمایی از یک زن است و مربوط به یک قرن قبل می‌باشد که در جریان جنگ از فرانسه به انگلستان منتقل شده است. این تابلوی نقاشی نقطه عطف داستان کتاب است که زندگی سوفی و لیو را به هم گره می‌زند.

همان‌طور که اشاره شد موضوع اصلی داستان کتاب دختری که رهایش کردی را اشغال‌ فرانسه توسط نازی‌‌ها و غارت اشیاء هنری فرانسه توسط آن‌ها است. نویسنده در کتاب دختری که رهایش کردی به گونه‌‌ای ساده و روان و با شکلی خلاق داستان را به صورت موازی در دو زمان متفاوت با بازه زمانی ۱۰۰ ساله پیش می‌برد.

حس نوستالژیک و یادآوری خاطرات و حسی که خاطرات دوران جنگ در آدم‌ها به وجود می‌آورد بسیار عمیق و ماندگار است. کتاب دختری که رهایش کردی جزء رمان‌هایی است که نویسنده با بهره‌گیری از خاطرات و حوادث دوران جنگ جهانی اول حال و هوای خاصی به خواننده داده و فضاسازی بسیار زیبایی را صورت می‌دهد. البته نباید فراموش کرد که این کتاب یک رمان ضد جنگ محسوب نمی‌شود و بیشتر یک رمان عاشقانه است.

اما کلمه جنگ، همیشه با مفاهیم منفی سراغ ذهن آدم می‌آید و غارتگری نیز، یکی از آن مفاهیم است. با این حال، نویسنده کتاب توانسته است از دوران جنگ و غارتگری‌های آن داستان خوبی خلق کند.

در بخشی از کتاب که از زبان سوفی روایت می‌شود می‌خوانیم که در جریان جنگ شهر کوچک آنها توسط آلمان‌ها اشغال و اشیا هنری و قیمتی‌شان غارت می‌شود. در این میان قاب عکسی که ادوارد پیش از رفتن به جنگ از چهره سوفی کشیده بود، توجه یکی از فرماندهان نازی را جلب می‌کند. چهره زن در قاب عکس لبخند محسور کننده‌ای دارد و چشم‌هایش برق می‌زند. سوفی از این رویداد هراسان می‌شود. آبروی خود و خانواده‌اش را در خطر می‌بیند و حاضر است همه چیزش را فدا کند تا یک بار دیگر همسرش ادوارد را ببیند…

در آن سوی داستان (در یک بازه زمانی صد ساله) مردی تصویر سوفی را به همسرش لیو نشان می‌دهد. در این حین، برای اینکه مشخص شود این تصویر متعلق به چه کسی است، منازعه‌ای رخ می‌دهد. در جریان این منازعه اتفاقات جالب و تأمل‌برانگیزی پیش می‌آید که عقاید و باورهای لیو را سبک و سنگین می‌کند و بسیار خواندنی است.

جملاتی از کتاب دختری که رهایش کردی

انجام کار اشتباه فقط اولین بارش سخته، بعدش دیگه عادی می‌شه.
اینکه انسان بتواند مایحتاج زندگانی خود را از طریق انجام کاری که دوست دارد کسب کند، یکی از بزرگترین موهبت‌های زندگانی است.
ادامه دادن خودش یه عمل قهرمانانه‌ست.
بعضی‌وقت‌ها زندگی سراسر پر می‌شود از موانعی که حتی نمی‌شود پا را برای قدم بعدی جلوی پای دیگر گذاشت. بعضی‌وقت‌ها لیو می‌فهمید که مشکلات فقط از دل یک اعتقاد کورکورانه پدید می‌آیند.
اون کمپ جبرانی که الان ادوارد توش بود، می‌گفتن یکی از بدترین جاهاست. مردها رو تو دسته‌های دویست‌تایی رو زمین خالی می‌خوابوندن، تنها غذایی که بهشون می‌دادن سوپ آبکی بود با کمی پوست جو و گاهاً چندتا موش مرده! اونا رو برای سنگ‌شکوندن یا ریل‌کاری می‌بردن. وادارشون می‌کردن تیرهای سنگین آهنو بذارن رو دوش‌شون و به کیلومترها دورتر ببرن. کسایی که از خستگی و ناتوانی جا می‌موندن، کتک می‌خوردن، تنبیه می‌شدن و یا جیره‌ی ناچیز غذاشون حذف می‌شد. اون‌جا پر بود از بیماری‌های مسری و به‌خاطر یه خطای کوچیک بهشون شلیک می‌کردن. من همه اینا رو می‌دونستم و تصویر این فکرها ذهنمو درگیر کرده بود.
ترس از سرنوشت مادر این بچه با ترس از سرنوشت شوهرم، یکی شده بود. انگار تو گردابی از نگرانی و خستگی گیر افتاده بودم. خبرهای کمی به شهر می‌رسید. تقریبا هیچ خبری از شهرمون به جایی نمی‌رفت. جایی خیلی دورتر از اینجا ممکن بود شوهرم سخت بیمار باشه، گرسنه مونده باشه و یا سخت کتک خورده باشه.
منو کشید طرف خودش و محکم منو بوسید، لباش رو لبام بود، دستای بزرگش منو سفت گرفته بودن، بهش چسبیده بودم. منم بغلش کردم و چشمای پر از اشکم را بستم و تو بغلش نفس کشیدم، با همه‌ی وجودم عطر تنشو بو کشیدم. انگار میخواستم آخرین لحظه‌ی بودنش رو برای تمام نبودنش ثبت کنم. انگار می‌دونستم که برای همیشه داره میره.
برو بیرون توی تراس و ده دقیقه به آسمون نگاه کن و به خودت یادآوری کن که همه‌ی ما سرانجام وجودی بیهوده و بی‌معنی داریم و سیاره کوچیک‌مون بالاخره یه روز توی یه گودال سیاه فرو می‌ره و هیچ‌کی نمی‌تونه نجات پیدا کنه، تا منم ببینم چه‌جوری می‌تونم کمکت کنم.

شما نیز میتوانید از طریق لینک های زیر این کتاب زیبا و خواندنی را دریافت کرده و از خواندن آن لذت ببرید.


نسخه الکترونیک کتاب از اپلیکیشن طاقچه

https://virgool.io/d/tkaqndwhqfpr/%C2%AB%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D9%87%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DA%A9%D8%B1%D8%AF%DB%8C%C2%BB%D8%B1%D8%A7%D8%A7%D8%B2%D8%B7%D8%A7%D9%82%DA%86%D9%87%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%AF
https://taaghche.com/book/13998




نسخه صوتی کتاب از اپلیکیشن طاقچه

«دختریکهرهایشکردی»راازطاقچهدریافتکنید
https://taaghche.com/book/40942




لینک دانلود نسخه الکترونیک از فیدیبو

https://fidibo.com/book/89353-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%DB%8C



لینک دانلود نسخه صوتی از فیدیبو

https://fidibo.com/book/84635-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%DB%8C



خرید کتاب فیزیکی از دیجی کالا

https://www.digikala.com/product/dkp-187272/





تو هم بخواندختری که رهایش کردیجوجو مویزهفته کتابکتاب خوانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید