ویرگول
ورودثبت نام
حسام‌الدین شمس
حسام‌الدین شمس
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

قضاوت مردم را دست کم نگیرید!

همیشه دوست داشتم بدانم چگونه می توانم خودم، هدفم، برنامه ام، مسیرم و روشی که برای رسیدن به آن هدف دارم را ارزیابی کنم؛ اینکه آیا برنامه ای که دارم صحیح است یا خیر. تا اینکه چند شب پیش تجربه ای کسب کردم که به نظرم روش خوبی برای ارزیابی خودمان می تواند باشد.

چند روز پیش من به یک باشگاه ورزشی رفتم برای اینکه یک برنامه ورزشی برایم تدوین کنند، برای اینکه مربی بتواند برنامه را بچیند می خواست برنامه روزانه ام را بداند پس به من گفت برنامه کل شبانه روزت را بنویس، چه ساعتی بیدار می شوی، کی بیدار می شوی و زمان بندی ات چگونه است.

با وجود اینکه من هرشب کارهای فردایم را می نویسم اما در آن لحظه ناگهان شوکه شدم، چراکه هیچ وقت فکر نکرده بودم که باید روزی برنامه ام را برای دیگران توضیح بدهم و هیچ وقت از زاویه نگاه دیگران به برنامه ام فکر نکرده بودم.

وقتی که برنامه ام را در کاغذی نوشتم و به مربی دادم حس بدی به خودم داشتم، چون ناگهان حس کردم برنامه به شدت افتضاحی دارم!

کم و کاستی هایی که در همان چند دقیقه همه شان آشکار شدند، من آن زمان حس کسی را داشتم که هیچ وقت به تمیز یا کثیف بودن دندان هایش توجهی نمی کند، اما وقتی می خواهد دندان پزشک برود با دقت دندان هایش را مسواک می زند یا شاید هم مثل کسی شده بودم که هیچ گاه به تیپ لباس پوشیدنش توجهی نمی کند اما وقتی که می خواهد به یک مصاحبه کاری برود، ناگهان برای لباس پوشیدنش وسواس می گیرد.

از این تجربه می خواهم به نکته ای برسم:

« ذهن ما به قضاوت دیگران حساس است. »

ما وقتی در معرض قضاوت شدن قرار می گیریم خیلی از پتانسیل هایمان، نقاط قوتمان، نقاط ضعفمان و... برجسته می شود. برای همین در نویسندگی حرفه ای بخش مهمی از کار، انتشار محتوا هست.

ما در نویسندگی و به طور کلی هر هنر و مهارتی ( هنر و مهارت را بخوانید موسیقی، سخنرانی، ارتباط گیری، بازیگری، نقاشی، نویسندگی و...) بخش مهمی از مراحل یادگیری مان به نمایش گذاشتن آن در میان جمع است.

به عقیده من ما برای اینکه بتوانیم برنامه ریزی و هدف گذاری مان را به خوبی توسعه و پیشرفت بدهیم نیاز به اشتراک آن با دیگران داریم، تا مثل تجربه چند روز پیش من نشود. ما باید درباره اهدافمان صحبت کنیم.

شاهین کلانتری در کتاب چرا باید زیادتر حرف بزنیم می گوید:

پنداری در حرف زدن نیرویی جادویی نهفته است که ایده های مخفی ذهن را بیرون می کشد؛ مثل مرتاض فلوت زنی که با نوای ساز، قصد بیرون کشیدن مار را از توی سبد دارد.
انگار حرف زدن باعث تحریک ذهن برای کشف فرصت های پنهان می شود.

ما دو نوع حرف زدن داریم:

1- حرف زدن با خودمان

در حرف زدن با خودمان و اثرات مثبتی که می تواند داشته باشد، شکی نیست. خیلی اوقات ما می توانیم فقط با صحبت کردن با خود بعضی از مسائل مان را رفع کنیم و همچنین در ارزیابی ما هم می تواند موثر باشد.

2- حرف زدن با دیگران

من با این حرف موافقم که می گویند ما نباید در زندگی شخصی مان کاری به قضاوت دیگران داشته باشیم اما در ماجرایی که در ابتدای یادداشت نوشتم، اشاره کردم که چگونه توانست سوال فقط یک غریبه، نقاط ضعف برنامه ریزی من را برایم آشکار کند.

در موردِ اول ما خودمان، خودمان را ارزیابی می کنیم، اما در این مورد دیگران و یا خیال دیگران ما را ارزیابی می کند. منظورم از خیال چیست؟

نیازی نیست که حتما یک شخص حقیقی وجود داشته باشد تا شما با او چهره به چهره صحبت کنید. فقط کافی است یک شخص ارزشمند و با ابهت را در زندگی تان فرض کنید و فکر کنید ممکن است چه سوالاتی درباره موضوع مورد نظر بپرسد و سعی کنید به سوالاتش پاسخی قانع کننده بدهید.

برای مثال فرض کنید شما یک هدف انتخاب می کنید و برنامه ریزی برای رسیدن به آن هدف می ریزید. حال فرض کنید که اشخاصی از نزدیکان و دوستانتان از شما چرایی این هدف را می پرسند، شما چه پاسخی خواهید داد؟!

همین سوالات و پاسخ هایی که می دهید می تواند به بهبود برنامه تان کمک کند، و همین ها سبب می شود که شما کم کم چرایی کارهایتان را به وضوح مشخص کنید. به قول نیچه:

« کسی که چرایی کار خود را بداند با هر چگونه ای می تواند کنار بیاید. »

در نهایت باید بگویم به عقیده من، برنامه ها و اهداف ما بایستی به گونه ای باشد که بعد ها وقتی افراد از ما درباره اش سوال کردند جواب کم نیاوریم و یا برای شرحش خجالت نکشیم.

و این خجالت زمانی از میان خواهد رفت که بتوانیم به خوبی با دیگران درباره اش گفت و گو و حتی در صورت نیاز بحث کنیم.

حرف زدنبرنامه ریزیهدف گذاری
در این صفحه دیگر فعالیت نمی‌کنم./ ایمیل من: hesamshamsnia@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید