در طول زندگی، وقتی به تاریخ ایران یا جهان توجه می کنیم، بارها نظام های سیاسی را می بینیم که آشکارا نسل کشی می کنند، قوانین را زیر پا می گذارند و مردم را زیر چرخ های ایدئولوژی و در آرزوی ساخت یک آرمان شهر لِه می کنند!
این تفکرات به مراتب در طول تاریخ بوده است، اما وقتی حیرت برانگیز می شود که می بینیم در قرن بیستم که تمدن غرب با غرور بر قله های موفقیت ایستاده بود چه می شود که ما نظاره گر اوج این دیکتاتوری ها هستیم؟
مدتی بود که دوست داشتم بدانم چرا و چگونه می شود که در تاریخ، حکومت های استبدادی به وجود می آیند و بیشتر از آن علاقه مند بودم که درک کنم چطور مردم آلمان حاضر شدند از استدلال ها و آرمان های سست و متناقض هیتلر اطاعت کنند و وارد جنگی خونین بشوند. مردمی که فیلسوفانی برجسته (مانند: نیچه، هگل، گوته و...) در تاریخ معاصر خود داشته اند.
در جایی از کتاب «جنون قدرت و قدرت نامشروع» می خوانیم:
"از سال 1948 تا سال 1991 رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی بر مسند قدرت بود. آپارتاید یا تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی به این معنا بود که اقلیت سفیدپوست (اروپایی تبار) در بالاترین سطح رفاه زندگی می کردند و اکثریت رنگین پوست (آفریقایی تبار و هندی تبار) در پایین ترین سطح رفاه.
حتما این سوال برایتان ایجاد می شود که چه طور یک اقلیت ده درصدی توانسته به مدت بیش از چهل سال یک اکثریت نود درصدی را به اسارت بگیرد و از حقوق شهروندی محروم کند. چرا این اکثریت نود درصدی در مدت چند دهه نتوانستد سیطره ی این اقلیت کوچک را در هم بشکنند؟"
سوال مهم این است که چرا چنین حکومت هایی ایجاد می شوند و مهم تر از آن، چرا مردم با کمال میل از آن اطاعت می کنند؟
چرا در تاریخ با وجود تبعیض هایی که بر اکثریت مردم وارد می شود اما هیچ عکس العمل مفیدی از خود نشان نمی دهند؟
"جنون قدرت و قدرت نامشروع" کتابی است که سعی دارد به این پرسش های عمیق (و تاریخی) پاسخ بدهد. نویسنده کتاب، دکترسرگلزایی قصد دارد به صورت مقالاتی کوتاه به این مقوله بپردازد.
دکتر سرگلزایی یک روان پزشک است که تا به حال چند کتاب نیز با عنوان شخصیت سالم، یادداشت های یک روان پزشک و... به چاپ رسانده است، همچنین یک سایت (با آدرس: drsargolzaei.com) دارند که می توانید دیگر مقالات ایشان را بخوانید.
مهم ترین وجه تمایز این کتاب با دیگر کتاب ها، مخاطبِ عام آن است. به این معنا که کتاب با زبانی ساده و خلاصه نوشته شده است.
معمولا کتاب های تخصصی نیاز به یک پیش زمینه دارد، اما این کتاب تنها پیش زمینه اش، علاقه خواننده است و بس. مخاطبین کتاب هم کسانی هستند که به موضوع قدرت های نامشروع علاقه مند بوده و یا سوالات ذکر شده ذهنشان را درگیر کرده است، این کتاب می تواند برایشان مفید باشد.
به نظرم، چنین کتاب هایی جایشان در بازار نشر ایران خالی است. کتاب هایی کوتاه و ساده فهم که موضوعات مهم را از جوانب متفاوت به صورت خلاصه مدنظر قرار می دهند و خواننده را برای دانستن بیشتر تشنه می کنند.