ویرگول
ورودثبت نام
هانیه حیدری
هانیه حیدری
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

دکلمه هانیه حیدری


انسانی را در خود کشتم

انسانی را در خود زادم


و در سکوتِ دردبارِ خود مرگ و زندگی را شناختم.

اما میانِ این هر دو، لنگرِ پُررفت‌وآمدِ دردی بیش نبودم:

دردِ مقطعِ روحی

که شقاوت‌های نادانی‌اش ازهم‌دریده است...

تنها

هنگامی که خاطره‌ات را می‌بوسم در می‌یابم دیری‌ست که مرده‌ام

چرا که لبانِ خود را از پیشانیِ خاطره‌ی تو سردتر می‌یابم. ــ

از پیشانیِ خاطره‌ی تو

ای یار!

ای شاخه‌ی جدا مانده‌ی من!


#احمد_شاملو

#هانیه_حیدری

@haniehheydarii



https://www.instagram.com/p/CFmor0WAUKw/?igshid=8bex9npmuq5k

دکلمههانیه حیدریاحمد شاملودکلمه غمگیندکلمه عاشقانه
https://www.instagram.com/p/B7tIpbgAIwG/?igshid=48vmc9jpmgy1
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید