سبحان
سبحان
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

وظیفه‌ی ادبیات ؟!


قصدم معرفی این کتاب نیست ، شاید چند وقت بعد این‌کار را انجام دهم اما حالا نه.

چیزی که در این یادداشت کوتاه قصد پرداختن به آن را دارم این است که آیا در جهان معاصر می‌توان چنین سوالی پرسید : وظیفه‌ی ادبیات چیست ؟

پاسخ قطعی من بله است، می‌توان و باید چنین سوالی پرسید. اگرچه از دید بسیاری این سوال از بنیاد اشتباه ، نخ‌نما و پوسیده و سطحی‌انگارانه به نظر می‌رسد_در جهان ادبیات پسامدرن ، زمانی که حتا مفهوم خود ادبیات به چالش کشیده شده و دریدای ساختارشکن، متن را چیزی جز بازی نشانه‌ها نمی‌داند ، چنین سوالی بسیار عجیب به نظر می‌رسد_ اما بیایید کمی عمیق‌تر به ماجرا نگاه کنیم.

ادبیات یک کنش تاریخ‌مند است ، به این معنا که در دل تاریخ معنا پیدا می‌کند و چیزی فراتر و جدای از تاریخ نیست. پس همیشه نسبتی با اینجا و اکنون ما دارد. با زمان و مکان تعریف می‌شود. به اینجا و اکنون خودمان نگاهی بیندازیم: سایه‌ی سنگین نوشته‌های سطحی و بی‌دقت ، عمیق نشدن در معنا و حالات روانی انسان، سفسطه و تحریف ، بی‌منطقی ، خودپرستی و ... . چنین شرایطی باعث می‌شود که ما در سطح زندگی اجتماعی خودمان چه چیزهایی را تجربه کنیم؟! آیا منطقی و خردمندانه است که در چنین اوضاعی از لذت بازیگوشانه‌ی متن و نشانه‌ها سخن بگوییم؟! در چنین شرایطی که ما ایرانیان در حال تجربه‌اش هستیم ، ادبیات می‌تواند ( دقت کنید ، ننوشتم باید ، نوشتم می‌تواند) وظایف مهمی را بر عهده بگیرد. ادبیات می‌تواند بر جوامع انسانی تاثیر بگذارد . می‌تواند ما را به تفکر ، صبر ، همزیستی و شناخت خودمان و دیگری دعوت کند. می‌تواند چیزی فراتر از لذت باشد.

بله ، ادبیات می‌تواند اما مشکل یک قدم قبل از اثبات امکان تاثیر ادبیات آغاز می‌شود : اکثریت افراد جامعه ، علاقه‌ای به ادبیات ندارند !

با این مشکل چه می‌توان کرد ؟

ادبیاتجوامع انسانیروانشناسیکتاب
هنر ، ادبیات ، روانشناسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید