همه انسان ها در هر سن و سالی نیازمند توجه اند. چه مذکر باشند و چه مونث. چه کوچک و چه بزرگ. علت اغلب رفتار های به اصطلاح هنجار شکنانه ما عدم دریافت توجه کافی است. دیده نشدن است. این یک وجه از فیلم زیبای لامینور بود که امشب دیدم...
تمام کسانی که از پیر شدند میترسند باید لامینور، جدید ترین ساخته داریوش مهرجویی را ببینند. گاهی ما جسماً پیر می شویم و گاهی روحاً. روح انسان وقتی پیر می شود که در راستای علایق و در مسیر معنا قدم بر ندارد. معنایی که گاهی در دنبال کردن رشته مورد علاقه ماست و گاهی در انجام کاری ناتمام...
داریوش مهرجویی در سال 1382 با فیلم مهمان مامان که یک اثر به یادماندنی است با اقتباس از داستان هوشنگ مرادی کرمانی به شدت مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. و سه سال بعد سنتوری را ساخت که احتمالا همه ما نسخه ای از آن را در یوتیوب یا در CD هایی که سرچهار راه فروخته میشد دیدیه ایم. و صدای محسن چاووشی و بازی گلشیفته فراهانی و بهرام رادان را به یاد داریم.
روایت زندگی خواننده ای که پس از جدا شدن از همسرش درگیر اعتیاد می شود؛ خیلی از سکانس های لامینور من را به یاد سنتوری انداخت و در بعضی از سکانس ها عمیقا متاثر شدم و گریه کردم. برای درک سطحی انسان هایی که نمی توانند نگاه سیستمی و استراژیک به یک مسئله داشته باشند. هرچند روایت لامینور می توانست بهتر باشد (البته من منقدر سینما نیستم و به عنوان مخاطب میگویم) اما ارزش دیدن داشت تا بار دیگر داستان اطرافیانم زنده شود و یادم بماند بی توجهی به امیال انسان ها و خواسته هایشان چه تبعاتی دارد.
به قول شاعر:
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ...
اگر به خاطر دیگران کاری را نکردی، امروز آن کار را انجام بده؛ شاید فردایی نباشد. حرف های گفته نشده می شوند چین و چروک های روی صورت؛ کتاب های نوشته نشده می شوند حسرت روز های پیری، کارهای انجام نشده می شوند افسوس...
نیرو گرفته از، روز نوشته های حسین اصلانی با عشق و اقتدار . . .