شما جهان را چگونه می بینید؟ خوب؟ بد؟ زشت؟
محتوای این کتاب، درباره ۱۰ غریزه انسانی است که باعث میشوند ما واقعیت های پیرامون خود را وارونه ببینیم، بترسیم و جهان را اشتباه درک کنیم
دکتر هانس رزلینگ در کتاب Factfulness با آمارهایی شگفت انگیز از این جهان، دیدگاه شما را نسبت به جهان عوض میکند.
قبل از اینکه با این ده غریزه آشنا شویم، بیایید دانسته های خود را درباره دنیا محک بزنیم. در ذهن خود به این ۵ سال پاسخ دهید:
حالا پاسخ صحیح سوالات را مشاهده کنید:
چقدر از ذهنیت شما دور است؟ این سوالات مسائل پیچیده ای نیستند. با اینحال احتمالا برخی از سوالات را اشتباه پاسخ داده اید. فکر میکنید چرا اینقدر درباره دنیا متفاوت فکر میکنید؟
در این کتاب درباره اینکه چرا ما دنیا را گاهی وارونه می بینیم صحبت میکند و دلایل آنرا که همان غرایز ما هستند ذکر میکنیم و شرح میدهیم:
این غریزه باعث میشود که ما فکر کنیم که دنیا به دو قسمت تقسیم میشود: ما و آنها !
این نمودار زنده ماندن کودکان زیر ۵ سال در جهان است: خب انگار این تصور، خیلی هم غلط بنظر نمی رسه. طبق این نمودار، تقریبا جهان به دو دسته کشورهای توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه تقسیم شده است:
اما یه نکته ای هست. این تصویر بالا مال سال ۱۹۶۵ است. بله . در اون زمان انگار جهان دو قسمت بود.(ما که منظور همان اروپا و آمریکا است و آنها که منظور کشورهای توسعه نیافته است)
اما بیایید نگاهی به آمار جدید این وضعیت در جهان بیندازیم :
خب همانطور که میبینید اکثر کشورهای جهان در جایی قرار دارند که قبلا فقط جای کشورهای توسعه یافته بود. جهان در حال تغییر است و باید بپذیریم که مرزهای قدیمی که در ذهنمان داریم دیگر کار نمیکنند!
اگر بخواهیم امروز (سال ۲۰۱۷) دنیا را از لحاظ وضعیت زندگی دسته بندی کنیم، نهایتا به ۴ سطح از زندگی میرسیم. این ۴ سطح با مطالعه آماری کشورها بدست آمده است. تصویر زیر را نگاه کنید. هر آدمک نماینده یک میلیارد نفر است. بدین ترتیب میتوانید متوجه شوید که چند نفر در هر سطح کیفی در حال زندگی اند.
در تصویر بالا، زوایای مختلفی از زندگی هر فرد را در هر سطح زندگی مشاهده میکنید. کیفیت آب آشامیدنی، کیفیت حمل و نقل و کیفیت پخت غذا از پارامترهای مهمی هستند که در این تحقیق بررسی شده اند.
همانطور که می بینید دیگر فقط ۲ دسته آدم در جهان نیستند. بلکه میتوان انسانها را از لحاظ کیفیت زندگی به ۴ دسته متفاوت تقسیم بندی کرد. کیفیت زندگی کسانی که در یک سطح هستند تقریبا در کل جهان یکسان است. (فارغ از اینکه در کدام کشور و با چه دین و فرهنگی زندگی میکنند)
نمودارها ما را گول میزنند. برای یک مثال دیگر، نگاهی میکنیم به نمودار میانگین نمرات ریاضی زنان و مردان. طبق این نمودار (که از اطلاعات صحیحی نیز رسم شده است) آقایان در ریاضیات، خیلی بهتر از خانمها هستند.
اما شاید لازم باشه که نمودارها رو جور دیگری هم ببینیم... نمودار قبلی را در سمت چپ، مجددا رسم کردیم . با مقیاس کامل نمرات:
حالا فرق زیادی بین نمرات خانم ها و آقایان نیست! نمودار سمت راست را جور دیگری تصویر کرده ایم. می بینیم که میانگین نمرات خانمها در برخی بازه ها از آقایان بالاتر است!
نتیجه: نمودارها میتوانند شما را به اشتباه بیندازند
در سال ۱۸۰۰ تقریبا ۸۵٪ جهان در فقر زندگی می کردند. کودکان در انگلستان از ۱۰ سالگی باید کار می کردند این عدد امروز به ۹٪ رسیده برده داری قانونی در همین بازه از ۱۹۳ کشور به ۳ کشور کاهش یافته. مرگ و میر کودکان از ۴۴٪ به ۴٪ رسیده ولی امان از این غریزه منفی گرا
فقر در هند در سی چهل سال اخیر بشدت کاهش یافته است. و وقتی عکس های سال ۱۹۷۰ از یک منطقه از هند را به ساکنان همان منطقه در سال های اخیر نشان میدادند، ساکنان باورشان نمیشد که پیشینیان آنها اینقدر فقیر بوده اند و میگفتند این عکسها مال اینجا نیست!
نکته: پیشرفت های تدریجی را دریابید
ما فکر میکنیم قیمت سهام در بورس روی همان خط قبلی تا ابد پیش می رود. یا نمودار جمعیت جهان، تا ابد همینطور پیش می رود تا از جمعیت منفجر شود! خط مشکی روند تولد کودکان تا به امروز است. طبق پیشبینی سازمان ملل، یکی از نقطه چینها، رشد کودکان تا ۲۱۰۰ است. کدام خط؟
پاسخ صحیح خط C است. جمعیت کودکان از این پس تا سال ۲۱۰۰ ثابت میماند! اما جمعیت جهان تا ۱۱ میلیارد نفر افزایش خواهد یافت و این افزایش به دلیل این است که بزرگسالان حالا بیشتر زنده می مانند.
ملیندا گیتز میگوید برخی با بنیاد خیریه ما (بیل و ملیندا گیتز) تماس میگیرند و میگویند اینقدر در آفریقا خرج واکسن و داروی کودکان نکنید. شما باعث افزایش جمعیت جهان و نابودی آن می شوید. اما طبق آمار، هرجا مرگ و میر کودکان کم شده، نرخ فرزندآوری نیز کاهش یافته (دلیل این امر اینه که قدیما خانوادهها کودکان را نیروی کار میدیدند . همچنین تعداد مرگ و میر کودکان بسیار بالا بود و احتمال زنده ماندن کودکان بعد از ۵ سالگی کم بود. برای همین چندین بچه می آوردند تا دو سه تاشون زنده بمونن)
همانطور که در نمودار بالا پیداست در سال ۱۸۰۰ میلادی تقریبا هر خانواده شش فرزند میاورد و معمولا دو تاشون زنده می موندن (و این عادت در انسانها باقی مونده بود که باید شش تا بچه بیارن) حالا در سال ۱۹۰۰ کم کم با کشف داروها و بهبود بهداشت و اقتصاد، میزان مرگ و میر کم شد. اما اون عادت ۶ تا بچه رو نمیشد یهو بکنن ۲ تا . اینجوری بود که جهان در سالهای ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۰ با همون نرخ زاد و ولد قبلی ادامه داد و دارای جمعیت انفجاری شد ... اما الان دیگه تعداد متوسط فرزندآوری به دو تا رسیده است.
وقتی ما می ترسیم، دنیا را جور دیگری می بینیم. حس می کنیم همه چیز در حال خراب شدن است و از کوچکترین اتفاقات هراس داریم و حتی برداشت های اشتباهی از رخدادهای اطرافمان داریم. در آمریکا سالانه 1.4 میلیون نفر بر اثر سومصرف الکل (و مشکلات جانبی آن) می میرند.
همچنین ۷۵۰۰ نفر هر سال بر اثر قتل و تصادفات جان خود را از دست میدهند. اما فقط ۱۶۰ نفر در سال بر اثر تروریسم می میرند. اما بیشترین قانونها برای مقابله با کدام مورد تصویب میشود؟ تروریسم. دلیل اصلی تصویب اینهمه قانون سختگیرانه پیرامون تروریسم، بیش از اینکه آمار واقعی باشد، ترس است!
من (نویسنده) برای بازدید از ویتنام رفته بودم و خواستم که مجسمه یادبود جنگ ویتنام با آمریکایی ها را ببینم. (ویتنام ۲۰ سال با آمریکا جنگید و ۲ میلیون کشته داد) دوست ویتنامی مجسمه نماد جنگ را به من نشان داد و تعجب کردم. چون فقط یک متر بود! با خود گفتم فقط همین؟ شما ۲۰ سال با ویتنام جنگیدید و اینهمه کشته . بعد کلا یه مجسمه ی یک متری براش ساختید؟ (ما اگه بودیم یه برج میساختیم!!)
بعد به دیدن نماد جنگ علیه استثمار رفتیم (مردم ویتنام ۲۰۰ سال با فرانسه برای آزادی جنگیدند) این نماد 3.5 متر بود. خب یکمی بزرگتر بود به نسبت قبلی. تعداد سالهای این جنگ هم بیشتر بود البته. و نهایتا نماد جنگ با امپراطوری چین را بازدید کردیم که ۹۰ متر بود (نماد ۲۰۰۰ سال جنگ ویتنام با چینی ها)
حالا دریافتم که چرا اون نماد جنگ با آمریکا کلا یک متر بود. چون دربرابر جنگ با چینیها اصلا جنگی براشون محسوب نمیشده.
نتیجه: اندازه ها را تا وقتی با هم مقایسه نکنید معنی ندارند.
یک مثال دیگر: پارسال ۴ میلیون کودک زیر یکسال مردند. عدد وحشتناکی است؟
در سال ۱۹۵۰ حدود ۱۵٪ کودکان زیر یکسال می مردند. حالا رسیده به ۳٪
هر وقت عدد بزرگی دیدید، بیابید که با چه چیزی باید مقایسه اش کنید تا معنی دار شود ...
ما عادت داریم همه چیز را کلی گویی کنیم. مثلا "همه هندی ها بی پول اند . همه ایرانی ها فلانن..." دنیا در حال تغییر است. هم اکنون ۲ میلیارد نفر در سطح ۳ زندگی میکنند و این عدد تا بیست سال دیگه به ۴ میلیارد نفر میرسد.
تحقیقات نشان میدهد آنچه سطح زندگی افراد را تعیین میکند نه محل زندگی آنهاست و نه دین و نه فرهنگشان. بلکه سطح درآمد افراد است. مردمان در هر جای دنیا اگر درآمد یکسانی داشته باشند تقریبا کیفیت زندگی یکسانی نیز دارند!
اینها تصاویری از اتاق خواب انسان هایی در سطح ۴ است که در کشورهای خیلی متفاوتی زندگی میکنند:
در ادامه، عکس های دیگری از زندگی افراد با سطح های ۲ و ۳ :
ادینبرگ زمانی گفت "آفریقا دیگه هرگز به اروپا نمیرسه!" و این تفکر در خیلی از ما وجود دارد. اما: امروز: تونس، الجزایر، مراکش ، لیبی و مصر، امید به زندگی شان بالاتر از میانگین جهانی است. رشد اقتصادی کشورهای سطح 4 : زیر 3٪ رشد غنا، اتیوپی، نیجریه، کنیا بالای 5٪
کاهش زاد و ولد از 7 بچه به 2 بچه در آمریکا 200 سال طول کشید. پس کشوری مثل ایران که تا ۱۹۷۰ هفت فرزندی بوده در سال ۲۱۷۰ به این نرخ میرسد؟
این نرخ در کمتر از ۲۰ سال با طرح موفقِ فرزند کمتر زندگی بهتر، در دهه هفتاد در ایران در دولت آقای هاشمی رفسنجانی به دست آمد.
خلاصه: اعتقاد به سرنوشت شوم برای کشورهای فقیر به پایان رسیده و دوران سرمایه گذاری در اروپا تمام شده. در دهه بعد: سود در بازارهای نوظهور آسیا و آفریقاست (هنوز خیلی از شرکتها قادر به درک پیشرفتی که در آسیا و آفریقا رخ داده نیستند و فکر میکنن آفریقا همیشه عقب مانده خواهد بود)
ما عادت داریم فقط به دنبال یک دلیل برای هر پیشامد بگردیم تا همه تقصیرها را بر گردنش بیندازیم مثال: ۳۹ کشور در جهان، امید به زندگی بالاتری از آمریکا دارند. آمریکا بالاترین سرانه مراقب های بهداشتی را در جهان دارد. مشکل اصلی: نبودِ بیمه بهداشت عمومی اولیه
مشکل اقتصاد ما دموکراسی است؟ بسیاری از کشورهایی که اقتصاد قوی و توسعه اجتماعی ساختند، دموکراتیک نیستند. کره از سطح 1 به 3 رسید (سریعتر از هر کشور دیگر و بدون چاه نفت) و حکومتش تقریبا دیکتاتوری نظامی است از 10 کشوری که رشد سریع اقتصادی داشتند، 9 تاشون دموکراسی بسیار کمی داشتند
اما چرا ما روی یک موضوعی گیر میکنیم و همه تقصیرها را بر گردند یک پارامتر می اندازیم؟ به دو دلیل
چرا سالانه هزاران کودک و مرد و زن به دنبال مهاجرت غیرقانونی به اروپا (از راه دریا) در آبها غرق میشوند؟ آیا اونها پول ندارند تا با قایق های بهتری به اروپا بروند؟ یا بلیط هواپیما را که فقط ۵۰ دلار است بخرند؟ یا شاید گول قاچاقچیان را میخورند؟
مشکل قوانین اتحادیه اروپا است!! بله. مهاجرین نفری ۱۰۰۰ دلار برای سفر با قایق به قاچاقچیان میدهند. اما چرا این پول را بلیط نمیخرند؟ چون هواپیماها آنها را در مبدا سوار نمیکنند! طبق قوانین اتحادیه اروپا، اگر هواپیما شما را به اروپا بیاورد و نتوانید ثابت کنید که مستحق پناهندگی هستید، هواپیمایی باید شما را با هزینه خودش برگرداند و بهمین دلیل هواپیمایی ها اینکار را اصلا نمیکنند و اون افراد هم مجبور میشن که با قایق های خیلی ارزان و داغون به سمت اتحادیه اروپا بروند.
حالا چرا قایقها اینقدر داغونن؟ چون وقتی قایق برسه به اروپا، توقیف میشه. برای همین قاچاقچیان از آشغالترین و ارزان ترین قایق استفاده میکنند (چون اونو یکبار مصرف می بینن)
سوال بعدی:مقصر اینهمه گاز گلخانه ای کیه؟ احتمالا شما هم شنیده اید که چین و هند جزو بزرگترین تولیدکننده های گازهای گلخانه ای مانند CO2 در جهان هستند. پس مقصر پیدا شد. هر کانادایی 2 برابر یک چینی و 8 برابر یک هندی، گاز گلخانه ای تولید میکند! (میزان تولید را بر جمعیت تقسیم کنید)
بعدی:سیاست کنترل جمعیت چین سیاست کنترل جمعیت مائو کمتر از آنچه فکر میکنید تاثیرگذار بوده. پس از دهه ها کنترل جمعیت مائو: نرخ زاد و ولد هرگز به زیر 1/5 نرسید در حالیکه در جایی مانند هنگ کنگ، بدون هیچ سیاستی در این رابطه، نرخ زادو ولد به زیر 1 رسید نرخ ایران؟ 1.6 به ازای هر زن
برای فرار از دست این غریزه به دنبال دلایل باشید، نه مقصر. همیشه مساله، تداخل و تعامل چندین علت را در خود دارد. این یعنی یک سیستم ! وقتی اتفاق خوبی رخ میدهد هم به سیستم نگاه کنید نه به یک قهرمان
سریع ترین راهی که به فکر میرسد. شرکتها از این غریزه برای تحریک کردن ما استفاده میکنند تا ما را به عملی سریع وادارند. مثلا: - سی درصد تخفیف خرید: فقط تا پایان امشب - مهلت محدود دیدن استوری اینستگرام اما توقع داریم دولت ها و برناه ریزان گول این غریزه را نخورند
برای فائق آمدن بر این غریزه : پیشرفت های کوچک را ثبت کنید. سیکل های معیوب را بشناسید (جنگ داخلی، فقر میاورد و فقر، جنگ داخلی راه می اندازد) بر داده های درست پافشاری کنید. داده های نامرتبط منجر به تصمیمات اشتباه میشود
چندان بر پیشبینیها اعتماد نکنید. خیلی از آنها هرگز رخ نمیدهند