بعنوان یک پرفکشنیست یه مشکلی که دارم اینه که کلی مقاله، کتاب و ویدیو هست که باید ببینم و بخونم و هر کدومشون یه جا هست. مدیریتشون دیگه از دستم در رفته و حس FOMO دارم!
با توجه به کامنتها، مشاوره با دوستان کاربلد و سرچ هام، به این پرسش از خودم رسیدم که اصلا اینهمه چیز یاد میگیریم که چی بشه؟ خب قراره یه ارزشی ایجاد کنه. پس اگر در ما value ایجاد نمی کنه بهتره که اصلا نخونیمشون و حذفشون کنیم و خلاص. بنظر میرسه که ما استرسِ عقب افتادن داریم! FOMO.
ما (دهه شصتی ها) از کودکیای میاییم که همه چیز کم بود. تلویزیون فقط یه ساعت در روز کارتون نشون میداد. فیلم به دردبخور کم بود و در نوجوانی برای اینکه زبان یاد بگیریم بسختی فیلم انگلیسی با زیرنویس پیدا میشد. و اینگونه شد که وقتی به بزرگتر شدیم، هاردهای ما پر شده بود از انواع فیلمها و سریالهایی که فقط جمع میکردیم برای روز مبادا! و حتی وقت دیدنشون را هم نداشتیم.
حتی در زمانی که وارد کار حرفهای شدیم هم منابع یادگیری کم بود. یادم میاد که سال ۸۰ برای پیداکردن کتابی که توش وصل شدن به دیتابیس Access رو یاد بده، مجبور شدم سه تا کتاب آموزش ASP بخرم. توتریال و این قرتی بازیا نبود که) ولی حالا؟ دنیای بی پایانی از فایلهای آموزشی در تلگرام، یوتیوب، اینستا ... و ما که همچنان روی تنظیمات کارخانه هستیم، حس میکنیم باید هرچه بیشتر و بیشتر بخونیم و یاد بگیریم. اما دیگه اینهمه کتاب خوندن الزاما منجر به موفقیت نمیشه. چرا؟
زمان ما یه نفر ابتدا در یه رشتهای استاد میشد، بعد کتابی می نوشت و اون کتاب می توانست منجر به درآمد بشه براش. حالا از کتاب ریاضی کنکور بگیر تا آموزش آشپزی در خانه. برای همین شما میتونستی به بچهات بگی که "باباجون کتاب بخون". چون تعداد کتابهای خوب نسبتا زیاد بود.
اما امروز این بازی برعکس شده. "تولید محتوا" شده منبع درآمد. برای همین هر بیسوادی داره زور میزنه محتوا تولید کنه و بفروشه تا پولدار بشه. سکینه خانم که قبلا عنبرنسارا می فروخت، الان پیج زده و برای درمان انواع بیماری از سرماخوردگی تا سرطان، داره محتوا تولید میکنه و نیم میلیون نفر هم فالوش میکنند و ازش مشاوره میگیرند! (بیچاره دکترها. اونا چه حرصی میخورند)
یکی از اون آدمهایی که با فروش چرندیات میلیاردر شد، خانم راندا بِرن بود که با نوشتن یکسری چرندیات به اسم قانون جذب و فروش اونها در قالبِ کتاب Secret درآمد 140 میلیون دلاری به جیب زد.
برای این افراد مهم نیست که چقدر چرت و پرت میگن. مهم فروشه فقط. برای همین کلی کتاب و پادکست و ویدیو تولید شده که محتواش غلطه یا ارزش خوندن نداره. به همین دلیل کتاب خوندن دیگه الزاما منجر به افزایش آگاهی و پیشرفت شما نمیشه.
آنچه ما نیاز داریم اینه که یاد بگیریم که چه کتابی رو نخوانیم! چون امروزه منابع برای خواندن و دیدن و شنیدن بی نهایت است.
خیلی از کتابهای پرفروش دنیا (مثلا با تایید NewYorkTimes best seller) اصلا ارزشی در شما ایجاد نمیکنند و مثل همین کتاب راز، ممکنه کلا مزخرف باشند. اما اون انتشارات یاد گرفته که چجوری کتابش رو به چاپ صدم برساند و قوانین دنیای آزاد هم این اجازه رو بهش میده. شما میتونید درباره اینکه زمین تخت است (و کروی نیست) کتاب بنویسید و بفروشید!!
یکی از راه ها اینه که اول خلاصه ای از کتاب رو بخونیم. اگر مفید بود کتاب رو بخریم و بخونیم. برای خواندن خلاصه کتابهای پرفروش دنیا، من یه اشتراک Blinkist خریدم. این سایت کتابهای پرفروش و معروف جهان رو خلاصه میکنه و میتونید گوش کنید یا بخونید. شما میتونید مشابه فارسیش رو هم استفاده کنید. الان سه تا استارتاپ (بوکاپو، سبکتو و چکیدا) هستند که خلاصه کتابهای پرفروش جهان رو بصورت متنی و صوتی داخل اپ براتون گذاشتن و اگر کتابی رو علاقمند هستید بخونید اول خلاصهاش رو گوش کنید ببینید اصلا حرفی برای گفتن داره یا نه.
حتی خیلی از کتابهای خوب (مثلا: قورباغه ات رو قورت بده، چه کسی پنیر منو برداشت، طراحی اتمیک، ...) واقعا نیاز نبوده که کتاب باشند و همه حرفش تو چهارتا جمله جا میشده و باید یه مقاله دو صفحه ای میشدند. اما چون نمیشد مقاله رو فروخت، نویسنده آب بسته توی مقاله تا صد صفحه بشه و کتابش بکنه و بفروشه.
حالا یه کتاب خوب یافتم به اسم digital minimalism که توسط مولف کتابِ کار عمیق، آقای کال نیوپورت نوشته شده و درباره اینه که چجوری زندگیمون رو از دست دنیای دیجیتال نجات بدیم
در این کتاب آقای کال درباره اقتصاد جدید صحبت میکنه و میگه هر چیزی که ما داریم هم هزینه ای داره و مثلا داشتن یک خودرو (که باهاش راحت تر میرید سر کار و پیکنیک و مسافرت) هزینه های بنزین و اعصاب خردی ترافیک و دردسر بیمه و احتمال تصادفات و غیره اش بیشتر از ارزشی باشه که بهتون میده.
حالا استفاده از اپ ها، شبکه های اجتماعی، خواندن مقاله ها و دیدن ویدیوهای آموزشی بی شمار هم هزینه ای دارد و گاهی بیشتر از اینکه ما را بسمت هدف پیش ببرد، ما را سردرگم و خسته میکند و هیچ ارزش خاصی هم برایمان ایجاد نمیکند. درباره معایب شبکه های اجتماعی هم که لازم نیست من چیزی بگم.
همین کافیه. اگر همین چند تا کار رو هر روز انجام بدیم، ما را بس! مهم اینه که چیزهایی که میخونید مفید باشه و حتما در راستای اهدافتون باشه.