نویسنده: حسین هادی پور
من، حسین هادی پور، به عنوان یک ایرانی که سالهاست شاهد خشک شدن رودها، خالی شدن روستاها و پر شدن حاشیه شهرها از هموطنانِ آواره آب هستم، این مقاله را مینویسم تا با نگاهی کاملاً علمی، واقعبینانه و در عین حال امیدوار، به بررسی بزرگترین بحران ملی ایران در سال ۱۴۰۴ بپردازم: بحران آب. این بحران دیگر یک مشکل زیستمحیطی ساده نیست؛ یک فاجعه اجتماعی، اقتصادی و امنیتی است که اگر همین امروز راهحلهای ریشهای و بومی برای آن اجرا نشود، ایران را به سمت فروپاشی اکوسیستم، مهاجرتهای میلیونی و تنشهای قومی-اجتماعی غیرقابل کنترل خواهد برد.
در مهر ۱۴۰۴، وضعیت آب در ایران به بدترین نقطه تاریخی خود رسیده است. تالاب هامون صد درصد خشک شده، زایندهرود برای سومین سال پیاپی قطع است، کارون به جوی آبی تبدیل شده، دریاچه ارومیه دوباره در حال مرگ است، و بیش از سیصد روستا در خوزستان و سیستان و بلوچستان به دلیل نبود آب آشامیدنی تخلیه اجباری شدهاند. گزارشهای رسمی میگویند که سطح آبهای زیرزمینی در برخی دشتها تا بیست متر در سال پایین میرود و بیش از چهارصد دشت ممنوعه شده است. این یعنی ایران دیگر فقط با کمبود آب مواجه نیست؛ با یک فروپاشی تدریجی اکوسیستم روبهروست.
اما آیا هنوز امیدی هست؟ آیا میتوان با تکیه بر دانش داخلی، فناوریهای بومی و رویکردهای مهندسی معکوس، این روند را متوقف کرد؟ پاسخ من، با اطمینان علمی، «بله» است، اما فقط به شرطی که همین امروز تصمیمهای جسورانه و علمی بگیریم و از تکرار اشتباهات شصت سال گذشته دست بکشیم.
بحران آب ایران نتیجه ترکیبی از عوامل طبیعی، مدیریتی و فرهنگی است که سالهاست روی هم انباشته شدهاند:
اول، تغییرات اقلیمی جهان، بارشها را در ایران به طور متوسط بیست و پنج درصد کاهش داده و دما را دو درجه افزایش داده است. این پدیده جهانی است، اما ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی در کمربند خشک زمین، آسیبپذیری بیشتری دارد.
دوم، مدیریت نادرست منابع آب در شش دهه گذشته، مهمترین عامل داخلی است. سدسازی بیرویه، انتقال آب بینحوضهای بدون مطالعات دقیق، کشاورزی ناکارآمد با راندمان آبیاری زیر سی درصد، و برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی، سفرههای آبخوان را نابود کردهاند. در برخی مناطق، مانند دشت رفسنجان، سطح آب زیرزمینی بیش از سیصد متر پایین آمده است.
سوم، رشد جمعیت و تغییر الگوی مصرف، تقاضا را به شدت افزایش داده است. مصرف سرانه آب در ایران از صد و هفتاد لیتر در روز فراتر رفته، در حالی که در بسیاری از کشورهای پیشرفته این عدد زیر صد لیتر است.
چهارم، فساد و رانت در پروژههای آبی، منابع را هدر داده و اعتماد عمومی را از بین برده است. پروژههای انتقال آب که میلیاردها تومان هزینه داشتهاند، اغلب بدون توجیه علمی و فقط برای منافع گروهی اجرا شدهاند.
پیامدهای بحران آب دیگر فقط زیستمحیطی نیستند؛ به یک بحران اجتماعی و امنیتی تبدیل شدهاند:
مهاجرت اجباری در سال ۱۴۰۴ به بالاترین سطح خود رسیده است. در خوزستان، بیش از دویست روستا خالی شده و حاشیه اهواز و تهران پر از مهاجران آب شده است. در سیستان و بلوچستان، خشکسالی هامون باعث مهاجرت بیش از پنجاه هزار نفر شده است. این مهاجرتها، تنشهای قومی و اجتماعی را افزایش داده و حاشیهنشینی را در کلانشهرها به مرز انفجار رسانده است.
امنیت غذایی به شدت تهدید شده است. تولید گندم در سال ۱۴۰۴ حدود سی درصد کاهش یافته و ایران مجبور به واردات بیشتر شده است. این در حالی است که منابع ارزی کشور محدود است.
فروپاشی اکوسیستم در حال رخ دادن است. تالابها خشک شدهاند، جنگلهای زاگرس در خطرند، و ریزگردها زندگی را در غرب و جنوب کشور غیرممکن کردهاند. اگر این روند ادامه یابد، بخشهایی از ایران تا بیست سال دیگر غیرقابل سکونت خواهند شد.
خوشبختانه، ایران هنوز ظرفیتهای عظیمی برای حل این بحران دارد. راهحلها دیگر در ساختن سدهای جدید یا انتقال آب از دریا نیست؛ در مهندسی معکوس، مدیریت تقاضا و فناوریهای بومی است:
دانشمندان ایرانی در سالهای اخیر دستگاههایی ساختهاند که با استفاده از انرژی خورشیدی، رطوبت هوا را به آب آشامیدنی تبدیل میکنند. این دستگاهها در مناطق خشک سیستان و بلوچستان آزمایش شدهاند و میتوانند روزانه تا هزار لیتر آب تولید کنند. اگر این فناوری در مقیاس وسیع در روستاها و شهرهای کوچک اجرا شود، میتواند مهاجرت اجباری را متوقف کند.
در تهران، روزانه بیش از دو میلیون مترمکعب فاضلاب تولید میشود که ۹۰ درصد آن هدر میرود. با فناوریهای بومی بازچرخانی که در دانشگاههای شریف و تهران توسعه یافته، میتوان این آب را تصفیه و برای کشاورزی و فضای سبز استفاده کرد. این کار مصرف آب شرب را تا سی درصد کاهش میدهد.
ایران با هزاران کیلومتر ساحل، پتانسیل عظیمی برای نمکزدایی دارد. دستگاههای نمکزدایی خورشیدی که توسط محققان ایرانی ساخته شدهاند، هزینه تولید آب شیرین را تا هفتاد درصد نسبت به روشهای قدیمی کاهش دادهاند. اجرای این فناوری در سواحل جنوب میتواند مشکل آب شرب و کشاورزی را حل کند.
با استفاده از حسگرهای خاک و پهپادهای کشاورزی که در ایران تولید میشوند، میتوان مصرف آب در کشاورزی را تا پنجاه درصد کاهش داد. این فناوریها در گلستان و فارس آزمایش شدهاند و نتایج درخشانی داشتهاند.
ایران هزاران قنات تاریخی دارد که بسیاری از آنها خشک شدهاند. با احیای قناتها و تزریق آب باران به آبخوانها (که در یزد با موفقیت اجرا شده)، میتوان منابع زیرزمینی را دوباره شارژ کرد.
کشت محصولات پرآببر مانند برنج و هندوانه باید به مناطق دارای آب منتقل شود یا با محصولات کمآب جایگزین گردد. آموزش کشاورزان و یارانه برای تغییر الگوی کشت، ضروری است.
هرچند این فناوریها وجود دارند، اما مقاومت فرهنگی و اجتماعی مانع اصلی است:
کشاورزان به روشهای سنتی عادت دارند و تغییر الگوی کشت را نمیپذیرند.
مردم هنوز باور دارند که «آب مفت است» و مصرف را کنترل نمیکنند.
برخی گروههای ذینفع از پروژههای سدسازی و انتقال آب سود میبرند و در برابر راهحلهای پایدار مقاومت میکنند.
برای جلوگیری از فاجعه، باید همین امروز این اقدامات انجام شود:
اول، تشکیل یک ستاد ملی بحران آب با حضور بهترین مهندسان، زیستشناسان و جامعهشناسان ایرانی، بدون دخالت جناحهای سیاسی.
دوم، تخصیص بودجه ویژه (حداقل پنج درصد بودجه عمومی) برای اجرای پروژههای مهندسی معکوس آب، بازچرخانی فاضلاب و نمکزدایی خورشیدی در مناطق بحرانی.
سوم، آموزش گسترده عمومی از طریق صداوسیما، مساجد و مدارس برای تغییر فرهنگ مصرف آب و پذیرش فناوریهای جدید.
چهارم، یارانههای هدفمند برای کشاورزانی که الگوی کشت را تغییر میدهند و از آبیاری هوشمند استفاده میکنند.
پنجم، احیای فوری قناتها و آبخوانداری در تمام استانهای در معرض خطر.
ششم، شفافیت کامل در اجرای پروژههای آبی و مجازات شدید برای هرگونه فساد در این حوزه.
ایران در مهر ۱۴۰۴ در لبه پرتگاه بحران آب ایستاده است. اگر همین امروز تصمیمهای جسورانه و علمی بگیریم و از ظرفیتهای داخلی، دانش بومی و فناوریهای مهندسی معکوس استفاده کنیم، نه تنها میتوانیم این بحران را متوقف کنیم، بلکه ایران را به الگویی برای مدیریت آب در جهان تبدیل خواهیم کرد. اما اگر باز هم به سدسازی بیرویه، انتقال آب بدون مطالعه و وعدههای توخالی ادامه دهیم، تا ده سال دیگر بخشهایی از این سرزمین غیرقابل سکونت خواهد شد.
من، حسین هادی پور، از همه ایرانیان، از سیاستمدار و مهندس گرفته تا کشاورز و دانشآموز، میخواهم که این هشدار را جدی بگیرند. آب، فقط یک منبع نیست؛ هویت، امنیت و آینده ایران است. بیایید با علم، اراده و همبستگی، ایران را از این بحران نجات دهیم و برای نسلهای آینده، سرزمین سبزی به یادگار بگذاریم.
