نویسنده: حسین هادی پور
من، حسین هادی پور، به عنوان یک ایرانی که به عدالت اقتصادی و نقد سیستمهای نابرابر باور دارم، این مقاله را مینویسم تا به بررسی علمی و تخصصی این دیدگاه بپردازم که تمام تلاش انسانها برای پولدار شدن، در نهایت فقط به نفع انسانهای میلیاردر است و افراد عادی، حتی اگر ماهانه به اندازه قیمت یک سکه تمام طلا درآمد داشته باشند، بخش عمدهای از ارزش تولیدشده توسط آنها چند برابر به جیب میلیاردرها میرود و آنها فقط نقش بردگی را ایفا میکنند. این دیدگاه، که ریشه در نقد سرمایهداری دارد، بر پایه مفاهیم اقتصادی مانند بهرهکشی نیروی کار، نابرابری توزیع ثروت و چرخه فقر بنا شده است. در این مقاله، با استناد به مطالعات اقتصادی، روانشناختی و جامعهشناختی، به تحلیل علل تلاش افراد برای ثروت، چگونگی سود بردن میلیاردرها از این تلاشها، آمار جهانی و ایرانی، و پیامدهای این سیستم میپردازم. هدف من این است که با نگاهی علمی، به خوانندگان کمک کنم تا مکانیسمهای پنهان نابرابری اقتصادی را درک کنند و به سمت عدالت اجتماعی حرکت کنند.
تلاش انسانها برای پولدار شدن، یکی از انگیزههای اصلی در جوامع مدرن است که ریشه در نیازهای پایهای مانند امنیت مالی و پیشرفت اجتماعی دارد. اما در سیستم سرمایهداری، این تلاش اغلب به نفع طبقه برتر اقتصادی، یعنی میلیاردرها، تمام میشود. نظریه بهرهکشی کارل مارکس (Karl Marx) نشان میدهد که ارزش مازاد تولیدشده توسط نیروی کار (کارگران و افراد عادی) توسط سرمایهداران (میلیاردرها) تصاحب میشود، و کارگران تنها دستمزدی دریافت میکنند که برای بقا کافی است. در دنیای امروز، گزارشهای سازمانهایی مانند اکسفام نشان میدهند که ثروت میلیاردرها در سال ۲۰۲۴ بیش از ۲ تریلیون دلار افزایش یافته، در حالی که درآمد افراد عادی با تورم و هزینههای زندگی کاهش یافته است. در ایران، با ضریب جینی حدود ۰.۳۵ تا ۰.۴، نابرابری اقتصادی باعث شده تلاش افراد عادی برای درآمد ماهانه (مانند قیمت یک سکه تمام بهار آزادی، حدود ۵۰ میلیون تومان در سال ۱۴۰۴) در نهایت به تقویت ثروت میلیاردرها منجر شود، زیرا سیستم اقتصادی بر پایه بهرهکشی و تمرکز ثروت بنا شده است.
تلاش برای ثروت ریشه در عوامل روانشناختی، اقتصادی و اجتماعی دارد، اما در سیستم سرمایهداری، این تلاش اغلب به چرخهای از بردگی تبدیل میشود:
نیازهای پایهای: بر اساس هرم نیازهای مازلو، افراد برای تأمین نیازهای فیزیولوژیکی (غذا، مسکن) و امنیت (ثبات مالی) تلاش میکنند. اما در جوامع نابرابر، این تلاش مداوم میشود و افراد را در سطح پایین نیازها نگه میدارد.
انگیزش بیرونی: نظریه انگیزش بیرونی نشان میدهد که افراد برای پاداشهای خارجی (مانند پول) تلاش میکنند، اما این انگیزه توسط تبلیغات و فرهنگ مصرفی تحریک میشود تا مصرف بیشتر و سود میلیاردرها را افزایش دهد.
مقایسه اجتماعی: روانشناسی اجتماعی نشان میدهد که افراد با مقایسه خود با دیگران (مانند میلیاردرها در شبکههای اجتماعی)، احساس کمبود میکنند و تلاش بیشتری میکنند، اما این تلاش در نهایت به نفع طبقه ثروتمند تمام میشود.
بهرهکشی نیروی کار: در نظریه مارکس، ارزش مازاد (Surplus Value) تولیدشده توسط کارگر توسط سرمایهدار تصاحب میشود. مثلاً، اگر یک کارگر ماهانه به اندازه یک سکه تمام (۵۰ میلیون تومان) تولید کند، بخش عمده آن (چند برابر) به جیب میلیاردرها میرود و کارگر تنها دستمزدی برای بقا دریافت میکند.
نابرابری توزیع ثروت: گزارش اکسفام نشان میدهد که ۶۰ درصد ثروت میلیاردرها از منابع فاسد یا انحصاری (مانند ارث یا فساد) ناشی میشود. در سیستم سرمایهداری، تلاش افراد عادی (مانند کار در کارخانهها یا خدمات) به افزایش سود شرکتهای بزرگ منجر میشود، که مالکان آنها میلیاردرها هستند.
چرخه فقر: افراد عادی برای فرار از فقر تلاش میکنند، اما سیستم اقتصادی (مانند تورم و مالیاتهای غیرعادلانه) ارزش تلاش آنها را به نفع ثروتمندان کاهش میدهد.
فرهنگ مصرفی: در جوامع مدرن، تبلیغات و رسانهها افراد را به مصرف بیشتر ترغیب میکنند تا چرخه اقتصادی به نفع میلیاردرها بچرخد.
در ایران: نابرابری اقتصادی در ایران، با ضریب جینی ۰.۳۵۱۲ در سال ۱۳۹۲ (کمترین سطح) و افزایش آن در سالهای اخیر، نشاندهنده تمرکز ثروت است. عوامل مانند فساد اقتصادی، ناکارآمدی دولت و نابرابری منطقهای (مانند بیکاری بالا در کرمانشاه با ۱۷.۴ درصد)، تلاش افراد عادی را به بردگی تبدیل میکند، زیرا ارزش تولیدشده به جیب سرمایهداران میرود.
در سیستم سرمایهداری، تلاش افراد عادی به نفع میلیاردرها تمام میشود:
ارزش مازاد: کارگران ارزشی بیشتر از دستمزد خود تولید میکنند، که این مازاد توسط سرمایهداران تصاحب میشود. مثلاً، یک کارگر کارخانه ممکن است ماهانه ۵۰ میلیون تومان ارزش تولید کند، اما تنها ۱۰ میلیون تومان دستمزد دریافت کند، و مابقی به جیب مالکان میلیاردر میرود.
انحصار و فساد: گزارش اکسفام نشان میدهد که میلیاردرها از قدرت طبیعی (مانند منابع طبیعی) و فساد برای افزایش ثروت استفاده میکنند ، در حالی که افراد عادی با تلاش روزانه، تنها چرخه را حفظ میکنند.
نابرابری جهانی: ثروت میلیاردرها ۳ برابر سریعتر از سالانه افزایش مییابد، در حالی که افراد عادی با تورم و هزینهها مواجهاند.
در ایران: نابرابری درآمد، با واریانس بالا در درآمد خانوارها، نشاندهنده این است که تلاش افراد عادی (مانند کار در بخش خدمات) به تمرکز ثروت در دست عدهای محدود منجر میشود.
تلاش افراد عادی در نهایت به بردگی تبدیل میشود:
استرس و سلامت روان: فشار برای ثروت، به افسردگی و اضطراب منجر میشود. در ایران، نابرابری اقتصادی به افزایش فقر (۳۰ میلیون زیر خط فقر) و استرس اجتماعی دامن میزند.
نابرابری فزاینده: پیکتی (Thomas Piketty) نشان میدهد که نرخ بازده سرمایه بیشتر از رشد اقتصادی است، که ثروت را در دست میلیاردرها متمرکز میکند.
بردگی اقتصادی: افراد عادی با تلاش روزانه، ارزشی تولید میکنند که چند برابر به جیب میلیاردرها میرود، در حالی که خودشان در چرخه فقر میمانند.
من، حسین هادی پور، از سیستم سرمایهداری که تلاش افراد عادی را به نفع میلیاردرها تبدیل میکند، انتقاد میکنم. این سیستم، عدالت اجتماعی را زیر پا میگذارد و افراد را به بردگان مدرن تبدیل میکند. در ایران، فساد اقتصادی و نابرابری توزیع درآمد، این مشکل را تشدید کرده است .
اصلاحات اقتصادی: کاهش نابرابری با مالیات بر ثروت و سرمایهگذاری در آموزش.
آموزش آگاهی: ترویج درک اقتصادی برای جلوگیری از چرخه بردگی.
تعادل زندگی: تمرکز بر رضایت درونی به جای ثروت مادی.
تلاش انسانها برای پولدار شدن در سیستم سرمایهداری اغلب به نفع میلیاردرها تمام میشود و افراد عادی را در نقش بردگان نگه میدارد. من، حسین هادی پور، از جامعه میخواهم که با آگاهی از این مکانیسمها، به سمت عدالت اقتصادی حرکت کند. بیایید تلاش خود را به ساختن جامعهای عادلانه هدایت کنیم، نه به افزایش ثروت عدهای محدود.
