نویسنده: حسین هادی پور
به عنوان یک شهروند ایرانی که عمیقاً به آینده کشورم و نقش آموزش در ساختن آن ایمان دارم، من، حسین هادی پور، این مقاله را مینویسم تا فریاد معلمان مظلوم ایران را به گوش همگان برسانم. حقوق پایین معلمان در ایران نه تنها یک مسئله اقتصادی، بلکه یک فاجعه اجتماعی، آموزشی و اخلاقی است که آینده نسلهای ما را به خطر انداخته است. این معضل، نتیجه بیکفایتی، بیتوجهی و اولویتبندیهای غلط مسئولانی است که سالهاست با وعدههای پوچ و سیاستهای ناکارآمد، معلمان را در تنگنای فقر و بیعدالتی رها کردهاند. در این مقاله، با نگاهی علمی، عمیق و انتقادی، به تحلیل وضعیت موجود، تأثیرات مخرب، دلایل ریشهای و راهکارهای عملی میپردازم و از مسئولان میخواهم که پاسخگوی این بحران باشند. زمان آن رسیده که به جای سرکوب صدای معلمان، به فریاد آنها گوش داده شود و عدالت برقرار گردد.
حقوق معلمان در ایران به طرز تأسفباری پایین است و با واقعیتهای اقتصادی امروز کشور هیچ تناسبی ندارد. متوسط حقوق سالانه یک معلم در ایران در سال ۱۴۰۴ (۲۰۲۵ میلادی) به سختی به ۴۲۴ میلیون ریال (حدود ۱۰۰۰ دلار) میرسد، در حالی که خط فقر برای یک خانواده چهار نفره در شهرهای بزرگ بیش از ۱۲ میلیون تومان در ماه تخمین زده میشود. این یعنی بسیاری از معلمان با درآمد ماهانهای کمتر از ۲۰۰ دلار زندگی میکنند، در حالی که هزینههای زندگی، از مسکن گرفته تا مواد غذایی، با تورم سرسامآور چندین برابر شده است. حتی معلمان با سابقه یا آنهایی که در مؤسسات خصوصی تدریس میکنند، به ندرت درآمدی بیش از ۴۵۰ دلار در ماه دارند، و این در حالی است که بسیاری از آنها از مزایای اولیهای مانند بیمه درمانی یا امنیت شغلی محروماند.
این وضعیت در مقایسه با استانداردهای جهانی، بهویژه در کشورهای توسعهیافته، به شدت شرمآور است. در بسیاری از کشورها، معلمان از حقوق مکفی برخوردارند که نه تنها نیازهای اولیه آنها را تأمین میکند، بلکه به آنها امکان میدهد با تمرکز کامل به تربیت نسل آینده بپردازند. اما در ایران، معلمان مجبورند برای تأمین معاش به مشاغل دوم و سوم روی بیاورند، از رانندگی تا کار در بازارهای غیررسمی. این وضعیت نه تنها شأن حرفه معلمی را زیر سؤال برده، بلکه به مهاجرت گسترده نخبگان آموزشی منجر شده است، پدیدهای که کشور را از سرمایههای انسانی ارزشمند محروم میکند.
حقوق پایین معلمان تنها یک مسئله مالی نیست؛ این مشکل به طور مستقیم کیفیت نظام آموزشی و سلامت اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده است. معلمان، به عنوان ستونهای اصلی آموزش، وقتی تحت فشار مالی و روانی قرار میگیرند، نمیتوانند با تمام توان به وظایف خود عمل کنند. فرسودگی شغلی (burnout) در میان معلمان ایرانی به یک اپیدمی تبدیل شده است. استرس ناشی از ناتوانی در تأمین نیازهای اولیه، فشارهای اجتماعی و انتظارات بالای آموزشی، معلمان را از نظر روانی و جسمی فرسوده کرده است. این فرسودگی نه تنها عملکرد آنها را کاهش میدهد، بلکه به دانشآموزان نیز منتقل میشود و انگیزه یادگیری را در آنها تضعیف میکند.
از سوی دیگر، حقوق پایین به کمبود معلم منجر شده است. بسیاری از افراد بااستعداد از ورود به حرفه معلمی اجتناب میکنند، زیرا این شغل دیگر جذابیتی ندارد. نتیجه این وضعیت، کلاسهای شلوغ، کمبود معلمان متخصص و افت شدید کیفیت آموزش است. این چرخه معیوب به افزایش شکاف طبقاتی منجر شده، زیرا خانوادههای مرفه به آموزش خصوصی روی میآورند، در حالی که دانشآموزان فقیرتر به مدارسی با امکانات ناچیز محدود میشوند. این نابرابری، آینده کشور را به خطر میاندازد و جامعهای ناعادلانهتر و ناپایدارتر ایجاد میکند.
علاوه بر این، حقوق پایین معلمان پیامدهای فرهنگی و اخلاقی عمیقی دارد. وقتی جامعه به معلمان به عنوان افرادی کمارزش نگاه میکند، ارزش دانش و آموزش در اذهان عمومی کاهش مییابد. این مسئله به کاهش سرمایه اجتماعی منجر میشود، زیرا اعتماد به نهادهای آموزشی و دولتی از بین میرود. معلمان، که باید الگوهای فکری و اخلاقی جامعه باشند، به دلیل فقر و تحقیر، از جایگاه واقعی خود دور شدهاند.
دلایل حقوق پایین معلمان در ایران چندوجهی است، اما در هسته آن، سوءمدیریت و بیتوجهی دولت قرار دارد. سیاستهای اقتصادی ناکارآمد، تورم افسارگسیخته و تحریمها فشار زیادی بر بودجه کشور وارد کردهاند، اما این بهانهای برای اولویتبندی غلط منابع نیست. دولت به جای سرمایهگذاری در آموزش، بودجههای کلان را به بخشهایی اختصاص داده که تأثیر کمتری بر آینده کشور دارند. طرحهایی مانند "رتبهبندی معلمان" که قرار بود وضعیت مالی آنها را بهبود دهد، به دلیل اجرای ناقص و فساد ساختاری، به یک فاجعه تبدیل شده و حقوق معلمان را بیش از پیش پایمال کرده است.
علاوه بر این، سرکوب اعتراضات معلمان نشاندهنده فقدان اراده سیاسی برای حل این بحران است. معلمان بارها با تجمعات مسالمتآمیز خواستار حقوق اولیه خود شدهاند، اما پاسخ دولت اغلب بازداشت، تهدید و سرکوب بوده است. این رفتار نه تنها غیراخلاقی است، بلکه نشاندهنده بیتوجهی کامل به اهمیت آموزش در توسعه کشور است. در حالی که کشورهای پیشرفته آموزش را به عنوان سرمایهگذاری در آینده میبینند، در ایران، معلمان به عنوان هزینهای غیرضروری تلقی میشوند.
من، حسین هادی پور، با تمام وجود از مسئولان کشور، بهویژه وزارت آموزش و پرورش و تصمیمگیران اقتصادی، انتقاد میکنم. شما با بیکفایتی و بیتوجهی، آینده ایران را به خطر انداختهاید. چرا معلمان، که معماران نسل آیندهاند، باید در فقر زندگی کنند؟ چرا بودجههای کلان صرف پروژههای نمایشی میشود، در حالی که معلمان حتی نمیتوانند نیازهای اولیه خود را تأمین کنند؟ طرح رتبهبندی معلمان به یک شوخی تلخ تبدیل شده و وعدههای شما برای اصلاح حقوق و شرایط بازنشستگی هیچگاه عملی نشده است. این بیعدالتی، نشانهای از ناکارآمدی و بیمسئولیتی شماست.
شما معلمان را با سرکوب و زندان پاسخ دادهاید، اما این روشها تنها خشم جامعه را افزایش میدهد. من از شما میخواهم که پاسخگو باشید: چرا حقوق معلمان کمتر از خط فقر است؟ چرا صدای اعتراض آنها را نمیشنوید؟ اگر توانایی حل این بحران را ندارید، شجاعت استعفا داشته باشید و جای خود را به کسانی بدهید که به آموزش و آینده این کشور اهمیت میدهند. معلمان شایسته احترام، حقوق عادلانه و جایگاه واقعی خود در جامعه هستند، نه تحقیر و فقر.
برای رفع این بحران، راهکارهای زیر پیشنهاد میشود که مبتنی بر مطالعات علمی و تجربیات موفق جهانی هستند:
افزایش فوری حقوق پایه معلمان: حقوق معلمان باید حداقل به سطحی برسد که با خط فقر همخوانی داشته باشد. همچنین، باید سیستمی مبتنی بر عملکرد طراحی شود که معلمان بااستعداد و باانگیزه را تشویق کند.
اصلاح سیاستهای بودجهای: دولت باید آموزش را در اولویت قرار دهد و درصد قابلتوجهی از بودجه ملی را به بهبود زیرساختهای آموزشی و حقوق معلمان اختصاص دهد.
حمایت روانی و حرفهای از معلمان: برنامههایی برای کاهش فرسودگی شغلی، ارائه آموزشهای حرفهای و تأمین بیمه درمانی و امنیت شغلی باید اجرا شود.
شفافیت و پاسخگویی: دولت باید گزارشهای شفافی از تخصیص بودجه آموزش منتشر کند و معلمان را در فرآیند تصمیمگیری مشارکت دهد.
حمایت اجتماعی و مردمی: جامعه باید با کمپینهای عمومی و حمایت از معلمان، فشار لازم را بر دولت وارد کند تا تغییرات اساسی ایجاد شود.
مطالعات جهانی نشان دادهاند که سرمایهگذاری در حقوق معلمان، بازدهی بلندمدتی در عملکرد تحصیلی و توسعه اقتصادی دارد. کشورهایی که معلمان خود را حمایت کردهاند، شاهد پیشرفتهای چشمگیر در آموزش و کاهش نابرابری بودهاند. ایران نیز میتواند با الگوگیری از این تجربیات، نظام آموزشی خود را بازسازی کند.
حقوق پایین معلمان در ایران یک بحران چندبعدی است که آموزش، جامعه و اخلاق را تهدید میکند. من، حسین هادی پور، از عمق وجودم از مسئولان میخواهم که این بیعدالتی را پایان دهند. معلمان، که سرمایههای اصلی این کشورند، شایسته احترام، حقوق عادلانه و حمایت واقعی هستند. اگر امروز برای آموزش سرمایهگذاری نکنیم، فردا هزینههای سنگینتری برای جبران این خسارت خواهیم پرداخت. زمان تغییر فرا رسیده است – صدای معلمان را بشنوید و عدالت را برقرار کنید. آینده ایران در دستان معلمان است، و آنها شایسته بهترینها هستند.

معلمان است، و آنها شایسته بهترینها هستند.