روزی روزگاری ،،در سرزمینی دور ،جوانی هر روز صبح اینستا میشد و جوانان بیشماری هم اینستایش میشدند.
از مبارزین و جنگجویان با ستاره ها و مربع ها بود وهر صبح با رمز حق الناس روزی می کرد و دورهمیه مجازیش را بساط میکرد.و آن جوانان بیشمار هم با رمز آقاجون جنتلمنه (دومرتبه)سر همان سفره می نشستند وگپ و گفتی جاری میشد .تا یک شب خبر رسید که همه مردم از فردا *بنزین *سهمیه#شده اند .مردم هم که حالا خود را به صورت *کلافه*بیچاره#می دیدند *شاکی#به را انداختند،،آقا جون هم برای همراهی با اینستاگرانش دستور *فیلتر*کلاً#را صادر کرد و رفت خوابید تا * سکوت #درفضای مجازی جاری شود ،،در میان چورت های گهگاهیش پیامهائی که موثق هم نبودند مثل *دست*من*نیست#و یا *خودم هم*قطعم*به جون شما#به گوش می رسید..از آن روزها خیلی می گذرد و من نگران آقا جون هستم که خدائی نکرده *زخم*بستر#شوند و این جوانان اینستای *اجانب*مثل همیشه# شوند........و من ..*متاسفم*از*بودن*در*سرزمینی*که*ستارگانش*فیلتر*میشوند#.
*ح*د#
پی نوشت:در هنگام خواندن علائم را نیز بخوانید...ستاره ،آذری ،ستاره، جهرمی، مربع،،،